PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پروین اعتصامی



MIN@MAN
09-01-2010, 05:25 PM
پروین اعتصامی

نقل قول:
رخشندهٔ اعتصامی مشهور به پروین اِعتِصامی (۱۲۸۵ تا ۱۳۲۰) از بانوان شاعر ایرانی است.
http://pnu-club.com/imported/2010/09/10.jpg


زندگی

اعتصامی در ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ خورشیدی در شهر رشت به دنیا آمد. پدرش یوسف اعتصام الملک از سکنه شفت و اصالتاً آشتیانی بود و مادرش اختر فتوحی ( متوفی ۱۳۵۲) از اهالی آذربایجان بود. پروین تنها دختر خانواده بود و چهار برادر داشت.

اعتصام الملک پدر پروین از نویسندگان و مبارزان دوران مشروطه بود. [نیاز به ذکر منبع] او در سال ۱۲۹۱ به همراه خانواده اش از رشت به تهران مهاجرت کرد؛ به همین خاطر پروین از کودکی با مشروطه‌خواهان و چهره‌های فرهنگی آشنا شد و ادبیات را در کنار پدر و استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار آموخت. در دوران کودکی، زبان‌های فارسی و عربی را زیر نظر معلمان خصوصی در منزل و زبان انگلیسی را در مدرسه امریکایی‌ها فراگرفت.

پروین در سن ۲۸ سالگی در تیر ماه ۱۳۱۳ با پسرعموی پدرش فضل الله اعتصامی (رئیس شهربانی وقت کرمانشاه) ازدواج کرد ولی این ازدواج به دلیل عدم تناسب فرهنگی بین زوجین[نیاز به ذکر منبع]، در مرداد ۱۳۱۴ به جدایی انجامید. در همین سال‌ها بود که پروین در کتابخانهٔ دانشسرای عالی به عنوان کتابدار به کار مشغول شد.

پروین به تشویق ملک‌الشعرای بهار در سال ۱۳۱۵ دیوان خود را منتشر کرد ، ولی مرگ پدرش در دی ماه ۱۳۱۶ در سن ۶۳ سالگی، ضربه هولناک دیگری به روح حساس او وارد کرد که عمق آن را در مرثیه ای که در سوگ پدر سروده است، به خوبی می توان احساس کرد:



پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل تیشه ای بود که شد باعث ویرانی من


پروین اعتصامی عاقبت در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در سن ۳۵ سالگی بر اثر ابتلا به بیماری حصبه در تهران درگذشت و در حرم حضرت معصومه در قم در مقبرهٔ خانوادگی به خاک سپرده شد.


آثار
دیوان پروین، شامل ۲۴۸ قطعه شعر می باشد، که از آن میان ۶۵ قطعه به صورت مناظره است. اشعار پروین اعتصامی بیشتر در قالب قطعات ادبی است که مضامین اجتماعی را با دیدهٔ انتقادی به تصویر کشیده است.

اشعار او را می‌‌توان به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول که به سبک خراسانی گفته شده و شامل اندرز و نصیحت است و بیشتر به اشعار ناصرخسرو شبیه است. دسته دوم اشعاری که به سبک عراقی گفته شده و بیشتر جنبه داستانی به ویژه از نوع مناظره دارد و به سبک شعر سعدی نزدیک است. این دسته از اشعار پروین شهرت بیشتری دارند.

نمونهٔ اشعار
بخشی اندک از آنچه که پروین در سوگ پدرش سروده است:



پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل تیشه ای بود که شد باعث ویرانی من
...
عضو جمعیّت حق گشتی و دیگر نـخوری غـم تـنهایی و مـهجوری و حـیرانی من
من کـه قـدر گـهر پاک تـو مـی‌دانستم ز چـه مـفقود شـدی ای گهر کـانی من
من که آب تو ز سرچشمه دل مـی‌دادم آب و رنگت چه شد ای لاله نعمانی من
من یکی مرغ غزلخوان تو بـودم چه فتاد که دگر گـوش نـداری به نواخوانی من
گنج خود خوانـدیم و رفتی و بگـذاشتیَم ای عجب بعد تو با کیست نگهبانی من



دو بیت اول یکی از اشعار پروین:


ای گل تو ز جمعیّت گلزار چه دیدی؟ جز سرزنش و بد‌سری خار چه دیدی؟
رفتی به چمن لیک قفس گشت نصیبت غیر از قفس ای مرغ گرفتار چه دیدی؟

بیتی از سعدی که پروین در شعر فوق به آن با آرایهٔ تضمین اشاره می‌کند:

مرغان قفس را المی باشد و شوقی کان مرغ نداند که گرفتار نباشد



منبع : ویکی

MIN@MAN
09-01-2010, 05:25 PM
سالروز درگذشت پروین اعتصامی امروز پانزدهم فروردین سالروز درگذشت شاعر مشهور معاصر ایران زمین، پروین اعتصامی، است.
به گزارش شبكه خبر: پروین اعتصامی كه نام اصلی او رخشنده است در بیست و پنجم اسفند 1285 هجری شمسی در تبریز چشم به جهان گشود و در كودكی با خانواده اش به تهران آمد.

پدرش كه مردی بزرگ بود در زندگی او نقش مهمی داشت و هنگامی كه متوجه استعداد دخترش شد به پروین در زمینه سرایش شعر كمك كرد.

یوسف اعتصامی ، پدر پروین معروف به اعتصام الملك از نویسندگان و دانشمندان به نام ایران بود.
وی نخستین چاپخانه را در تبریز بنا كرد مدتی هم نماینده ی مجلس بود.

اعتصام الملك مدیر مجله ای به نام بهار هم بودكه نخستین اشعار پروین در همین مجله منتشر شد.
پروین چهار برادر داشت .

مادر پروین ، اختر اعتصامی نام داشت . او در پرورش احساسات شاعرانه دخترش نقش مهمی داشت و به دیوان اشعار او علاقه فراوانی نشان می داد.

پروین از كودكی با مطالعه آشنا شد ، خانواده او اهل مطالعه بود و وی مطالعه علمی و فرهنگی به ویژه ادبی را از لا به لای گفت وگوهای آنان در می یافت .

در یازده سالگی به دیوان اشعار فردوسی ، نظامی ، مولوی ، ناصرخسرو ، منوچهری انوری ، فرخی كه همه از شاعران بزرگ و نام آور زبان فارسی به شمار می آیند، آشنا بود و از همان كودكی پدرش در زمینه وزن و شیوه های یادگیری آن ها با او تمرین می كرد.

پروین در 18 سالگی فارغ التحصیل شد و در تمام دوران تحصیل یكی از شاگردان ممتاز مدرسه بود.البته پیش از ورود به مدرسه معلومات زیادی داشت.

پیش از ازدواج او ، پدرش با چاپ مجموعه اشعار او مخالف بود و این كار را با توجه به اوضاع و فرهنگ آن روزگاردرست نمی دانست ، اما پس از ازدواج پروین و جدائی او از شوهرش به این كار رضایت داد.

