-
نظریه های اجتماعی

نظریه کنش
نظریه کنش یکی ا ز نظریه های خُرد است که بر چگونگی شکل گرفتن ایده های اجتماعی در ذهن کنش گران تأکید می کند. به عبارت دیگر، این نظریه یکی از نظریه های رفتارگرایی اجتماعی است که بر مفهوم عمل اجتماعی، به مثابه عامل برانگیزنده رفتار افراد، تأکید و تلاش می کند تا توضیحی سیستماتیک برای رفتار انسان به دست دهد.
این نظریه توسط ماکس وبر، جامعه شناس آلمانی (1920-1864) پایه گذاری شده و متفکران دیگری مانند کارل مانهایم (Karl Mannheim)، رابرت ام. مک آیور (Robert M. MacIver)، وتالکوت پارسونز نیز در رشد این نظریه سهیم اند.
رهیافت ماکس وبر بر این نکته تأکید دارد که عمل آدمیان همراه با درکی که آنها از مفاهیم اجتماعی دارند شکل دهنده جامعه است. ماکس وبر قدرت تکنولوژی را به خوبی درک کرده بود و با بسیاری از عقاید مارکس درباره تضادهای اجتماعی موافق بود.
اما بر خلاف تجزیه و تحلیل ماتریالیستی مارکس، وبر معتقد بود که تفاوت اصلی جوامع باید بر حسب نگرش اعضای جامعه به جهان سنجیده شود. در نزد وی، ایده ها، به ویژه باورها و ارزش ها، قدرت آن را دارند که عینیت ها را دگرگون کنند. از این رو، جامعه مدرن مولد تکنولوژی و سرمایه داری نیست، بلکه مولد شیوه جدید نگرش به جهان است.
منبع:
عضدانلو، حمید.آشنایی با مفاهیم اساسی جامعه شناسی، نشر نی، چاپ سوم: 1388، ص639-638.
باشگاه اندیشه
-
نظریه کنستراکتیویسم
کنستراکتیویسم (Constructivism) نام دکترینای در علوم اجتماعی و فلسفی است که معتقد است دنیای اجتماعی و نظام موجود و اجزای تشکیلدهندهی آن تنها به شکل ویژهای قابل مطالعه است؛ آن شکلی که تبیین کنندهی این است که پدیدههای اجتماعی از قبل طبقهبندی و نامگذاری شدهاند؛ به ترتیبی که پژوهشگر در مطالعهی خود خواسته یا ناخواسته، به استفاده از این نامها و طبقهبندیها مجبور است. دکترین کنستراکتیویسم به دو گروه اساسی کنستراکتیویسم اجتماعی و منطقی تقسیم شده است.
کنستراکتیویسم اجتماعی بدین معناست که مقولهها، نامها و طبقهبندیهایی که وضعیت را قابل فهم و بررسی میکند، زاییده و پرورش یافتهی نرمها و برداشتهای ذهن است که به زبان آمده و در زبان هویت یافته است. بدین ترتیب «واقعیت» مبتنی بر این هنجارهاست. به عبارتی دیگر واقعیت وجود عینی ندارد و انعکاس و بیان برداشتهای ذهنی ما از آنها است.
و اما کنستراکتیویسم منطقی بدین معناست که نامها، واژهها و مقولههایی که واقعیت را به وجود میآورند. قابل فهم هستند، این تجربه تنها در چهارچوبها را که خارج از آن هیچ واقعیتی وجود ندارد»، شناخت. بدین ترتیب پژوهشگر برای شناخت و تحلیل یک واقعیت باید از تجربه به معنای واقعی کلمه شروع کند.
این بدین معناست که آن چهارچوبهایی که برای شناخت و فهم یک واقعیت در طول زمان تکامل یافته و برداشت خاصی از واقعیت را ممکن ساخته، راه را برای شناختهای بعدی، باز می کند. این تجربه بدون شک باید آن نوع منطقی را که در برداشت واقعیتهای موجود حاکم است، شامل شود.
منابع:
1- کتاب دانش نامه در علم سیاست، نوشته علی رحیق اعضان، با همکاری مارک گلی، انتشارات فرهنگی صبا، 1384.
باشگاه اندیشه
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن