ای پرنده ی مهاجر
by
, 05-18-2011 at 11:59 AM (597 نمایش ها)
به کجا میری عزیزم قفسه تموم دنیا
روی شاخه های دوری چه خوشی داره صبوری
وقتی خورشیدی نباشه تا همیشه سوت و کوری
میگذره روزای عمرت توی جاده های خلوت
تا بخوای برگردی خونه گم میشی تو راه غربت
واسه ما فرقی نداره هر جا باشیم شب نشینیم
دلخوشیم به اینکه شاید سحرو یه روز ببینیم
آخرش یه روزی حجرت در خونتو میکوبه
تازه اون لحظه میفهمی همه آسمون غروبه