اگر دلتنگ دیداری بیا آغوش من بازست اگر خواهان دلداری بیا آغوش من بازست. اگر عهد نخستین را شکستی با من تنها اگر آهی به دل داری بیا آغوش من بازست.
very nise!!!
سلام چون شعر زیباییست حیفم اومد ادامه ندم فقط امید وارم جسارت نباشه اگر آشفته مویت را کسی بر شانه نسپارد نکن از بی کسی زاری بیا آغوش من بازست بیا آه ای گنه کرده که شلاقی به دستم نیست تو مهرم را سزاواری بیا آغوش من بازست اگر نا مردمی دیدی اگر پشتت شکست از غم نکن از بی کسی زاری بیا آغوش من بازست پریشان گشته در خویشی چه رازی در غمت ای جان؟ اگرجویای اسراری بیاآغوش من بازست ز مشعلهای گمراهی مپرس اسرار وصلم را که هر کس ساخت بازاری بیا آغوش من بازست تو ای آهوی تن زخمی به هنگامی که در دامی خودت را بر که بسپاری؟بیاآغوش من بازست ندارم کینه یی در دل اگر با من جفا کردی اگر سوزان تر از خاری بیا آغوش من بازست اگر بت ساز و دل غافل اگر مستی اگر کافر مرا هر گونه پنداری بیا آغوش من بازست تو ای نزدیک و دور از من بیا دریای نور از من عجب یار وفاداری بیا آغوش من بازست تو را اینگونه بخشیدم که خلقم را ببخشایی ازین بخشش سبکباری بیاآغوش من بازست
نوشته اصلی توسط M h b سلام چون شعر زیباییست حیفم اومد ادامه ندم فقط امید وارم جسارت نباشه اگر آشفته مویت را کسی بر شانه نسپارد نکن از بی کسی زاری بیا آغوش من بازست بیا آه ای گنه کرده که شلاقی به دستم نیست تو مهرم را سزاواری بیا آغوش من بازست اگر نا مردمی دیدی اگر پشتت شکست از غم نکن از بی کسی زاری بیا آغوش من بازست پریشان گشته در خویشی چه رازی در غمت ای جان؟ اگرجویای اسراری بیاآغوش من بازست ز مشعلهای گمراهی مپرس اسرار وصلم را که هر کس ساخت بازاری بیا آغوش من بازست تو ای آهوی تن زخمی به هنگامی که در دامی خودت را بر که بسپاری؟بیاآغوش من بازست ندارم کینه یی در دل اگر با من جفا کردی اگر سوزان تر از خاری بیا آغوش من بازست اگر بت ساز و دل غافل اگر مستی اگر کافر مرا هر گونه پنداری بیا آغوش من بازست تو ای نزدیک و دور از من بیا دریای نور از من عجب یار وفاداری بیا آغوش من بازست تو را اینگونه بخشیدم که خلقم را ببخشایی ازین بخشش سبکباری بیاآغوش من بازست بله بله شعر خيلي قشنگيه . مرسي