PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پیام زرتشت



Borna66
09-06-2009, 06:48 PM
مقدمه
دين زرتشتی، در نوع دوران ساسانی آن، تنها دين اصلی باقيمانده از ايران قبل از اسلام است. ديگر اديان ايرانی نظير مانوی گری، خرمدينی، زرادشتی، و اديان چند خدايی ديگر، عملا" از بين رفته اند و بجز آثار آنها در اديان ديگر (بخصوص مانوی گری در مسيحيت کاتوليک و خرمدينی در شيعه گری)، از آنها نشانی باقی نمانده است. اولين نشانه های تاريخی ما از دين زرتشت، اشاره به اهورامزدا در کتيبه های داريوش بزرگ است، هرچند که تعدادی از دانشمندان، اين اشاره را برای زرتشتی بودن داريوش کافی نمی دانند. اما تا ارائه دلايل قابل قبولی برای رد اين مدعا، باور عمومی بر اين است که نام بردن از اهورامزدا، اصرار بر دوری از دروغ و اشاره به ديگر شاخصه های زرتشتی، نشان از زرتشتی بودن داريوش می دهد. به همين دليل، بحث در مورد زرتشت و دين او بدينجا موکول شد، هرچند که آثار سياسی و اجتماعی آئين زرتشتی تا زمان به سلطنت رسيدن اردشير پابکان در ايران جلوه پيدا نمی کنند

Borna66
09-06-2009, 06:48 PM
تاريخ زرتشت
مسئله «تاريخ زرتشت» (يعنی زمان زندگی او) از بحث انگيزترين و مهمترين مسائل ايرانشناسی است و در بسياری مواقع، جدا کننده گروههای مختلف ايرانشناسان. دلايل زبانشناسی، تاريخی، تاريخ اديان، و اشاره هايی که در متون قديمی به اين مسئله شده، همه از سوی طرفداران نظريات مختلف به کار گرفته شده اند. در اينجا، ما خلاصه ای از اين نظريات را بيان می کنيم.
تفسيرهای موبدان ساسانی، حاوی اطلاعاتی از زندگی زرتشت هستند که نشاندهنده باور عمومی زمان ساسانی از تاريخ زرتشت می باشند. تاريخ زندگی زرتشت در اين تفسيرها، «258 سال قبل از اسکندر» بيان شده که به عنوان «تاريخ سنتی زرتشت» شناخته می شود. بر طبق اين محاسبه، زرتشت در حدود سال 591 ق م (333+258) به دنيا آمده. طرفداران اين نظريه استدلال می کنند که زمان ميانسالی زرتشت در حدود سالهای 550 ق م واقع می شده و فوت او در 73 سالگی، در 518 ق م، او را همزمان با اوايل سلطنت داريوش قرار می داده که توجيه کننده علاقه داريوش به دين اوست. به همين ترتيب، «کی ويشتاسپ»، حامی زرتشت که در گاثاها بارها از او نامبرده شده، همان «ويشتاسپ» پدر داريوش است که در زمان کورش بزرگ، شهرب پارت در شمال شرقی ايران بوده که با منطقه احتمالی زندگی زرتشت، در بلخ، نزديکی قابل قبولی دارد. طرفداران «تاريخ سنتی»، از جمله دانشمندان بزرگی مانند هنينگ، تقی زاده و نيولی، اين تاريخ را کاملا" صحيح می دانند و حتی در نوشتن تاريخ دوران هخامنشی از او به عنوان يکی از اعضای دربار ويشتاسپ هخامنشی ياد می کنند (نک: اومستد).
