بالا
لامپ رشد گیاه

 دانلود نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور با پاسخنامه

 دانلود نمونه سوالات فراگیر پیام نور

 فروشگاه پایان نامه و مقاله


 تایپ متن و مقاله و پایان نامه



خروجی آر اس اس

R@ha 69

  1. بوسه

    در دو چشمش گناه مي خنديد
    بر رخش نور ماه مي خنديد
    در گذرگاه آن لبان خموش
    شعله ئي بي پناه مي خنديد

    شرمناك و پر از نيازي گنگ
    با نگاهي كه رنگ مستي داشت
    در دو چشمش نگاه كردم و گفت:
    بايد از عشق حاصلي برداشت

    سايه ئي روي سايه ئي خم شد
    در نهانگاه رازپرور شب
    نفسي روي گونه ئي لغزيد
    بوسه ئي شعله زد ميان دو لب

    فروغ فرخزاد
  2. سپيده عشق

    آسمان همچو صفحه دل من
    روشن از جلوه هاي مهتابست
    امشب از خواب خوش گريزانم
    كه خيال تو خوشتر از خوابست

    خيره بر سايه هاي وحشي بيد
    مي خزم در سكوت بستر خويش
    باز دنبال نغمه اي دلخواه
    مي نهم سر بروي دفتر خويش

    تن صدها ترانه مي رقصد
    در بلور ظريف آوايم
    لذتي ناشناس و رؤيا رنگ
    مي دود همچو خون به رگ هايم

    آه ... گوئي ز دخمه دل من
    روح شبگرد مه گذر كرده
    يا نسيمي در اين ره متروك
    دامن از عطر ياس ...
  3. وقتی که دل ...

    دل...
    يک کلمه يا يک حس دروني از اعماق روح آدمهايي که تمام کارهاي خوب و بدشون رو ميندازن گردن دل. وقتي ناراحتن دلشون ميگيره .

    وقتي خوشحالن دلشون باز ميشه.

    وقتي غصه دارن دلشون ميترکه .

    وقتي اصرار به انجام کاري دارن دلشون ميخواد اون کارو انجام بدن .

    وقتي منتظر يک خبر يا يک نتيجه هستن دلشون شور ميزنه و آروم وقرار نداره .

    وقتي نگران کسي هستن دلشون هزار راه ميره.

    وقتي نمي تونن تصميم بگيرن به نداي دلشون گوش ميدن.

    وقتي غصه
    ...
  4. گفتی خداحافظ .. گفتم خداحافظ

    از پشت شیشه، تصویر این شهر، دلگیر همیشه

    شهر غریب، دلهای غمگین، هوای بی تو، هوای سنگین

    خونه ی بی تو، مثل یه زندون، حیف من و تو، حیف عشقمون

    خونه ی بی تـــــــو مثل یه زندون حیف من و تو حیف عشقمون

    حیف تو بود، حیف تو بود، ای گل من

    عشق اگه بود، عشق تو ...
  5. رويا...

    باز من ماندم و خلوتي سرد
    خاطراتي ز بگذشته اي دور
    ياد عشقي كه با حسرت و درد
    رفت و خاموش شد در دل گور

    روي ويرانه هاي اميدم
    دست افسونگري شمعي افروخت
    مرده ئي چشم پرآتشش را
    از دل گور بر چشم من دوخت

    ناله كردم كه اي واي، اين اوست
    در دلم از نگاهش، هراسي
    خنده اي بر لبانش گذر كرد
    كاي هوسران، مرا مي شناسي

    قلبم از فرط اندوه لرزيد
    واي بر من، كه ديوانه بودم
    واي بر من، كه من كشتم او را
    وه كه
    ...