پهنای خیالت از جهان بیرون زد از وسعت ژرف آسمان بیرون زد گفتم بروم عکس تو را قاب کنم، زیبایی ات از قاب زمان بیرون زد!
با تو دل من پر از کبوتر شده است حال من و شعرهام بهتر شده است حالا تو منی و من تو هستم با تو تنهایی من چند برابر شده است تنها به تو فکر می کنم زیرا تو... تنها به تو فکر می کنم اما تو... ...
آزار نده این دل بی سامان را این روح ترک خورده ی سرگردان را رازی پس پشت این همه ابر که نیست از زیر زبان من بکش باران را!
امشب تمام وسعت باران فدای تو اصلا عشق بازی آسمان فدای تو امشب حیاط خانه ی مان بغض می کند یعنی صدای گریه ی گل و باغچه فدای تو تق تق ت تق دوباره به در می زند کسی دستان مشت کرده ی مهمان فدای ...
ببین چقدر راحت می خندد پسری که تمام عمر گریه در آستین پرورانده بود،و تو هیچ وقت نفهمیدی من از روی غریزه به تمشک های وحشی با لذت نگاه می کردم.حالا بگذار مزه اش زیر دندانم بماند تو که می دانی این پافشاری ها برای درخت هایی که کاشتیم ریشه ...