اگر خریدار داشت!...
by
, 07-12-2012 at 12:39 PM (624 نمایش ها)
ببین چقدر راحت می خندد پسری که تمام عمر گریه در آستین پرورانده بود،و تو هیچ وقت نفهمیدی من از روی غریزه به تمشک های وحشی با لذت نگاه می کردم.حالا بگذار مزه اش زیر دندانم بماند تو که می دانی این پافشاری ها برای درخت هایی که کاشتیم ریشه نمی شود بیا همه چیز را یک جا فرو ببریم.بی تفاوت به صدای تبرها که هر لحظه نزدیک می شوند....
اگر خریدار داشت سبد به سبد نمی گشت و به دست های کال من نمی رسید به این دست های نارس که سال هاست در این چند شنبه بازار رها شده و این شعرها چانه زنی های من با فروشنده ای ست که همه چیز برایش گران تمام شده!...