بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 1 از 7 123 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 از مجموع 64

موضوع: دیوان اشعار اوحدی مراغه‌ای

  1. #1
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    new12 دیوان اشعار اوحدی مراغه‌ای

    دیوان اشعار


    • ۱ غزلیات
    • ۲ قصاید
    • ۳ ترجیعات
    • ۴ ترکیبات
    • ۵ مربع
    • ۶ رباعیات





    • ۱ غزلیات

    ماییم و سرکویی، پر فتنه‌ی ناپیدا

    ماییم و سرکویی، پر فتنه‌ی ناپیدا آسوده درو والا، آهسته درو شیدا
    در وی سر سرجویان گردان شده از گردن در وی دل جانبازان تنها شده از تنها
    بر لاله‌ی بستانش مجنون شده صد لیلی بر ماه شبستانش وامق شده صد عذرا
    خوانیست درین خانه، گسترده به خون دل لوزینه‌ی او وحشت، پالوده‌ی او سودا
    با نقد خریدارش آینده خه از رفته با نسیه‌ی بازارش امروز پس از فردا
    گر کوی مغانست این؟ چندین چه فغانست این؟ زین چند و چرا بگذر، تا فرد شوی یکتا
    رسوایی فرق خود در فوطه‌ی زرق خود کم‌پوش، که خواهد شد پوشیده‌ی ما رسوا
    گر زانکه ندانستی، برخیز و طلب می‌کن ور زانکه بدانستی، این راز مکن پیدا
    ای اوحدی، ار دریا گردی، مکن این شورش زیرا که پس از شورش گوهر ندهد دریا




    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  2. #2
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    سلام علیک، ای نسیم صبا

    سلام علیک، ای نسیم صبا به لطف از کجا می‌رسی؟ مرحبا
    نشانی ز بلقیس، اگر کرده‌ای چو مرغ سلیمان گذر بر سبا
    نسیمی بیاور ز پیراهنش که شد پیرهن بر وجودم قبا
    اگر یابم از بوی زلفش خبر نیابد وجودم گزند از وبا
    به نزدیک آن دلربا گفتنیست که ما را کدر کرد سیل از ربا
    ز دردش ببین این سرشک چو لعل روانم برین روی چون کهربا
    همین حاصلست اوحد رازی عشق که خونم هدر کرد و مالم هبا

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  3. #3
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    گر تو طالب عشقی، غم دمادمست اینجا

    گر تو طالب عشقی، غم دمادمست اینجا ور نشانه می‌پرسی، رشته سر گمست اینجا
    چون درین مقام آیی گوش کن که: در راهت ز آب چشم مظلومان چاه زمزمست اینجا
    چیست جرم ما؟ گویی کز حریف ناهمتا هر کجا که بنشینی گو کژدمست اینجا
    جو فروش مفتی را از نماز و از روزه رنگ چهره‌ی کاهی بهر گندمست اینجا
    گر حریف مایی تو، ما و کنج می‌خانه ور زعشق می‌پرسی، عشق در خمست اینجا
    چونکه بنده فرمانی، پیش حاکم مطلق سربنه، که هر ساعت صدتحکمست اینجا
    همچو دیو بگریزی،چون زمردت پرسم گر تو مردمی،بالله،خود چه مردمست اینجا
    هم بسوزدت روزی، گرچه نیک خامی تو کین تنور چون پر شد سنگ هیزمست اینجا
    اوحدی، ترا از چه نان نمی‌فروشد کس؟ گرنه نام بوبکری با تو در قمت اینجا

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  4. #4
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    قراری چون ندارد جانم اینجا

    قراری چون ندارد جانم اینجا دل خود را چه می‌رنجانم اینجا؟
    سر عاشق کله‌داری نداند بنه کفشی، که من مهمانم اینجا
    مرا گفتی: کز آنجا آگهی چیست؟ چه می‌پرسی، که من حیرانم اینجا
    نه او پنهان شد از چشمم، که من نیز ز چشم مدعی پنهانم اینجا
    اگر بتوان حدیثی گوی از آن روی که من بی‌روی او نتوانم اینجا
    نگارینی که سرگرداند از من نگردانی، که سرگردانم اینجا
    مرا با دوست پیمانی قدیمست بدان پیوند و آن پیمانم اینجا
    ز زلفش برد ما غم هست بویی چنین زنده به بوی آنم اینجا
    به درد اوحدی دلشاد گشتم که آن لب می‌کند درمانم اینجا

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  5. #5
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    شب و روز مونس من غم آن نگار بادا

    شب و روز مونس من غم آن نگار بادا سر من بر آستان سر کوی یار بادا
    دلش ارچه با دل من به وفا یکی نگردد به رخش تعلق من، نه یکی، هزار بادا
    چو رضای او در آنست که دردمند باشم غم و درد او نصیب من دردخوار بادا
    ز ملامت رقیبان نکند گذار بر من که بت من از رقیبان به منش گذار بادا
    سخن کنار پر خون که مراست هم بگویم به میان لاغر او، که درین کنار بادا
    چو باختیار کردم دل و جان فدای آن رخ گر ازو کنم جدایی نه باختیار بادا
    به من، ای صبا، نسیمی ز بهار دولت او برسان، که سال و ماهت همه نو بهار بادا
    چه کند مرا رقیبش همه سال دور از آن رخ؟ که چو من بدرد دوری همه ساله زار بادا
    لب او چو باز پرسد دل عاشقان خود را دل ریش اوحدی نیز در آن شمار بادا

