!!!!!!!!!!!!!!!!
by
, 09-24-2013 at 09:22 PM (326 نمایش ها)
[COLOR="#008000"]قصه از اونجا شروع شد که خیلی عصبانی بود
گفت اگه دوستم داری ثابت کن؟
گفتم چه جوری؟
تیغو برداشت و گفت رگتو بزن!
گفتم مرگ!؟
عمر دست خداست!
گفت پس دوسم نداری
تیغو برداشتم رگمو زدم
وقتی داشتم آروم تو آغوش گرمش جون میدادم
اروم تو گوشم گفت اگه
دوسم داشتی تنهام نمیذاشتی![/COLOR]