باران
by
, 10-30-2014 at 09:42 PM (354 نمایش ها)
باران به ما اشاره کرد
و ماچترهای مان را کنار گذاشتیم
…تو از شب منعبور کرده اییا باران آمده؟…لیلینام دیگر پاییز استزیباست، عاشق می کند، می کشد…جز عاشقیکاری از من بر نمی آیدپاییز شاهد است…کنار این همه بارانکاش تو بودی وغمت این همه نبود…برای من که دوستت دارمکمی ستاره و باران بفرست
و کمی دوستت دارم…تو ابر شو ببارمن برگ می شوممی ریزم…بی تو بادی نمی وزدبارانی نمی آیدبی تو نام من اندوه است…بیاو برای این دوست داشتن ات فکر بکنجا نمی شود در من