نخستین مجموعه شعر پروین حاوی اشعاری بودكه او تا پیش از 30 سالگی سروده بود و بیش از 150 قصیده قطعه غزل و مثنوی را شامل می شد.

مردم استقبال فراوانی از اشعار او كردند ، به گونه ای كه دیوان او در مدت كوتاهی پس از چاپ دست به دست میان مردم می چرخید و بسیاری باور نمی كردند كه آنها را یك زن سروده است .

اساتیدمعروف آن زمان مانند دهخدا و علامه ی قزوینی هركدام مقاله هایی درباره اشعار او نوشتند و شعر و هنرش را ستودند.

پروین مدتی هم كتابداركتابخانه دانشسرای عالی تهران (دانشگاه تربیت معلم كنونی) بود.
وزارت فرهنگ در سال 1315 مدال درجه سه لیاقت را به پروین اعتصامی اهدا كرد ولی او این مدال را قبول نكرد.گفته شده است كه حتی پیشنهاد رضا خان را كه از او برای ورود به دربار و تدریس به ملكه و ولیعهد وقت دعوت كرده بود ، نپذیرفت . روحیه و اعتقادات پروین به گونه ای بودكه به خود اجازه نمی داد ، در چنین مكان هایی حاضر شود. این شاعر معاصر كه در 15 سالگی درباره ستمگران و ثروتمندان به سرودن شعر پرداخته بود ، نمی توانست به محیط اشرافی دربار قدم بگذارد و درخدمت آنها باشد.

پروین اعتصامی پس ازكسب افتخارات فراوان و درست در زمانی كه برادرش ابوالفتح اعتصامی - دیوانش رابرای چاپ دوم آن حاضر می كرد ، ناگهان در روزسوم فروردین 1320 بستری شد . پزشك معالج او بیماری اش را حصبه تشخیص داده بود ، اما در مداوای او كوتاهی كرد و متاسفانه زمان درمان او گذشت و شبی حال او بسیار بد شد و در بسترمرگ افتاد و در 15 فروردین (شب شانزده 1320 هجری شمسی ) چشم از جهان فروبست .

پیكر او را در آرامگاه خانوادگی اش در شهر قم و كنار مزار پدرش در جوار خانم حضرت معصومه (س ) به خاك سپردند.

پس از مرگش قطعه شعری از او یافتندكه معلوم نیست در چه زمانی برای سنگ مزار خود سروده بود.

این قطعه را بر سنگ مزارش نقش كردند ، آنچنان كه یاد و خاطره اش در دل مردم نقش بسته است . گزیده ای از این شعر چنین است : این كه خاك سیهش بالین است اختر چرخ ادب پروین است ، گرچه جز تلخی از ایام ندید ، هرچه خواهی سخنش شیرین است ، صاحب آن همه گفتار امروز سائل فاتحه و یاسین است آدمی هرچه توانگر باشد چون بدین نقطه رسد مسكین است.

MIN@MAN
09-01-2010, 05:26 PM
به مناسبت ۱۶ فروردين سالروز درگذشت پروين اعتصامي
رخشنده اعتصامي مشهور به پروين اعتصامي در بيست و پنجم اسفند ۱۲۸۵ هجري شمسي در تبريز متولد شد و در نيمه شب شانزدهم فروردين ۱۳۲۰ دار فاني را ودا گفت.او يكي از شاعران نامدار ادب فارسي و يكي از مفاخر ارزشمند خطه آذربايجان مي باشد كه در زمينه شعر و ادب همچنان مي درخشد و از شاعران كم نظير در اين عرصه ميباشد.

http://pnu-club.com/imported/2009/11/186.gif
عمر پروین بسیار کوتاه بود، کمتر زنی از میان سخنگویان اقبالی همچون پروین داشت که در دورانی این چنین کوتاه شهرتی فراگیر داشته باشد. پنجاه سال و اندی است که از درگذشت این شاعره بنام می گذرد و همگان اشعار پروین را می خوانند و وی را ستایش می کنند و بسیاری از ابیات آن بصورت ضرب المثل به زبان خاص و عام جاری گشته است.
در کودکي با خانواده اش به تهران آمد . پدرش که مردي بزرگ بود در زندگي او نقش مهمي داشت ، و هنگاميکه متوجه استعداد دخترش شد ، به پروين در زمينه سرايش شعر کمک کرد.
♥ مادر پروين
مادرش اختر اعتصامي نام داشت . او بانويي مدبر ، صبور ، خانه دار و عفيف بود ، وي در پرورش احساسات لطيف و شاعرانه دخترش نقش مهمي داشت و به ديوان اشعار او علاقه فراواني نشان مي داد.
♥ پدر پروين
يوسف اعتصامي معروف به اعتصام الملک از نويسندگان و دانشمندان بنام ايران بود. وي اولين (چاپخانه) را در تبريز بنا کرد ، مدتي هم نماينده ي مجلس بود. اعتصام الملک مدير مجله بنام (بهار) بود که اولين اشعار پروين در همين مجله منتشر شد ، ثمره ازدواج اعتصام الملک ، چهار پسر و يک دختر است.
پدر پروین میرزا یوسف اعتصامی پسر میرزا ایراهیم خان مستوفی ملقب به اعتصام الملک از اهالی آشتیان بود که در جوانی به سمت استیفای آذربایجان به تبریز رفت و تا پایان عمر در همان شهر زیست.
یوسف اعتصام الملک در ۱۲۹۱ هـ.ق در تبریز به دنیا آمد. ادب عرب و فقه و اصول و منطق و کلام و حکمت قدیم و زبانهای ترکی و فرانسه را در تبریز آموخت و در لغت عرب احاطه کامل یافت. هنوز بیست سال از عمرش نرفته بود که کتاب (قلائد الادب فی شرح اطواق الذهب) را که رساله ای بود در شرح یکصد مقام از مقامات محمود بن عمر الزمخشری در نصایح و حکم و مواعظ و مکارم اخلاق به زبان عربی نوشت که بزودی جز کتاب های درسی مصریان قرار گرفت. چندی بعد کتاب (ثورة الهند یا المراة الصابره) او نیز مورد تحسین ادبای ساحل نیل قرار گرفت .
کتاب (تربیت نسوان) او که ترجمه (تحریر المراة) قاسم امین مصری بود به سال ۱۳۱۸ هـ.ق انتشار یافت که در آن روزگار تعصب عام و بی خبری عموم از اهمیت پرورش بانوان در جامعه ایرانی رخ می نمود.
اعتصام الملک از پیشقدمان راستین تجدد ادبی در ایران و به حق از پیشوایان تحول نثر فارسی است. او با ترجمه شاهکارهای نویسندگان بزرگ جهان، در پرورش استعدادهای جوانان، نقش بسزا داشت. او علاوه بر ترجمه بیش از ۱۷ جلد کتاب در بهار ۱۳۲۸ هـ.ق مجموعه ادبی نفیس و پرارزشی بنام (بهار) منتشر کرد که طی انتشار ۲۴ شماره در دو نوبت توانست مطالب سودمند علمی ، ادبی ، اخلاقی ، تاریخی ، اقتصادی و فنون متنوع را به روشی نیکو و روشی مطلوب عرضه کند.
اولين معلم او (پروين) در دوره ای که آموزش دختران امری باطل و مردود شمرده می شد همانا پدر گراميش بود که خود جزو دانشمندان و سخندانان و از مترجمان بنام ايران بود. بنابراين ادبيات فارسی و عربی را با مهارت هر چه تمام در نزد پدر آموخت.
به ندرت در جرگه ساير اطفال وارد مي شد. غالباً تنها بسر مي برد انديشه هاي بزرگ در سر مي پروراند. در مجلس درس هميشه از سايرين پيشتاز بود. استعداد و قريحه لبريز او بزودی و هنگامی که بيش از هفت سال سن نداشت بروز کرد و در اين زمان به سرودن اشعار مختلف پرداخت.
در هشت سالگی به شعر گفتن پرداخت و مخصوصا با به نظم کشیدن قطعات زیبا و لطیف که پدرش از کتب خارجی (فرنگی، ترکی و عربی) ترجمه می کرد طبع آزمايی می نمود و به پرورش ذوق می پرداخت.
در يازده سالگي به ديوان اشعار فردوسي ، نظامي ، مولوي ، ناصرخسرو ، منوچهري ، انوري ، فرخي که همه از شاعران بزرگ و نام آور زبان فارسي به شمار مي آيند ، آشنا بود و از همان کودکي پدرش در زمينه وزن و شيوه هاي يادگيري آن با او تمرين مي کرد.
گاهي شعري از شاعران قديم به او مي داد تا بر اساس آن ، شعر ديگري بسرايد يا وزن آن را تغيير دهد ، و يا قافيه هاي نو برايش پيدا کند ، همين تمرين ها و تلاش ها زمينه اي شد که با ترتيب قرارگيري کلمات و استفاده از آنها آشنا شود و در سرودن شعر تجربه بي اندوزد.