از طرفی از همان ابتدای تحقيقات علمی در دين زرتشتی و تاريخ آن، دانشمندانی مانند بارتولومه و کريستنسن در دقت تاريخ سنتی شک کردند. مبنای اين شک بيشتر بر اصول زبانشناسی و جامعه شناسی تاريخی بود. اکثر اوستاشناسان در اين نکته توافق دارند که گاثاها، 18 قطعه شعر در بخش يسناهای اوستا، از سروده های خود زرتشت هستند. در اين 18 قطعه شعر، زرتشت بارها به خودش اشاره می کند و مبنای اوليه دين خود را پايه می ريزد. از طرفی، زبان گاثاها و بخش کوچکی به نثر که با نام «يسناهپتنگهايتی» (نيايش هفت بخشی) شناخته می شود، از زبان بقيه قسمتهای اوستا قديمی تر است. در اصطلاح زبانشناسی، زبان گاثاها «اوستايی کهن» ناميده می شود و زبان بخشهايی نظير يشتها و ويديودات، «اوستايی جديد».
مقايسه صورت لغات، شکل گيری جملات، قوائد دستوری، و ديگر شاخصه های زبانی اوستايی کهن با «ريگ ودا» Rig Veda، سرودهای قديمی هند، نشاندهنده نزديکی بسيار اوستايی کهن با زبان وداها است. اين نزديکی تا حدی است که با رعايت کردن تغيرات شناخته شده صداها در هرکدام از اين زبانها (مثلا" تغيير ثابت «س» ودايی به «ه» اوستايی)، می شود شعرهای گاثاها را به زبان ودايی باز نوشت و عملا" می شود گفت که اين دو زبان لهجه های يک زبان واحد (هندو-ايرانی) بوده اند و همزمان با يکديگر استفاده می شده اند. در مورد تاريخ نوشته شدن وداها، بيشتر دانشمندان به قرون 15 تا 12 ق م اشاره می کنند. از اين موضوع می شود نتيجه گرفت که گاثاها نيز در زمانی نزديک به اين تاريخ، بين قرون 14 تا 11 ق م، نوشته شده اند.
از طرفی، تصاوير اجتماعی حاضر در گاثاها نشانگر يک جامعه کوچ نشين و دامدار هستند. در اين شعرها، زرتشت به حيوانات اهلی، مسابقات ارابه رانی، دشتهای باز و ديگر سمبلهای زندگی دامداری و کوچ نشينی اشاره می کند و باورهای قبيله ای را به انتقاد می کشد. اين مسئله مغاير با شرايطی است که طرفداران تاريخ سنتی به زمان زرتشت نسبت می دهند، مانند زندگی در دربار ويشتاسپ هخامنشی و در امپراتوری معظم کورش بزرگ. به همين ترتيب، نبودن هيچگونه ذکری از «پارس» (خاستگاه ويشتاسپ و داريوش) و يا حتی اشاره ای به جغرافيای غرب ايران، نشانه های بيشتری هستند از اينکه زرتشت در زمان ويشتاسپ هخامنشی زندگی نمی کرده و ربط کی ويشتاسپ، حامی زرتشت، با پدر داريوش بزرگ، تنها در يک تشابه اسمی است

