به غم وعده ی این خانه مده
by
, 05-30-2011 at 04:13 PM (702 نمایش ها)
نه تو می مانی، نه اندوه
نه تو می مانی، نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن
لحظه ی شادی که گذشت ،
غصه هم خواهد رفت
آن چنانی که فقط
خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود
جامه ی اندوه مپوشان هرگز
تو به آیینه !
نه! آیینه به تو خیره شده است
تو اگر خنده کنی
او به تو می خندد
و اگر بغض،
آه از آیینهء دنیا که چه ها خواهد کرد .
غم که از راه رسید،
در این سینه بر او باز مکن .
تا خدا یک رگ گردن باقیست
تا خدا هست،
به غم وعده این خانه مده...