دانلود ديوان قصايد پروين اعتصامي (http://www.asheghoone.com/wp-content/uploads/2008/03/divan-parvin-etesami.zip) (PDF)

دانلود ديوان قصايد پروين اعتصامي (http://www.asheghoone.com/wp-content/uploads/2008/03/divan-ghasayede-parvin-etesami.zip) (نسخه موبايل)
پسورد: www.asheghoone.com
هر کس کمي با دنياي شعر و شاعري آشنا باشد ، با خواندن اين بيت ها به توانائي او در آن سن و سال پي مي برد برخي از زيباترين شعرهايش مربوط به دوران نوجواني ، يعني يازده تا چهارده سالگي او مي باشد ، شعر ( اي مرغک ) او در ۱۲ سالگي سروده شده است:

اي مُرغک خُرد ، ز آشيانه
تا کي حرکات کودکانه؟
رام تو نمي شود زمانه
منديش که دام هست يا نه
شو روز به فکر آب و دانه
پرواز کن و پريدن آموز
در باغ و چمن چميدن آموز
رام از چه شدي ؟ رميدن آموز
بر مردم چشم ، ديدن آموز
هنگام شب آرميدن آموز
با خواندن اين اشعار مي توان دختر دوازده ساله اي را مجسم کرد که اسباب بازي اش (کتاب) است ؛ دختري که از همان نوجواني هر روز در دستان کوچکش ، ديوان قطوري از شاعري کهن ديده مي شود ، که اشعار آن را مي خواند و در سينه نگه مي دارد.
شعر (گوهر و سنگ ) را نيز در ۱۲ سالگي سروده است.
شاعران و دانشمنداني مانند استاد علي اکبر دهخدا ، ملک الشعراي بهار ، عباس اقبال آشتياني ، سعيد نفيسي و نصر الله تقوي از دوستان پدر پروين بودند ، و بعضي از آنها در يکي از روزهاي هفته در خانه او جمع مي شدند ، و در زمينه هاي مختلف ادبي بحث و گفتگو مي کردند. هر بار که پروين شعري مي خواند ، آنها با علاقه به آن گوش مي دادند و او را تشويق مي کردند.
قریحه سرشار و استعداد خارق العاده پروین در شعر همواره موجب حیرت فضلا و دانشمندانی بود که با پدرش معاشرت داشتند، به همین جهت برخی بر این گمان بودند که آن اشعار از او نیست.
پروين ، درتير ماه ۱۳۰۳ شمسي برابر با ماه ۱۹۲۴ میلادی در سن ۱۸ سالگي ، دوره مدرسه دخترانه آمریکایی را که به سرپرستی خانم میس شولر در ایران اداره می شد فارغ التحصيل شد ، او در تمام دوران تحصيلي ، يکي از شاگردان ممتاز مدرسه بود. البته پيش از ورود به مدرسه ، معلومات زيادي داشت ، او به دانستن همه مسائل علاقه داشت و سعي مي کرد ، در حد توان خود از همه چيز آگاهي پيدا کند. مطالعات او در زمينه زبان انگليسي آن قدر پيگير و مستمر بود که مي توانست کتابها و داستانهاي مختلفي را به زبان اصلي ( انگليسي ) بخواند . مهارت او در اين زبان به حدي رسيد که ۲ سال در مدرسه قبلي خودش ادبيات فارسي و انگليسي تدريس کرد.
در خرداد ۱۳۰۳ ، جشن فارغ التحصيلي پروين و هم کلاس هاي او در مدرسه برپا شد. او خطابه ای با عنوان” زن و تاریخ” ایراد کرد. در سخنراني خود از وضع نامناسب اجتماعي ، بي سوادي و بي خبري زنان ايران حرف زد. اين سخنراني ، بعنوان اعلاميه اي در زمينه حقوق زنان ، در تاريخ معاصر ايران اهميت زياد دارد.
پروين در قسمتهاي از اعلاميه (زن و تاريخ) گفته است:
داروي بيماري مزمن شرق منحصر به تعليم و تربيت است ، تربيت و تعليم حقيقي که شامل زن و مرد باشد و تمام طبقات را از خوان گسترده معروف مستفيذ نمايد.
و درباره راه چاره اش گفته است :
پيداست براي مرمت خرابي هاي گذشته ، اصلاح معايب حاليه و تمهيد سعادت آينده ، مشکلاتي در پيش است. ايراني بايد ضعف و ملالت را از خود دور کرده ، تند و چالاک اين پرتگاه را عبور کند.
او در این خطابه از ظلم مرد به شریک زندگی خویش که سهیم غم و شادی اوست سخن می گفت .خانم میس شولر، رئیس مدرسه آمریکایی دختران خاطرات خود را از تحصیل و تدریس پروین در آن مدرسه چنین بیان می کند.
پروین، اگر چه در همان اوان تحصیل در مدرسه آمریکایی نیز معلومات فراوان داشت، اما تواضع ذاتیش به حدی بود که به فرا گرفتن مطلب و موضوع تازه ای که در دسترس خود می یافت شوق وافر اظهار می نمود.
پروين پدرش را در کليه سفرهای داخلی و خارجی اش همراهی می کرد و بر تجارت و آگاهی های خود بسی می افزود. او اشعار زيادی سروده و آثار گرانقدری از خود به جای گذاشته که می توان او را يکی از ستاره های درخشان آسمان ادب ايران دانست. اگر تعداد زن های مطرح و مشهور ايران را در پيش چشم خود مجسم کنيم آنوقت پی به عظمت و والايی اين شخصيت محجوب و پاکدامن می بريم . او در تمام سرودهای خود راه تاريک زندگی را با پند و اندرز روشن می کرد. اشعار وی بيشتر در مورد مسايل اجتماعی و ظلم و بيداد شاهان و فقر عمومی می باشد.
توضيحات بيشتر درباره مقاله زن و تاريخ (حقوق نسوان) پروين اعتصامي (http://www.asheghoone.com/?p=250)
♥ ازدواج پروين

