دوستـــــش بدار ولی منتظــــــــ ش نمـــــــــا .
by
, 08-21-2014 at 11:06 AM (1009 نمایش ها)
در یک روز خزان پاییزی پرستویی را در حال مهاجرت دیدم به او گفتم:
چون به دیار یارم میروی به او بگو دوستش دارم ومنتظرش می مانم.
بهار سال بعد پرستو نفس نفس زنان آمد.
و گفت:
دوستـــــش بدار ولی منتظــــــــرش نمـــــــــان.