مهم نیست که آخرین زلزله زندگی ات چند ریشتر بود مهم نیست که در آن زلزله چه چیزهایی از دست دادی مهم این است که دوباره از نو بسازی جهانت را … زندگی ات را … باورت را … "مهم شروع دوباره است”
زلزله آمد ستون اعتقاداتم لرزید ،افتاد بر روی دیوار اعمالم آن نیز وریران شد و آوار شد بر سرم گردو غبارهای حرف هایم نمی گذاشتند ،نفس بکشم کسی زلزله ی درونم را ندید کسی نفهمید که من زیر آوارم مدتی گذشت و من نیز همان جا بودم تا روزی تکه آینه ای دستم را برید با زحمت آن را برداشتم و در مقابل چشمان اشک آلود قرار دادم تازه فهمیدم این ستون های اعتقاد این دیوارهای اعمال ساختمان زندگی من نبوده با سختی از زیر دیوار برخواستم و به مدت زمانی که زیر این آوار بودم فکر کردم نگاهی به خانه ی ویران شده انداختم نفسی عمیق کشیدم و پا بر جاده نهادم برای یافتن سرزمینی برای ساختن کلبه ی کوچک خودم
آفرین به هردوتون
خیلللی قشنگ بود برای باران بهاریه توهم بددد نبود امید خان
نوشته اصلی توسط paksersht خیلللی قشنگ بود برای باران بهاریه توهم بددد نبود امید خان این از طرف من اینهم از طرف جناب آقای امید خان با تشکر از تماس شما خدانگهداااااااااار