تمام مطالب وبلاگ

آنقدر به مردم این زمانه بی اعتمادم

که میترسم

هروقت از شادی به هوا بپرم

زمین را از زیر پایم بکشند ...

اشتباهی که همه عمر پشیمانم از آن

اعتمادی است که بر مردم دنیا کردم

گفتم: «بدوم تا تو همه فاصله ها را»
تا زودتر از واقعه گویم گله ها را

چون آینه پیش تو نشستم که ببینی
در من اثر سخت ترین زلزله ها را

پر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست
از بس که گره زد به گره حوصله ها را

ما تلخی \"نه\" گفتنمان را که چشیدیم
وقت ...

دیشب خواب پریشونی دیده بودم. داشتم دنبال کتاب تعبیر خواب میگشتم که مامان صدا زد امیر جان مامان بپر سه تا سنگک بگیر. اصلا حوصله نداشتم گفتم من که پریروز نون گرفتم. مامان گفت خوب دیروز مهمون داشتیم زود تموم شد. الان هیچی نون نداریم. گفتم چرا سنگگ، مگه لواشی چه عیبی داره؟ مامان گفت

...

افتاب
نگاه کن که غم درون دیده ام
چگونه قطره قطره آب می شود
چگونه سایه سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب می شود
نگاه کن
تمام هستیم خراب می شود
شراره ای مرا به کام می کشد
مرا به اوج می برد
مرا به دام میکشد
نگاه کن
تمام آسمان من
پر از شهاب می شود ...

^{یـک وقـت هـایـی
یـک چـیـزی بـیـخ ِ گـلـوی ِ آدم را مـی چـسـبـد
حـرفـی
فـریـادی
بـغـضـی
اگـر آزادش کـنـی
حـسَـش تـصـاعـدی بـالـا مـی رود
نـگـهـش دار ...!!}