Borna66
09-06-2009, 06:48 PM
زندگی زرتشت
مانند بحثهايی که بر سر تاريخ زرتشت مطرح شد، در مورد خاستگاه زرتشت و زندگی او نيز توافق نظری وجود ندارد. نوشته های دوران ساسانی، زرتشت سپيتامان را از قبيله «مغ» می دانند که يکی از قبايل مادی بودند که در ماد کوچک (آتورپاتکان، آذربايجان) زندگی می کرده اند. داستان سنتی زندگی زرتشت، اشاره به سختی های او در پيدا کردن معتقدان به دينش در آذربايجان می کند که در پی آن، زرتشت به طرف شرق و به دربار «کی ويشتاسپ» می رود و در آنجا موفق می شود پادشاه را به دين خود متمايل کند و از حمايت او بهره مند شود. به دستور کی ويشتاسپ، اوستای زرتشت با آب طلا روی پوست دوازده هزار گاو نوشته شده و در خزانه پادشاه نگهداری می شود. زرتشت با مقام روحانی اعظم در دربار کی ويشتاسپ می ماند و در سن 73 سالگی در حالی که در آتشکده بلخ مشغول انجام مراسم مذهبی بوده، به دست يکی از سربازان مهاجم تورانی به نام «توربراتروش» کشته می شود.
داستان بالا مخلوطی از افسانه های غير قابل باور و بخشهايی است که می توانند نشاندهنده زندگی واقعی زرتشت باشند. در درجه اول، انتخاب آذربايجان به عنوان خاستگاه زرتشت، انتخابی بی جا و بدون مدرک است. ريشه اين افسانه اينستکه در زمان ساسانيان، قبيله مغها که از بازماندگان مادهای آذربايجان بودند، وظيفه مطلق انجام مراسم مذهبی در دربار ساسانی را به عهده داشتند. اين مغها خود نويسنده بخشهايی از اوستای جديد ساسانی وتفسيرهای آن بودند. طبيعتا" در هنگام نوشتن در مورد زندگی زرتشت، مغها به اين نتيجه می رسيدند که زرتشت به عنوان يک مرد مذهبی بايد از مغ ها و اهل آذربايجان بوده. اما همانطور که قبلا" اشاره کرديم، زرتشت در زمانی قبل از کوچ ايرانی های اوليه، از جمله مادها، به قسمتهای غربی فلات ايران، زندگی می کرده و اشاره های او به زندگی کوچ نشينی و نبودن اشاره ای به جغرافيای غرب ايران، نشان از بی پايه بودن داستان خاستگاه از آذربايجان او می کند. به احتمال بسيار قوی، زرتشت زاده محلی در يکی از دشتهای ماوراالنهر، شايد در منطقه سغدستان، بوده است و از آنجا به بلخ، احتمالا" مقر يکی از حکام محلی به نام کی ويشتاسپ (کويه ويشتاسپه در گاثاها Kaviya Wishtaspa)، برای تبليغ دين خود رفته است.
از طرفی، قضيه پناه گرفتن زرتشت نزد کی ويشتاسپ نشاندهنده مرحله ای واقعی در زندگی پيغمبر باستانی ايران است. زرتشت در گاثاها از کی ويشاسپ و درباريان او که از نخستين باورداران دين او بودند ياد می کند و برای آنها آمرزش می طلبد. مسئله پيدا کردن حامی و پناه جويی در مراحل بعدی تاريخ ايران برای رهبران مذهبی و شاعران (که زرتشت هردو لقب را داشته)، کاری معمول بوده و حتی تا دوران اسلامی نيز ادامه داشته.
نوشته شدن اوستا روی دوازده هزار پوست گاو با آب طلا از افسانه های واضح دوران ساسانی است. در درجه اول، می دانيم که در زمان زرتشت تمام اوستای ساسانی هنوز وجود خارجی نداشته و بيشتر اوستا که به زبان اوستايی جديد گفته شده، در زمانی بعد از زندگی زرتشت و به نظم درآوردن باورهای او در گاثاها، بوجود آمده. از طرف ديگر، برطبق شواهد مختلف، نوشته شدن اوستا در دوران ساسانی صورت گرفته وتا قبل از آن زمان، اوستا به صورت شفاهی و سينه به سينه توسط دستورها و مغان، حفظ می شده. دلايلی وجود دارد که باور کنيم اولين اقدامات برای نوشته شدن اوستا در دوران ولاش اول اشکانی صورت گرفته و اتمام اين عمل در زمان ساسانيان واقع شده، هرچند که قديميترين نسخه اوستا که اکنون در دست هست، در قرن هشتم هجری نوشته شده و از نسخه های اصلی اوستای ساسانی آثاری در دست نداريم. به علاوه، خط اوستايی خطی است بسيار کامل و دقيق که در حدود اوايل دوران ساسانی از روی خط پهلوی ساخته شده و در زمانی قبل از آن، وجود خارجی نداشته. در نتيجه، نوشته شدن اوستا در زمان زندگی زرتشت از افسانه های ساخته وپرداخته دوران ساسانی است.
اما کشته شدن زرتشت به دست يک قوای مهاجم در بلخ می تواند نشاندهنده يک واقعه تاريخی باشد. انتساب نام «تورانی» به اين مهاجمان احتمالا" از دستاوردهای دوران ساسانی است، اما به هرصورت، اين مهاجمين می توانسته اند از قبايل صحراگرد ماوراالنهر باشند که در آن زمان هنوز ساکن نشده بودند و همواره در طول تاريخ ايران برای جمعيت ساکن مشکل آفرين بوده اند (از اين مهاجمان «تورانی» گرفته تا سکاها، هفتاليان، مغولها، و ازبکها). مطلب قابل توجه شايد وجود شهر «مزارشريف» در نزديکی بلخ باشد که بنا بر باورهای محلی، آرامگاه حضرت علی است، اما با توجه به اينکه مقبره واقعی حضرت علی در نجف واقع شده، می توان تصور کرد که نسبت دادن مقبره حضرت علی به مقبره مزارشريف در دوران اسلامی و برای حفظ آن از خرابی صورت گرفته و اين مقبره می تواند آرامگاه شخص مهم و مورد احترامی از دوران قبل از اسلام، و شايد خود اشو زرتشت باشد.