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  6. #6
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    پیر ریاضت ما عشق تو بود، یارا

    پیر ریاضت ما عشق تو بود، یارا گر تو شکیب داری، طاقت نماند ما را
    پنهان اگر چه داری چون من هزار مونس من جز تو کس ندارم پنهان و آشکارا
    روزی حکایت ما ناگه به گفتن آید پوشیده چند داریم این درد بی‌دوا را؟
    تا کی خلی درین دل پیوسته خار هجران؟ مردم ز جورت، آخر مردم، نه سنگ خارا
    آخر مرا ببینی در پای خویش مرده کاول ندیده بودم پایان این بلا را
    باد صبا ندارد پیش تو راه، ورنه با نالهای خونین بفرستمی صبا را
    چون اوحدی بنالد، گویی که: صبر می‌کن مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  7. #7
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    چگونه دل نسپارم به صورت تو، نگارا؟

    چگونه دل نسپارم به صورت تو، نگارا؟ که در جمال تو دیدم کمال صنع خدا را
    چه بر خورند ز بالای نازک تو؟ ندانم جماعتی که تحمل نمی‌کنند بلا را
    نه رسم ماست بریدن ز دوستان قدیمی دین دیار ندانم که رسم چیست شما را
    مرا که روی تو بینم به جاه و مال چه حاجت؟ کسی که روی تو بیند به از خزینه‌ی دارا
    شبی به روز بگیرم کمند زلفت و گویم: بیار بوسه، که امروز نیست روز مدارا
    جراحت دل عاشق دواپذیر نباشد چو درد دوست بیامد چه می‌کنیم دوا را؟
    صبور باش درین غصه، اوحدی، که صبوران سخن ز خار برون آورند و سیم ز خارا

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  8. #8
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    درد سری می‌دهیم باد صبا را

    درد سری می‌دهیم باد صبا را تا برساند به دوست قصه‌ی ما را
    برسر کویش گذر کند به تانی با لب لعلش سخن کند به مدارا
    پیرهن ما قبا کند به نسیمش برکند از ما دگر به مژده قبا را
    مرهم این ریش کرد نیست، که عمری سینه سپر بوده‌ایم زخم بلا را
    دنیی و دین کرده‌ایم در سر کارش گردن و سر می‌نهیم تیغ و قفا را
    ای بت نامهربان، بیا و بیاموز از سخن من حدیث مهر و وفا را
    پای چنین سرزنشت‌ها چو نداری دست مزن عاشقان بی سرو پارا
    عیب زبونی نه لایقست،گر از خود دفع ندانست کرد تیغ قضا را
    اوحدی، از من بدار دست ملامت من چه کنم؟ کین ارادتست خدا را

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  9. #9
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    مبارک روز بود امروز، یارا

    مبارک روز بود امروز، یارا که دیدار تو روزی گشت ما را
    من آن دوزخ دلم، یارب، که دیدم به چشم خود بهشت آشکارا
    نه مهرست این، که داغ دولتست این که بر دل بر ز دست این بی‌نوا را
    ز یک نا گه چه گنج دولتست این؟ که در دست اوفتاد این بی‌نوا را
    درین حالت که من روی تو دیدم عنایت‌هاست با حالم خدا را
    هم آه آتشینم کارگر بود که شد نرم آن دل چون سنگ خارا
    مرا تشریف یک پرسیدنت به ز تخت کیقباد و تاج دارا
    بکش زود اوحدی را، پس جدا شو که بی‌رویت نمی‌خواهد بقا را

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  10. #10
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    در چرخ کن چو عیسی زین جا رخ طلب را

    در چرخ کن چو عیسی زین جا رخ طلب را و آنجا درست گردان پیوند ابن و اب را
    گویا شود پیاپی با دل مسیح جانت چون مریم ار ببندی روزی دو کام و لب را
    با چشم تو چو گردی رطل‌اللسان به یادش از چوب خشک برخود ریزان کنی رطب را
    خواهی که جاودانت باشد تصرف اینجا از خویشتن جدا دار این شهوت و غضب را
    داری دلی چو کعبه و ز جهل و از ضلالت در کعبه می‌گذاری بوجهل و بولهب را
    ای تن، چو دل به خوبان دادی و من نگفتم بر ماهتاب خواهی افکند این قصب را
    دل رای حقه بازی زد بر دهان تنگش ما عرضه بر که داریم این عشق بوالعجب را؟
    گفتم: مگر به پایان آید شب فراقش در شهر عاشقان خود پایان نبود شب را
    ای اوحدی، چو رویش دیدی بلا همی‌کش چون انگبین تو خوردی تاوان نبود تب را

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




صفحه 1 از 7 123 ... آخرینآخرین

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •