گاهی نه گریه آرامت می کند ونه خنده نه فریاد آرامت می کند ونه سکوت آنجاست که باچشمانی خیس روبه آسمان می کنی ومی گویی خدایا تنها تورادارم... تنهایم مگذار...
دختران شهر،به روستا فکرمی کنند! دختران روستا،درآرزوی شهرمی میرند! مردان کوچک،به آسایش مردان بزرگ فکرمی کنند! مردان بزرگ،درآرزوی آرامش مردان کوچک می میرند! کدام پل،درکجای جهان شکسته است که هیچکس به خانه اش نمی رسد...
خنده، خورشیدی است که زمستان را ازنژاد انسانی دور می کند. (ویکتور هوگو)
"به نام چشماش" آنان که با افکاری پاک وفطرتی زیبا درقلب دیگران جای دارند را هرگز هراسی ازفراموشی نیست چراکه جاودانند. «کورش بزرگ»