Borna66
09-06-2009, 06:48 PM
دين زرتشت
دين زرتشتی امروز که معتقدان به آن در ايران و هند زندگی می کنند، باقيمانده دين زرتشتی دوران ساسانی است که با به قدرت رسيدن اردشير پابکان برای نخستين بار به عنوان دين رسمی ايران انتخاب شد. در اين زمان مدرکی در دست نداريم که حتی با وجود زرتشتی بودن داريوش و خشايارشا، دين زرتشت هيچگاه در دورانی قبل از زمان ساسانيان، به عنوان دين رسمی مطرح شده باشد. اخلاف خشايارشا مانند اردشير دوم، پرستنده خدايان متعددی مانند آناهيتا و ميترا بوده اند و غير از آن، هيچگاه دينی به عنوان دين تمام مردم شاهنشاهی هخامنشی مشخص نشده است. پادشاهان اوليه اشکانی نيز احتمالا" به نوعی آئين قبيله ای بجامانده از باورهای ايرانيان اوليه اعتقاد داشته اند. غير از ولاش اول و جانشينانش، مدرکی برای زرتشتی خواندن ديگر پادشاهان اشکانی نداريم.
از طرفی، دين زرتشتی ساسانی تفاوتهای عمده ای با دين زرتشتی مندرج در گاثاها دارد. بعضی از باورهای مطرح شده در بخشهای جديدتر اوستای ساسانی، مانند زروانيت، مخالف با باورهای گاثايی هستند و می توان آنها را رسوخی از دين های محلی و باورهای باستانی ايرانيان و حتی تاثيراتی از مذاهب بين النهرينی بابل و آشور دانست. به همين دليل، در اينجا دين گاثايی را مشخصا" دينی جدا از زرتشتی ساسانی می دانيم و بطور مستقل از آن ياد می کنيم.
در گاثاها، زرتشت دين کاملا" جديدی را پايه گذاری نمی کند. دين زرتشت بر مبنای باورهای باستانی ايران پی ريزی شده و زرتشت خود را تنها اصلاحگر و بازگرداننده دين اصلی می داند. خدای گاثاها، «مزدا-اهورا» يا «سرور عقلانيت»، خود يکی از خدايان باستانی است که به همراه ميثرا و وهومنه، از خدايان اصلی گروه «اهوراها» (خدايان خوب) بوده است. اما در گاثاها، مزدا-اهورا تنها خدای موجود است و اوست که انسانها را به عقلانيت راهنمايی می کند و آنها را از زندگی کورکورانه باز می دارد و همواره به «راستی» تشويق می کند. در گاثاها، زرتشت به همه خدايان ديگر اعلام جنگ می دهد و آنها را خدايان گمراهی، «دئو/ديو»، می خواند. زرتشت حتی از نامبردن از اين خدايان نيز خودداری می کند و در گاثاها از کسی جز مزدا-اهورا ذکری نمی بينيم، هرچند که زرتشت بطور غير مستقيم به وجود خدای نادرستی و دروغ اشاره می کند، اما نام او را که از اوستای جديد می دانيم (انگره-مئنيو، اهريمن) هرگز نمی برد و تنها در پايان يکی از گاثاها، کلمه «انگره» را به کار می برد بدون آنکه نام را کاملا" بيان کند. به نظر می رسد که زرتشت نمی خواهد شعرهای جاويدان خود و تعليماتش برای آيندگان را به نام خدای نادرستی آلوده کند و آن را به عهده شنونده رها می کند.
گاثاها به زبانی بسيار مشکل تنظيم شده اند و ساختمان آنها نيز بسيار پيچيده است. دانشمندانی مانند هومباخ، نوبری(Nyberg که به غلط در ايران «نيبرگ» ناميده شده) و شوارتز، توانسته اند قسمتهايی از اين ساختمان پيچيده را کشف کنند و ساختارهايی نظير تنظيم حلقه ای و تکرار معکوس کلمات در اشعار را مشخص کنند. اين ساختمان پيچيده و زبان بسيار کهنه، باعث می شوند که ما به سختی بتوانيم تمام مفهوم گاثاها را متوجه شويم. آنچه تا اينجا برای ما مفهوم است اينستکه اشاره و اصرار زرتشت در اين اشعار به مقابله دو عنصر «ارته» (راستی، بن حقيقت و عقلانيت) و «دروج» (نادرستی، بن دروغ و گمراهی) است. در اين مقابله، زرتشت کمک «مزدا-اهورا» را طلب می کند که تشويق کننده انسانها به عقلانيت و تفکر است و تنها را مبارزه با ديوان که حاميان دروج هستند.
نمی توان با اطمينان گفت که دين زرتشت هيچگاه بعد از مرگ موسسش، به همانگونه که او انتظار داشته، باقی مانده است. از درجه خالص ماندن اين باورها نيز تخمينی در دست نداريم، غير از اينکه داريوش نيز در کتيبه های خود به يکی از جنبه های دروج، يعنی «دروگ» يا سخن ناراست (دروغ) اشاره می کند. می توان تصور کرد که باورهای گاثايی که برای جامعه ای کوچک و قبيله ای در شرق ايران طراحی شده بودند، بعد از برخورد با جوامع متمدن و ساکن غرب ايران و تاثير پذيرفتن از باورهای مغها و اديان بين النهرين و در طول سالهای متمادی، تبديل به دينی شد که در دوران ساسانی موقعيت رسمی را پيدا کرد