پروین در نوزده تیر ماه ۱۳۱۳ با پسر عموی خود ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه به خانه شوهر رفت.شوهر پروین از افسران شهربانی و هنگام وصلت با او رئیس شهربانی در کرمانشاه بود. اخلاق نظامی او با روح لطیف و آزاده پروین مغایرت داشت. او که در خانه ای سرشار از مظاهر معنوی و ادبی و به دور از هر گونه آلودگی پرورش یافته بود پس از ازدواج ناگهان به خانه ای وارد شد که یک دم از بساط عیش و نوش خالی نبود و طبیعی است همگامی این دو طبع مخالف نمی توانست دیری بپاید و سرانجام این ازدواج ناهمگون به جدایی کشید و پروین پس از دو ماه و نیم اقامت در خانه شوهر با گذشتن از کابین طلاق گرفت.
پروين پس از جدايي براي مدتي كوتاه سيماي متين و موقر خويش را با غباري از گرفتگي پوشاند. اما اين تغيير را فقط اطرافيان پروين كه همواره با او بودند مي توانستند درك كنند.
با این همه او تلخی شکست را با خونسردی و متانت شگفت آوری تحمل کرد و تا پایان عمر از آن سخنی بر زبان نیاورد و شکایتی ننمود. درباره دوره زناشويي خود فقط سه بيت ذيل را گفته است:

اي گل! تو ز جمعيت گلزار چه ديدي؟ جز سر زنش و بدسري خار چه ديدي؟

اي لعل دل افروز، تو با اين همه پرتو جز مشتري سفله به بازار چه ديدي؟

رفتي به چمن، ليك قفس گشت نصيبت غير از قفس اي مرغ گرفتار چه ديدي؟
بعد از آن واقعه تأثیرانگیز پروين مدتي کتابدار کتابخانه دانشسراي عالي تهران (دانشگاه تربيت معلم کنوني) بود . کتابداري ساکت و محجوب که بسياري از مراجعه کنندگان به کتابخانه نمي دانستند او همان شاعر بزرگ است . پروین در اين مدت به سرودن اشعار ناب خود نیز ادامه می داد.
پروين يك قسمت از اشعار خود را كه مطبوع طبع وقار وي نبود، چند سال پيش از مرگ خود سوزاند و بعضي از اشعار وي نيز پيش از آنكه به صورت ديواني منتشر شود، در مجله «بهار» كه به قلم پدر اديبش ، مرحوم يوسف اعتصام الملك انتشار مي يافت چاپ مي شد.
در سال ۱۳۱۴ دیوان پروین اعتصامی، شاعره توانای ایران، به همت پدر ادیب و گرانمایه اش انتشار یافت و دنیای فارسی زبان از ظهور بلبل داستان سرای دیگری در گلزار پر طراوت و صفای ادب فارسی آگاهی یافت و از غنچه معطر ذوق و طبع او محفوظ شد.
پس از چاپ ديوانش وزارت فرهنگ نيز از او تقدير کرد.

چاپ اول دیوان که آراسته به دیباچه پر مغز شاعر و استاد سخن شناس ملک الشعرای بهار و حاوی نتیجه بررسی و تحقیق او در تعیین ارزش ادبی و ویژگیهای سخن پروین بود شامل بیش از یکصد و پنجاه قصیده و مثنوی در زمان شاعر و با قطعه ای در مقدمه از خود او تنظیم شده بود. پروین با اعتقاد راسخ به تأثیر پدر بزرگوارش در پرورش طبعش، دیوان خود را به او تقدیم می کند .
ملك الشعراي بهار در چارچوب اول ديوان پروين اعتصامي، ديباچهاي دارد كه قسمتي از آن ذيلاً نقل مي شود:

