افشاگری مدیر معزول!
by
, 05-06-2013 at 07:58 PM (1210 نمایش ها)
ای که زدی زیرآبمو به جای من مدیر شدی
نیروی تحت امر من! موش بودی حالا شیر شدی
بزدل پاچه خار من!چی شد یهو دلیر شدی؟
بگم چهجور مدیر شدی ای بیسواد بیجنم؟!
همه میگن: بگو بگو! چی کار کنم؟بگم؟بگم؟
*
میخوای منو افشا کنی؟نامه بدی علیه من؟!
لب وا کنم لبوت کنم؟دشمن خونیوطن!
از فامیلای طاغوتیت شروع کنم عجالتاً؟
بگم عموت همسایه بود با «اسدالله علم»؟
همه میگن: بگو بگو! چی کار کنم؟بگم؟بگم؟
*
قصۀ عقدت رو بگم یا قصۀ جدائیتو؟
دربیارم رو بکنم تخلفات دائیتو؟
افشا کنم تجدیدای سوم ابتدائیتو؟
دکتر قلابی! حالا،به جای بنده دادی لم!
همه میگن: بگو بگو! چی کار کنم؟بگم؟بگم؟
*
«اول آشنائیمون یادم میاد، یادم میاد!
گفتی به من دوسِم داری خیلی زیاد،خیلی زیاد!»
اما حالا صُب تا غروب میکنی از من انتقاد
بگم کیا علیه من دادن به دست تو قلم؟
همه میگن: بگو بگو! چی کار کنم؟بگم؟بگم؟
*
حالا توی مصاحبه هی ایراد از من میگیری؟
از هیئت مدیرهها بگم ماهی چن میگیری؟
بگم دور از چشم عیال چه جور میری زن میگیری؟
یه آدرسی رو رو کنم، سه سوت بریزمت به هم؟
همه میگن: بگو بگو! چی کار کنم؟بگم؟بگم؟
*
بگم دائیت تو زیرزمین چهچیزی انبار میکنه؟
بگم عموی مادرت چیکار تو بازار میکنه؟
بگم داداشِ وسطیت شبا کجا کار میکنه؟
خب نظر خودت چیه؟بگم آقای محترم؟!
همه میگن: بگو بگو! چی کار کنم؟بگم؟بگم؟
*
فساد مالی تو رو با رقم و عدد میگم
من اگه حرفی میزنم ،با مدرک و سند میگم
مو لای درزش نمیره با فیلم مستند میگم
عالم و آدم میدونن در نمیارم از خودم!
همه میگن: بگو بگو! چی کار کنم؟بگم؟بگم؟
طنز پرداز:ابولفضول الشعرا