Borna66
09-06-2009, 06:48 PM
وسوسه های شیطانی مانع از ان است که راه بهتر
را اشکار ببینید و برگزینید

Borna66
09-06-2009, 06:49 PM
در نتیجه کردار نیک است که این جهان می بالد و
پرورش میابد. خداوند این زمین را افریده که بر اثر
کار و کوشش ما بپرورد با ایمان شادی و نیک بختی پدید اورد
__________________

Borna66
09-06-2009, 06:49 PM
کار با بد باوران از ارج و شخصیت می کاهد. اینان
ضد راستی و خشمگینانی هستند که خود محکومند

Borna66
09-06-2009, 06:49 PM
بهترین نیک بختی ان دانشی است که به وسیله
کردارهای نیک در راه پیشرفت زندگی و جامعه
حاصل می شود.

Borna66
09-06-2009, 06:49 PM
درست اندیشیدن است که مردم را بر سر دوراهی
یاری میدهد
و انان را از شک و تردید رهایی میبخشد

Borna66
09-06-2009, 06:49 PM
اگر می خواهید با خداوند به روشنی و رستگاری
دست یابید نخست بکوشید تا دیگران را راهنمایی کنید
و به فروغ دانش نظم و راستی بیاگاهانید

Borna66
09-06-2009, 06:49 PM
اندوه پیام اور مرگ است. دمی را که با اندوه به
سر بری زندگی مشمار. اندوه سایه مرگ است

Borna66
09-06-2009, 06:50 PM
از اندیشه های غم گستر بگریز. مرگ اندیش و
بدبین مباش. خندان و گشاده رو باش

Borna66
09-06-2009, 06:50 PM
پارسا کسی است که در فراز و نشیب زندگی و در
خوشی ها و سختی ها بردبار باشد. هنگام خوشی
مغرور و مست نشود و هنگام سختی زبون و درمانده نشود