«اين ديوان تركيبي است از دو سبك و شيوه لفظي و معنوي، آميخته به سبكي مستقل آن دو، يكي شيوه شعراي خراساني، خاصه استاد ناصر خسرو و ديگري شيوه شعراي عراق و فارس بخصوص شيخ مصلح الدين سعدي است و از حيث معاني نيز بين افكار و خيالات حكما و عرفاست و اين جمله با سبك مستقلي كه خاص عصر امروز و بيشتر پيرو تجسم معاني و حقيقت جويي است تركيب يافته و شيوه بديعي را بوجود آورده است. قصائد اين ديوان، عطر و بوي قصايد ناصر خسرو را دارد و در ضمن آنها ابياتي كه زبان شيرين سعدي و حافظ را فرياد ميآورد بسيار است، و بالجمله در پند و اندرز و نشان دادن مكارم اخلاق و تعريف حقيقت دنيا از نظر فيلسوف و عارف و تسليت خاطر بيچارگان و ستمديدگان و مفاد (قل متاع الدنيا قليل) و (نجي المخفون) دل خونين مردم دانا را سراسر تسليتي است، در همان حال راه سعادت و شارع حيات و ضرورت دانش و كوشش را نيز به طرزي دلپسند بيان ميكند و ميگويد كه در درياي شوريده زندگي با كشتي علم و عزم راهنورد بايد بود و در فضاي اميد و آرزو با پر و بال هنر پرواز بايد كرد. علم سرمايه هستي است نه گنج زر و مال، روح بايد كه از اين راه توانا گردد… »
پروين اعتصامي به تمام شرايط شاعري عمل كرده است، اگر احيانا ً به قول نظامي عروضي، دوازده هزار بيت شعر از اساتيد را حفظ نداشته باشد، باز به قدريكه وي را بتوان با كلمات و اصطلاحات و امثال متقدمين تا آن درجهاي كه ضرورت دارد آشنا خواند، آشناست.
هر گاه تنها غزل «سفر اشك» از اين شاعره شيرين زبان باقيمانده بود، كافي بود كه وي را در بارگاه شعر و ادبيات حقيقي جايگاهي عالي و ارجمند بخشد، تا رسد به «لطف حق»، «كعبه دل»، «گوهر اشك»، «روح آزاد»، «ديده و دل»، «درياي نور»، «گوهر و سنگ»، «حديث مهر»، «ذره»، «جولاي خداي»، «نغمه صبح»، و ساير قطعات باقيمانده كه هر يك برهان آشكار بلاغت و سخنداني است.
هنر شاعره بزرگ ما اين است كه توانسته است اين معناي بزرگ را در همه جا در گفتار خود به شكلي جاذب و اسلوبي لطيف بپروراند و حقيقت عشق را مانند ميوه پاك و منزهي كه از الياف خشن و شاخ و برگ بيهوده و مسموم جدا ساخته باشند، با صفاي اثير و درخشندگي نور و چاشني روح بر سر بازار سخن رواج دهد.
پدر پروين يك جلد از آن را همراه نامه اي به علامه قزويني به پاريس فرستادند ايشان پس از مطالعه ديوان، نامه اي نوشتند كه شرح مختصري از آن در متن ذيل آمده است:
آقاي عزيز و محترم و معظم ـ مرقومه كريمه، مورخه ۲۴ آبان با يك جلد ديوان خانم پروين اعتصامي، چندي قبل زيارت گرديد و با كمال لذت و تمتع، قسمت عمده اين ديوان و مخصوصا قصايد آن را مطالعه كردم، و هر چه بيشتر مي رفتم و بيشتر مي خواندم، استعجاب من به تعجب مبدل مي شد كه چگونه امروزه در اين قحط الرجال فضل و ادب، يك چنين «ملكه النساء الشواعر» در ايران ظهور كرده و به سرودن اشعاري در درجه اول از فصاحت و سلاست و متانت كه لفظا و معنا و مضمونا و فكرا با بهترين قصايد اساتيد و مخصوصا ناصر خسرو (كه گويا بيشتر شيوه او، مطمح نظر خانم بوده) دم برابري مي زند، و موفق گشته است!
مثلا اين قصيده :

يكي پرسيداز سقراط كز مردن چه خواندستي بگفت اي بي خبر،مرگ ازچه نامي زندگاني را

اگر زيـن خاكدان پست، روزي بر پري بيني كه گردونها و گيتي هاست، ملك آن جهاني را

چراغ روشن جان را، مكن درحصن تن پنهان مپـيچ اندر ميان خرقه، اين ياقـوت كانـي را
به راستي جاي بسي تحسين و تمجيد است كه خانم جواني از خانم هاي ايران با اوضاع و كيفيات حاضر، به ساختن اشعاري بدين پايه از استحكام الفاظ و صحت آن نحوا و صرفا و لغه و املا و فصاحت عديم النظير و خلو آن از جميع عيوب فني، موفق شده است.»
پروين پس از درگذشت پدر، اين ابيات را در سوك وي سروده است:

پدر،آن تيشه كه برخاك تو زد دست اجل
يوسفت نام نهادند و به گـرگت دادنـد
مه گردون ادب بودي و در خاك شدي
از نـدانستن مـن، دزد قضـا آگه بود
آنكه در زير زمين، داد سر و سامانـت
به سر خاك تو رفتم، خط پاكش خواندم
رفتي و روز مرا تيره تر از شب كردي
بي تو اشك و غم حسرت، همه مهمان منند
صـفحه روي ز انـظار، نـهان ميدار
دهر بسيار چو من سر به گريبـان ديده است
عضو جمعيت حق گشتـي و ديگر نخوري
گل و ريحان كدامين چـمنت بـنمودند؟
مـن كه قدر گـهر پاك تـو ميدانستم
من كه آب تو ز سر چشـمه دل ميـدادم
من يكي مرغ غزل خوان تو بودم، چه فتاد
گنج خود خوانديم و رفتي و بگذاشتيم

