- ربحران ، نقش مديريت مسأله چيست ؟
سفيدي: مديريت بحران يك تلاش نظام مند توسط اعضاي يك جامعه است كه ميتواند اولا پيشگيري كند ، سپس سازمان يا جامعه را آماده كند تا درمواقع وقوع بحران ، مدبرانه وآگاهانه وبا برنامه قبلي برخورد كند ونهايتا آثارنا مطلوب يك وضعيت بحراني را به حداقل برساند وآن راكنترل كند.
- آقاي اميني مايلم بدانم كه درحال حاضر از منظر ملي ما به بحران ها چه نگاهي داريم. به عبارت ديگر آيا وجودبحران امري به رسميت شناخته شده تلقي مي شود يا به عنوان يك پديده غيرعادي ودرنتيجه يك پديده امنيتي به آن نگريسته مي شود ، يا زواياي ديگري وجود دارد كه تا كنون به آن توجهي نكرده ايم؟
اميني : دراين بحث نبايد فراموش كنيم كه جغرافياي فرهنگي ماچيست؟ ما دركشورمشكل فرهنگي داريم.ببينيد ، پشتوانه روابط عمومي فعال ، وابسته به درك افكار عمومي ازروابط عمومي است. با اين نگاه من معتقدم ضرب المثل ها واسطورههاي ما ضدبرنامه ريزي وضد مقابله با بحران، حتي درمجموع ضد مديريت هستند. اين كه ما مي گوييم «هرچه پيش آيد خوش آيد»، موضوع ضد مديريتي است ونوعي جبري گرايي را ترويج ميكند.
البته ناگفته نماندكه با جنبه هاي مثبت هم درفرهنگ مان مواجه هستيم ؛ مانند «علاج واقعه قبل ازوقوع بايد كرد»، اما اين اختيارگرايي دربرابرآن جبرگرايي بسيار ضعيف است.ازاين رو ابتدا عناصر فرهنگي مثبت را درفرهنگمان با يد تقويت كنيم. اين را مي گويم ازاين جهت كه براي انجام هركاري نيازمند كارفرهنگي آن هستيم. ولي با توجه به گذشته مان ، درحال گذار وگونه اي ديگر شدن هستيم ، اما بدون برنامه اين مسير دارد پيموده مي شود. عدم برنامه ريزي وعدم آگاهي نسبت به آن چه درحال وقوع است مي تواند شوك هاي جدي به ما وارد كند.
درسال 1700 تا 1780 كه با انقلاب صنعتي انگليس عصر ماشينيسم آغازمي شود ، شوك شديدي جهان را فرا گرفت؛ زيرا همه فكر مي كردند كه جوامع را بيكاري واعتصاب فرا مي گيرد كه اين گونه نشد.با گذراز جهان صنعتي به جهان فراصنعتي وپست مدرنيسم با شوك ديگري مواجه شديم. خيلي ها گمان كردند كه ما با اين امكانات چگونه مي خواهيم وارد دوره جديد بشويم .درحال حاضر بسياري ازكشورهاي دنيا براي ورود به اين جهان برنامه ريزي كرده اند ، اما كشورهايي مانند ايران براي اين امر برنامه خاصي اعلام نكرده اند. اگر به وضعيت بانك ها گرفته تا دانشگاه ها وسفارش كتاب درآن ها و...نگاهي بيندازيم ميبينيم هنوزهيچكدام خود رابا اين تغييرات هماهنگ نكرده اند. اين شوك اثرات عميق خود را درجامعه ما برجاي گذاشته، بدون اين كه ما برايش فكري كرده باشيم.
قرن حاضر قرن تغييرات سريع است. از اين رومقابله با بحران ومهار آن درجهان امروز يك موضوع اساسي است. من فكر مي كنم الگوي مقابله با بحران دركشاورزي مي تواند به نوعي درمديريت به كمك ما بيايد، دركشاورزي بهترين راه مقابله با آفت ها ، استفاده ازآفت كش ها نيست ؛ چون درطبيعت تغييرات اكولوژيك ايجاد مي كند، بلكه استفاده ازحشرات وحيواناتي است كه مثل خودشان هستند وقادرند بدون صدمه زدن به طبيعت ، حشرات موذي را ازبين ببرند.
به همين دليل من اعتقاد دارم كه با بحران به وسيله بحران بايد مبارزه كرد. درحال حاضر كارشناسان محيط زيست ، اعتقادشان براين است كه درتهران هر36 سال يك بار خشكسالي روي مي دهد ، اما هنوز برمبناي اين نظريه كارشناسي هيچ گونه برنامه ريزي صورت نگرفته است. به عبارت ديگر نمي دانيم كه حوادث مختلف داراي چه سيكلي هستندتا به برنامه ريزي براي مقابله با آن بپردازيم. به همين جهت من فكر مي كنم با كاربرد اين نظريه كه از جنس خود بحران است و با بوميسازي عناصر مهم اين بحث ، ما مي توانيم به مقابله با بحران هاي مختلف برويم .
- آقاي دكتر عباس زاده شما براي بحران چه مراحلي قائليد وبراي مقابله با آن به چه روش ها وابزارهايي نيازمنديم ؟ نقش اطلاع رساني وروابط عمومي ها دراين باره چيست ؟
دكتر عباس زاده : به طور كلي شيوه برخورد با بحران ازسه مرحله برخوردار است: 1- مرحله پيشگيري ازوقوع بحران كه اين امر مي تواند شامل ايجاد بانك اطلاعات درزمان آرامش براي مديران وايجاد آگاهي درآنان درباره حساسيت خبرها ومصاحبه ها باشد؛2- نكته دوم هنگام بروز بحران است .دراين باره مي توان به آموزش عمومي براي كاستن ازحساسيت موجود درهنگام بروز بحران اشاره كرد؛ 3- ايجاد امكانات لازم براي دستيابي به قابليتهاي مديريت بحران توسط روابط عمومي ها كه شامل صداقت وعدم پنهان كاري اطلاعات و... درسازمان و سرعت عمل درمقابله ومهاربحران است.
بي توجهي به مديريت بحران درهنگام بروز بحران، خصوصا بي توجهي به قواعد اطلاع رساني بحران، خود ميتواند سبب تشديد بحران شود .اين امربه ويژه به علت فقدان يا كمبود اطلاعات يا به دليل وجود اطلاعات مبهم ونادرست رخ مي دهد . براي جلوگيري ازاين امراطلاع رساني بحران بايد برسه محور استوار باشد: 1- همه چيز را بگوييم ؛2- بلافاصله بگوييم؛ 3- با صداقت بگوييم.. مرحله سوم پس ازبحران است . پس ازبحران بايد با مطبوعات وارباب جرايد با آرامش واعتمادبرخورد شود. ازمطبوعاتي كه دركاهش بحران به درستي عمل كرده اند به گونه اي قدرداني شود. به هرصورت آنان هستند كه پل ارتباطي آن سازمان يا... با مخاطبان مختلف هستند.
وجود چنين بحران هايي خود ناشي ازشعارهاي عمل نشده است. دراين باره من فكر مي كنم با ايجاد يك روابط عمومي مادر مي توانيم به اطلاع رساني واطلاع يابي شفاف دامن بزنيم؛ شفاف سازي درسطح جامعه ،شفاف سازي درسطح سازمان ها ، درسطح جامعه و مسئولان. با اين روش مردم خود را درصحنه مي بينند وبا بروز بحران به راحتي به صحنه مي آيند وبا آن روبرو شده و اقدام به حل آن مي كنند .اگرچنين كاري نكنيم ، اين شايعه است كه بحران را تشديد مي كند ونه تعميق.
شايعه پس از هر بحراني زماني به وجود مي آيد كه عرضه اطلاعات كم وتقاضا براي آن بسيار زياد است. وازآن جا كه ما درجامعه اي زندگي مي كنيم كه عرصه فرهنگ شفاهي درآن بسيار قوي وساير عرصه ها ازجمله فرهنگ مكتوب بسيارضعيف است ، در چنين جامعه اي بحث شايعه بسيار قوي است و اين شايعه است كه قادراست افكار عمومي را مسموم يا به قولي آن را تحريف يا منحرف كند .
- آقاي سفيدي اگرجامعه مكانيكي ـ ارگانيكي« دوركيم» يا جامعه «گمين شافت» و«گزل شافت» تونيس را مورد توجه قراردهيم ، مي بينيم كه هريك ازاين دوجامعه به دليل زمينه هاي تاريخي شان توانسته اند دوره گذار خود را بابحران ها ي مختلف ، پشت سربگذارند ، اما اين كه دراين دوجامعه چگونه با بحران ها برخورد كرده اند بسيار حائز اهميت است ، بنا براين سؤال اين است كه نگرش ما درباره بحران را به عنوان يك واقعيت درچه شرايطي قرار دارد؟
هوشمند سفيدي: اگرطبقه بندي كه ازبحران عرض كردم بپذيريم ، يعني تقسيم بندي بحران ها به بحران هاي طبيعي ،بحران هاي اجتماعي وبحران هاي رسانه اي، بايد ببينيم كه با آن ها درايران چگونه برخورد مي شود؟ازاين رو بايد بگويم كه شما بحث خوبي رامطرح كرديد. دربحران هاي طبيعي مانند زلزله وسيل، البته نگاه مردم ما تقديرگراست اما در عين حال براي مقابله با زلزله بايد مردم را نسبت به مقاوم سازي آگاه كنيم ، آن موقع مي توانيم مسئولان مربوطه را به دليل خسارات وارده ناشي از حوادث طبيعي بازخواست كنيم.
البته عامل ديگر اين مسأله درسطح كلان ، مربوط به سياست هاي اساسي ما است كه ماهيت آن مبتني بر «گذر ازبحران» است.
به محض آن كه ازبحران مي گذريم ، به مسايل ديگر مي پردازيم. اما تجربه هاي جهاني به گونه اي ديگر با اين موضوع برخورد مي كنند. آنان سعي مي كنند بحران را مديريت كنند. اين درحالي است كه ما بيشتر مايليم ازبحران گذر كنيم.