وقتی میاید تو نمی دانی که حتی خوشامدی بگویی در سراسر بدنت در تک تک اعضایت ریشه میدواند وتو هنوز بیخبری بیصدا .... بدنت داغ میشود میسوزی وهنوزبیخبری دیگر تو نیستی همه اوست در شریانهایت مهمانیست در رفت وامد است تو بیخبری وقتی میفهمی که او میزبان است وتو مهمان میخواهی مقاومت کنی ...