تيشهاي بود كه شد باعث ويرانـي من
مرگ، گرگ توشد، اي يوسف كنعاني من
خاك، زندان توگشت، اي مه زنداني من
چو تو را برد، بخنديد به نادانـي من
كاش ميخورد غم بي سر و ساماني من
آه از اين خط كه نوشتند به پيشاني من
بي تو در ظلمتم اي ديده نوراني مـن
قدمـي رنجه كن از مهر، به مهماني من
تا نخوانند در اين صفحه، پريشاني من
چه تفاوت كندش سر به گريباني من ؟
غم تنهايي و مهجوري و حيرانـي من
كه شكستي قفس، اي مرغ گلستاني من
ز چه مفقود شدي، اي گهر كاني من
آب و رنگت چه شد، اي لاله نغماني من؟
كه دگر گوش ندادي به توا خواني من؟
اي عجب تعد تو با كيست نگهباني من؟
♥ دعوت دربار و مدال درجه سه
معمولا رسم است که دولت ، دانشمندان و بزرگان علم و ادب را طي برگزاري مراسمي خاص ، مورد ستايش و احترام قرار مي دهد . در چنين مراسمي وزير يا مقامي بالاتر ، مدالي را که نشانه سپاس ، احترام و قدرداني دولت از خدمات علمي و فرهنگي فرد مورد نظر است ، به او اهدا مي کند ، وزارت فرهنگ در سال ۱۳۱۵ مدال درجه سه لياقت را به پروين اعتصامي اهدا کرد ولي او اين مدال را قبول نکرد.
گفته شده که حتي پيشنهاد رضا خان را که از او براي ورود به دربار و تدريس به ملکه و وليعهد وقت دعوت کرده بود ، نپذيرفت ، روحيه و اعتقادات پروين به گونه اي بود که به خود اجازه نمي داد در چنين مکان هايي حاضر شود . او ترجيح مي داد در تنهايي و سکوت شخصي اش به مطالعه بپردازد.
او که در ۱۵ سالگي درباره ستمگران و ثروتمندان به سرودن شعر پرداخته ، چگونه مي تواند به محيط اشرافي دربار قدم بگذارد و در خدمت آنها باشد ؟
او که انساني آماده ، داراي شعوري خلاق و همواره درگير در مسائل اجتماعي بود به اين نشان ها و دعوت ها فريفته نمي شد.
♥ دوران بيماري و مرگ پروين
پروين اعتصامي ، پس از کسب افتخارات فراوان و درست در زماني که برادرش – ابوالفتح اعتصامي - ديوانش را براي چاپ دوم آن حاضر مي کرد و در حالی که آسمان ادب و فرهنگ ايران انتظار سال های متمادی خدمت مجدانه وی را داشت تا بسی غنی گردد، بی هيچ نوع سابقه کسالت، ناگهان در روز سوم فروردين ۱۳۲۰ بستري شد پزشک معالج او ، بيماري اش را حصبه تشخيص داده بود ، اما در مداواي او کوتاهي کرد و متاسفانه زمان درمان او گذشت
نيمه شب شانزدهم فروردين پزشک خانوادگي اش را چندين بار به بالين او خواندند و حتي کالسکه آماده اي به در خانه اش فرستادند ، ولي او نيامد و … پروين در آغوش مادرش چشم از جهان فرو بست و رخ در نقاب خاک کشيد و رخت از اين دنيای فانی بربست.
پيکر پاک او را در آرامگاه خانوادگي اش در شهر قم و کنار مزار پدرش در صحن مبارك حضرت معصومه (س) ، به خاک سپردند . پس از مرگش قطعه شعري از او يافتند که معلوم نيست در چه زماني براي سنگ مزار خود سروده بود . اين قطعه را بر سنگ مزارش نقش کردند ، آنچنانکه ياد و خاطره اش در دل مردم نقش بسته است
اینکه خاک سیهش بالین است
گر چه جز تلخ ی ز ایام ندید
صاحب آن همه گفتار امروز
دوستان به که ز وی یاد کنند
خاک در دیده بسی جان فرساست
بیند این بستر و عبرت گیرد
هر که باشی و ز ه جا برسی
آدمی هر چه توانگر باشد
اندر آنجا که قضا حمله کند
زادن و کشتن و پنهان کردن
خرم آن کس که در این محنت گاه
اختر چرخ ادب پروین است
هر چه خواهی سخنش شیرین است
سائل فاتحه و یاسین است
دل بی دوست دلی غمگین است
سنگ بر سینه بسی سنگین است
هر که را چشم حقیقت بین است
آخرین منز ل هستی این است
چون بدین نقطه رسید مسکین است
چاره تسلیم و ادب تمکین است
دهر را رسم و ره دیرین است
خاطری را سبب تسکین است
♥ سخن استاد ملك الشعراي بهار درباره اشعار پروين اعتصامي
شعر پروین شیوا، ساده و دلنشین است. مضمون های متنوع پروین مانندباغ پرگیاهی است که به راستی روح را نوازش می دهد. اخلاق و همه تعابیر و مفاهیم زیبا و عادلانه آن چون ستاره ای تابناک بر دیوان پروین می درخشد چنانکه استاد بهار در مورد اشعار وی می فرمایند پروین در قصاید خود پس از بیانات حکیمانه و عارفانه روح انسان را به سوی سعی و عمل امید، حیات، اغتنام وقت، کسب کمال، همت، اقدام نیکبختی و فضیلت سوق می دهد، سرانجام آنکه او دیوان خوبی و پاکی است.
♥ سخن دكتر معين درباره پروين اعتصامي
همچنين «دكترمحمدمعين» درباره او مي ­گويد: «انديشه هاي پروين نو و متضمن نكات اجتماعي و اخلاقي و انتقادي است و تمثيلات نغز و اندرزهاي حكيمانه و تفكرات او مايه شگفتي است . پروين در غالب آثار خويش چون مادري مهربان با فرزندان دلبند خويش سخن مي ­گويد. واقع بين است و بدين سبب تلخي هاي حيات را نيك ادراك مي ­كند و به خواننده عرضه مي ­دارد. » پروين در قصايد خود از حيث الفاظ پيرو شيوه شاعران قرن پنجم و ششم خاصه ناصرخسرو قبادياني (۴۸۱ هجري قمري) است و در اشعار ديگر از قطعات و مثنوي هاي پر ارزش و غزل ­ها و غيره سخن او بيشتر رنگ سخن عراقي دارد و غالباً ساده و گاه تحت تاثير لهجه معاصراست. اما انديشه هاي وي نو و متضمن نكات بلند اجتماعي و اخلاقي و انتقادي است و تمثيلات نغز و اندرزهاي حكيمانه و تفكرات و تحقيقات بلند او در همة آثارش مايه اعجاب خواننده مي ­شود. قدرت او درخلق مناظرات و پرسش ­ها و پاسخ هايي ­است كه غالبا ميان اشخاص و اشيا ترتيب مي ­دهد و از آن راه به نتايجي كه مطلوب اوست مي رسد. تقريبا او در تمامي آثارش شاعر حقيقت جو و واقع بين است و به همين سبب تلخي ­هاي حيات را از هر كس بهتر درك مي ­كند و با مهارتي خاص به خواننده نشان مي دهد. درك او نسبت به مبدا حيات روشن و تحت تاثير شديد اعتقادات ديني و انديشه ­هاي عرفاني است…

منبع (http://www.asheghoone.com/?p=299)

MIN@MAN
09-01-2010, 05:26 PM
شانزده فروردين ، سالروز در گذشت «پروين اعتصامي» شاعر معاصر ايراني است .

http://pnu-club.com/imported/2010/09/1.gif
نوشته‌اي که از نظر شما مي‌گذرد برگرفته از مقاله‌ي بسيار پژوهشگرانه و عميقي است از دکتر «جلال متيني» که آن را در سال ۱۳۸۰ در فصلنامه‌ي ايرانشناسي با عنوان «نامه‌هاي پروين اعتصامي و چند نکته در باره‌ي ديوان شعر و زندگاني وي»، منتشر ساخته‌است. «پروين اعتصامي» از شاعراني است که با وجود زندگي بسيار کوتاه و آرام خود، اشعاري سروده است که بازتاب دو گونه ديدگاه را مي‌توان در آنها آشکارا ديد. ديدگاه اول، همان ديدگاه زنانه است که کاملا طبيعي جلوه مي‌کند اما ديدگاه دوم ديدگاه مردانه و بخصوص مردانه‌اي است که رنگ و بوي اخلاقيات عرفاني در آن برجستگي چشمگيري دارد. نامه‌هاي «پروين» که در اين نوشته به همت «دکتر متيني» منتشر شده، دنياي بسيار ساده و صميمي اين شاعر را به نمايش مي‌گذارد. مهمتر از همه آنکه مکاتبات او با «مهکامه محصص»، نشانگر آنست که «پروين» در مجموع، معاشرت گسترده و متنوعي نداشته است. اما وقتي که شعر وي را مي‌خوانيم مي‌توانيم ببينيم که چگونه از خانه به محيط اداره و از محيط اداره، چگونه سر از دادگاه و محيط‌هاي مردانه‌ي ديگر در مي‌آورد تا از يک‌ سو رنج زن را به نمايش بگذارد و از طرف ديگر، ارزش کار و شخصيت وي را به همگان بنماياند.

اين نوشتار دربردارنده‌ي بخش‌هاي زير است كه در آينده هر يك از آنها را به صورت مجزا مورد بررسي قرار مي دهيم


• «پروين اعتصامي» و حقوق نسوان
• دستبرد برادر به ديوان خواهر
• چرا برادر، سه بيت از قصيده‌ي «گنج عفت» را حذف کرده‌است؟
• «پروين» و «رضاشاه»
• دروغ اين مرد آمريکايي همه را گمراه کرده‌است
• «پروين» از نظر معاصران وي
• بيماري حصبه و درگذشت «پروين»
• نامه‌هاي «پروين»
• متن ۴۱ نامه‌ي «پروين اعتصامي» به «مهکامه محصص»
مقدمه
پروين اعتصامي (۱۲۸۵- ۱۳۲۰ خورشيدي) شاعر بلند آوازه‌‌‌‌‌‌ي دوران معاصر ما، مشهورتر از آن است که نيازي به معرفي داشته باشد. اگر چه شعر او پس از مرگش به کتابهاي درسي قرائت فارسي در ايران را ه يافت و در نتيجه، دست کم تا انقلاب اسلامي ايران در سال ۱۳۵۷، دانش‌‌آموزان دبستانها و دبيرستانها شعرهاي او را در کلاس مي‌‌‌‌‌‌‌‌خوانند و برخي از اشعارش را نيز از بر مي‌کردند. بديهي‌ست چنين توفيقي به ندرت نصيب شاعران معاصر ما گرديده‌‌ است. آيا شگفت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آور نيست که در زمان حاضر، پس از دوازده قرن که شعر فارسي در انحصار مردان بوده‌‌‌‌‌است، ناگهان دو تن از زنان، با فاصله‌ي سه دهه در شعر فارسي درخشيدن بگيرند؛ يکي با پيروي کامل از شعر کهن فارسي ( از نظر قالب و لفظ و محتوا و با تکيه بر سنت‌ها و مضمون‌هاي اخلاقي و اجتماعي مورد قبول قدما) و ديگري، در شعر نو و با شکستن سنت‌هاي شعر فارسي از نظر قالب و لفظ و محتوا و از همه مهمتر در بيان احساسات زنانه در شعر. نخستين اين زنان، «پروين اعتصامي» بود و ديگري «فروغ فرخزاد». دريغا که هر دو شاعر چيره‌دست در جواني و به ترتيب در سنين ۳۴ و ۳۲ درگذشتند. موضوع مورد بحث در اين مقاله، «پروين اعتصامي» است. نه شرح احوال او و نه ارزيابي اشعارش که تا کنون بارها مقاله‌هايي درباره‌ي او نوشته‌شده‌است. علت نگارش مقاله‌ي حاضر را بايد در مقاله‌اي جست که در تابستان ۱۳۶۸، با عنوان«چند نکته در باره‌ي پروين اعتصامي» در «ويژه‌نامه‌ي پروين اعتصامي»، در ايران‌شناسي نوشتم. در آن مقاله‌ي کوتاه پنج موضوع کلي را به اختصار در باره‌ي «پروين» و شعرش مورد بحث قرار داده‌ام، که يکي از آنها اعتقاد او به «آزادي نسوان» بود و قصيده‌اي که در اين باب، با عنوان «گنج عفت» سروده و اقدام «رضاشاه» را در کشف حجاب مورد تأييد قرار داده بود. ديگر طرح اين موضوع که چون از زندگاني «پروين اعتصامي» بسيار کم مي‌دانيم، از همه‌ي کساني که مستقيم يا غير مستقيم با «پروين»، در خانه، مدرسه، محل کار و در رفت‌و آمد‌ها سر و کار داشته‌اند، تقاضا شده‌بود اطلاعات خود را در باره‌ي وي، از زمان کودکي تا مرگ، ولو بسيار محدود، براي چاپ به مجله‌ي «ايران‌شناسي» بفرستند تا براي اطلاع محققان چاپ کنيم. همچنين از آن زمان تا کنون کوشيده‌ام از کساني که احتمالا با «يوسف اعتصامي»،(اعتصام‌الملک)، پدر «پروين»، و يا خود «پروين» آشنا بوده‌اند، اطلاعاتي کسب کنم. بدين منظور در سالهاي گذشته به افراد مختلف يا نامه نوشته يا تلفني در گوشه و کنار دنيا به مذاکره پرداخته‌ و حاصل آنها را در پرونده‌اي نگهداري کرده‌ام. حاصل اطلاعاتي را که در اين مدت دراز به دست آورده‌ام، ضمن بررسي ديوان «پروين اعتصامي» در چند قسمت به اطلاع خوانندگان مي‌رسانم: نخست از قصيده‌ي «گنج عفت» او سخن خواهم گفت و از سه بيتي که برادر «پروين» از سال ۱۳۲۳ به بعد از اين قصيده، حذف کرده و نيز از ديگر تغييراتي که او در ديوان «پروين» داده‌است. سپس به اين موضوع مهم خواهم پرداخت که چگونه در ۶۰ سال اخير، افرادي در نوشته‌هاي خود از «پروين اعتصامي»، شخصيتي سياسي و ضد «رضاشاه» ارائه داده‌اند. علاوه براين ها، مرگ او را نيز از نظر دور نداشته‌ام. در پايان، چهل و يک نامه‌اي را که «پروين» به يکي از نزديک‌ترين دوستانش نوشته – و فتوکپي آنها در اختيار بنده است- مورد بررسي قرار داده و متن همه‌ي آنها را بي کم و کاست در بخش «برگزيده‌ها»ي اين شماره (مجله‌ي ايران‌شناسي، سال سيزدهم، شماره‌ي ۱ بهار ۱۳۸۰) به چاپ رسانيده‌ام.
«پروين اعتصامي» و حقوق نسوان
با آن که نوشته‌اند «پروين» دختري کمرو و خجالتي بوده‌است، او به «آزادي نسوان» از دل و جان اعتقاد داشته و سالها پيش از آن که به فرمان «رضاشاه» در ۱۷ ديماه ۱۳۱۴، کشف حجاب در ايران عملي گردد، او در خردادماه ۱۳۰۳ خورشيدي در خطابه‌اي با عنوان «زن و تاريخ» در روز جشن فارغ‌التحصيلي خود در مدرسه‌ي «اُناثيه‌ي آمريکايي تهران»، از ستمي که در طي قرون و اعصار، در شرق و غرب به زنان روا داشته‌اند‌، سخن گفت و در ضمن تصريح نمود که: «سرانجام زن پس از قرن‌ها درماندگي، حق فکري و ادبي خود را به دست آورد و به مرکز حقيقي خود نزديک شد…
در اين عصر، مفهوم عالي «زن» و «مادر» معلوم شد و معني روحبخش اين دو کلمه که موسس بقا و ارتقاء انسان است، پديدار گشت. اين که بيان کرديم راجع به اروپا بود. آنجا که مدنيت و صنعت، رايت فيروزي افراشته و اصلاح حقيقي بر اساس فهم و درک تکيه کرده… آن‌جا که دختران و پسران، بي‌تفاوت جنسيت، از تربيتهاي بدني و عقلي و ادبي بهره‌مند مي‌شوند… آري آن‌چه گفتيم در اين مملکت‌هاي خوشبخت وقوع يافت. عالم نسوان نيز در اثر همت و اقدام، به مدارج ترقي صعود نمود. اما در مشرق که مطلع شرايع و مصدر مدنيت علام بود… کار بر اين نهج نمي‌گذشت. اخيرا کاروان نيک‌بختي از اين منزل کوچ کرد و معمار تمدن از عمارت اين مرز و بوم، روي برتافت…. درطي اين ايام، روزگار زنان مشرق زمين، همه‌جا تاريک و اندوه‌خيز، همه‌جا آکنده به رنج و مشقت، همه‌جا پر از اسارت و مذلت بود… مدتهاست که آسايي از خواب گران يأس و حرمان برخاسته مي‌خواهد، آب رفته را به جوي بازآرد. اگرچه براي معالجه‌ي اين مرض اجتماعي بسيار سخن‌ها گفته و کتابها نوشته‌اند، اما داروي بيماري مزمن شرق، منحصر به تربيت و تعليم است. تربيت و تعليم حقيقي که شامل زن و مرد باشد و تمام طبقات را از خوان گسترده‌ي معرفت مستفيد نمايد. ايران، وطن عزيز ما که مفاخر و مآثر عظيمه‌ي آن زينت‌افزاي تاريخ جهان است، ايران که تمدن قديميش اروپاي امروز را رهين منت و مديون نعمت خويش دارد، ايران با عظمت و قوتي که قرنها بر اقطار و ابحار عالم حکمروا بود، از مصائب و شدايد شرق، سهم وافر برده، اکنون به دنبال گم‌شده‌ي خود مي‌دود و به ديدار شاهد‌ نيکبختي مي‌شتابد… اميدواريم به همت دانشمندان و متفکرين، روح فضيلت در ملت ايجاد شود و با تربيت نسوان اصلاحات مهمه‌ي اجتماعي در ايران فراهم گردد. در اين صورت، بناي تربيت حقيقي استوار خواهد شد و فرشته‌ي اقبال در فضاي مملکت سيروس و داريوش، بال‌گشايي خواهد کرد.» «پروین اعتصامی» در همین جلسه، شعر «نهال آرزو» را که برای جشن فارغ‌التحصیلی کلاس خود سروده بود، خواند. شعری که همان دختر شرمگین و آرام و کمرو در آن، فریاد برآورده‌ که«از چه نسوان از حقوق خویشتن بی‌بهره‌اند»:
نهال آرزو

اي نهال آرزو ، خوش زري كه بار آورده اي
باغبانان تو را امسال ، سال خرمي ست
شاخ و برگت نيك نامي ، بيخ و بارت سعي و علم
خرم آن كاو وقت حاصل ارمغاني از تو برد
غنچه اي زين شاخه ، ما را زيب دست و دامن است
پستس نسوان ايران ، جمله از بي دانشي ست
زين چراغ معرفت كامروز اندر دست ماست
به كه هر دختر بداند قدر علم آموختن
زن زتحصيل هنر شد شهره در هر كشوري
از چه نسوان از حقوق خويشتن بي بهره اند
دامن مادر ، نخست آموزگار كودك است
با چنين درماندگي ، از ماه و پروين بگذري

غنچه اي بي باد صبا ، گل بي بهار آورده اي
زين همايون ميوه ، كز هر شاخصار آورده اي
اين هترها ، جمله از آموزگار آورده اي
برگ دولت ، زاد هستي توش كار آورده اي

همتي اي خواهران ، تا فرصت كوشيدن است
مر يا زن ، برتري و رتبت از دانستن است
شاهراه سعي اقليم سعادت ، روشن است
تا نگويد كس پسر هوشيار و دختر كودن است

بر نكرد از ما كسي زين خواب بيداري سري
نام اين قوم از چه ، دور افتاده از هر دفتري
طفل دانشور ، كجا پرونده نادان مادري
گر كه ما را باشد از فضل و ادب بال و پري
ناگفته نماند که سرودن شعر «نهال آرزو» در آن سال‌ها، آن‌چنان با جو حاکم بر جامعه‌ي ايران ناسازگار بوده‌است که «اعتصام‌الملک»، پدر «پروين»، در سال ۱۳۱۴ و پيش از کشف حجاب، از آوردن اين شعر در چاپ اول ديوان «پروين» خودداري کرده‌است تا غوغاي آخوند‌ها و عوام را عليه خود و دخترش بر نيانگيزد.
بديهي است دختري که در مدرسه‌ي آمريکايي تهران تحصيل کرده و با فرهنگ و اوضاع اجتماعي اروپا و آمريکا آشناست، وقتي در ۱۷ دي ۱۳۱۴ خبر کشف حجاب و آزادي زنان را مي‌شنود، آن را از سر اعتقاد تاييد مي‌کند و بدين مناسبت قصيده‌اي در ۲۶ بيت با عنوان «گنج عفت» مي‌سرايد و اقدام «رضاشاه» را در سه بيت پايان آن - به صورت بسيار معقولي- مورد ستايش قرار مي‌دهد:

خسروا ، دست تواناي تو آسان كرد كار
شه نمي شد گر در اين گمگشته كشتي ناخداي

ور نه در اين كار سخت ، اميد آساني نبود
ساحلي پيدا از اين درياي طوفاني نبود
اين قصيده را از آغاز تا پايان به دقت بخوانيم تا سپس دليل اهميت اين موضوع ، که نويسنده از کار ديوان «پروين» از سال ۱۳۶۸ تا به امروز غافل نبوده، روشن گردد.
زن در ايران ، پيش از اين گويي كه ايراني نبود
زندگي و مرگش اندر كنج عزلت مي گذشت
كس چو زن ، اندر سياهي قرن ها منزل نكرد
در عدالت خوانه انصاف ، زن شاهد نداشت
دادخواهي هاي زن مي ماند عمري بي جواب
بس كسان را جامه و چوب شباني بود ، ليك
از براي زن به ميدان فراخ زندگي
نور دانش را ز چشم زن نهان مي داشتند
زن كجا بافته مي شد بي نخ و دوك هنر
ميوه هاي دكه دانش فراوان بود ، ليك
در قفس مي آرميد و در قفس مي داد جان
بهر زن ، تقليد تيه فتنه و چاه بلاست
آب و رنگ از علم مي بايست شرط برتري
جلوه صد پرنيان ، چون يك قباي ساده نيست
ارزش پوشنده ، كفش و جامه را ارزنده كرد
سادگي و پاكي و پرهيز ، يك يك گوهرند
از زر و زيور چه سود آنجا كه نادان است زن
عيب ها را جامه پرهيز پوشاندست و بس
زن سبكساري نبيند تا گرانسنگ است و پاك
رن چو گنجور است و عفت،گنج و حرص و آز،دزد
اهرمن بر سفره تقوي نمي شد ميهمان
پا به راه راست بايد داشت، كاندر راه كج
چشم و دل را پرده مي بايست ، اما از عفاف
خسروا ، دست تواناي تو ، آسان كرد كار
شه نمي شد گر در اين گمگشته كشتي ناخداي
بايد اين انوار را پروين به چشم عقل ديد

منبع (http://www.asheghoone.com/?p=250)