در يك محيط سريعاً دگرگون شونده، بي عملي با مجازاتي همراه است كه ميتواند به مراتب بزرگ تر و سنگين تر از فرصت از دست رفته باشد
دوم اينکه تمركز برروي فرد سطح انتظارات از او را بالا ميبرد، به طوري كه انتظار ميرود بسيار توانمند ومشتاق بهره گيري از نامحسوس ترين فرصتها باشد. در چنين شرايطي فشار ضمني بر فرد براي كسب مهارتهاي بيشتر افزايش مي يابد. يك نمونه روشن آن، تقاضاي روزافزون براي كسب مهارتهاي گوناگون در حوزه رايانه و تسلط بر آن است كه امروزه کارفرمايان در همه حوزه ها و همه موقعيتها خواستار آنند. به عنوان مثال، اشخاصي كه اشتياقي به ارتقاي مهارتهاي خود و افزايش پايه دانشي خويش ندارند, كم كم خود را در وضعيتي كاملاً نامساعد و رو به زوال مييابند. در گذشته پيروي و اطاعت از دستورمافوق جزو فضائل انساني به شمار مي رفت اما امروزه پيروي و اطاعت نه تنها فضيلت نيست بلکه با ديدي منفي به آن نگريسته ميشود. هر چند در گذشته ابتكار عمل ، خلاقيت و نوآوري استثنا بود نه قاعده، امروزه برخورداري از چنين ويژگي هايي قاعده مورد انتظار از افراد است. با وجودي كه در گذشته كسب مدرك دانشگاهي و گواهينامه هاي رسمي شاهدي بر دانش و مهارت فرد بود، امروزه اشخاص بر مبناي عملكردشان مورد قضاوت قرار مي گيرند نه اينكه آيا گواهينامه هاي رسمي نشانگر مهارت خاصي را اخذ كرده اند يا خير.
در گذشته پيروي و اطاعت از دستورمافوق جزو فضائل انساني به شمار مي رفت اما امروزه پيروي و اطاعت نه تنها فضيلت نيست بلکه با ديدي منفي به آن نگريسته ميشود. هر چند در گذشته ابتكار عمل ، خلاقيت و نوآوري استثنا بود نه قاعده، امروزه برخورداري از چنين ويژگي هايي قاعده مورد انتظار از افراد است
تغيير دوم گيج کننده و شايد تا حدي مايوس کننده باشد. در جهان پيش از ظهور رايانه ها تمايز بين داده ها و اطلاعات يك موضوع کاملا آكادميك بود كه درزندگي مردم چندان تاثيري نداشت. درواقع انسانها به شکلي آگاهانه داده ها را به اطلاعات تبديل نمي کنند بلکه به کمک يک فرآيند فكري ناخودآگاه و به طور خودکار اين تبديل را انجام ميدهند. به عنوان مثال، وقتي ما با كسي راجع به يك "ميز" حرف ميزنيم, ميتوانيم فرض كنيم كه آن شخص ميفهمد كه ما درباره چه نوع شيئ اي صحبت ميكنيم. اما، واژه "ميز" هيچ معنايي ندارد. تداعي هايي كه اين شخص به طور شهودي با دانش و تجربه خود در رابطه با ميزها به عمل ميآورد، معناي ميز را ميسازد. به بيان ديگر، شخص به طور خودكار داده ها را از طريق كاربرد چارچوب مفهومي به اطلاعات تبديل مي کند. ما طي سالهاي اخير دريافته ايم كه رايانه ها از اين قابليت ذاتي انسان ها برخوردار نيستند. قابليت رايانه ها در ذخيره و انتقال حجم نامحدودي از داده ها كه به طور خودكار به اطلاعات بدل نميشوند به ياس و دلسردي بزرگي منجر شده است.
با وجودي كه در گذشته كسب مدرك دانشگاهي و گواهينامه هاي رسمي شاهدي بر دانش و مهارت فرد بود، امروزه اشخاص بر مبناي عملكردشان مورد قضاوت قرار مي گيرند نه اينكه آيا گواهينامه هاي رسمي نشانگر مهارت خاصي را اخذ كرده اند يا خير
به عنوان مثال، شخصي شايد روزانه تقريبا ۸۰ تا ۱۰۰ نامه الكترونيكي دريافت كند. چنانچه اين شخص به مسافرت رفته و نتواند چند روز به نامه هاي الكترونيكي خود دسترسي داشته باشد، با اين وظيفه ترسناك روبرو خواهد شد كه به ۴۰۰ نامه الكترونيكي يا بيشتر پاسخ دهد، و هر روز ۱۰۰ نامه جديد ديگر نيز دريافت كند. مسلماً رايانه بايد بتواند اين پيامها را بررسي كرده و آنها را بر اساس موضوعات مختلف دسته بندي كند: مثلا ، نامه هايي كه به توجه آني نياز دارند؛ نامه هاي كه با آمدن پيامهاي جديد بي مصرف شده اند؛ نامه هايي كه بايد فوراً آنها را براي فردي ديگر ارسال كرد؛ و الي آخر. اما، رايانه نميتواند اين وظيفه ساده بنا بر معيارهاي انساني را انجام دهد زيرا اين پيامهاي الكترونيكي به صورت داده ها ( يعني رشته هاي بيمعناي متن ) در رايانه ذخيره و توسط آن منتقل شدهاند. تحت اين شرايط، ارزش سيستمهاي كنوني ارسال نامه الكترونيكي بستگي به قابليت فرد دريافت كننده در تعبير داده هاي منتقل شده به صورت اطلاعات دارد كه با افزودن چارچوب مفهومي به آنها صورت ميگيرد. حجم عظيم داده هايي كه هم اكنون در ميليونها رايانه در سراسر جهان ذخيره ميشوند، چنانچه نتوان آنها را به اطلاعات تبديل كرد، ارزش چنداني ندارد. اين وظيفه چالش برانگيزي است كه نميتواند و نبايد تنها توسط كاربران انجام شود. نياز مبرم امروز، ذخيره و انتقال اطلاعات به جاي داده ها در سيستمهاي رايانه اي است.
حجم عظيم داده هايي كه هم اكنون در ميليونها رايانه در سراسر جهان ذخيره ميشوند، چنانچه نتوان آنها را به اطلاعات تبديل كرد، ارزش چنداني ندارد

تغيير سوم ارتباط نزديكي با مساله "داده ها" دارد. ارتباطات جهاني، پيچيدگي فزاينده اي به همراه ميآورد، زيرا پيچيدگي يك وضعيت تصميم گيري، تابعي از تعداد و ماهيت روابطي است كه مولفه هاي آن وضعيت را به يكديگر و به سيستمهاي بيروني متصل ميكنند. اين واقعيت در کنار انتظارات مردم براي افزايش كيفيت و پاسخگويي مناسب ما را وادار مي سازد تا توانمنديهاي انساني خود را به كمك رايانه ها ارتقا دهيم. در سطوح عالي تصميم گيري اين نياز نمود بيشتري دارد چرا که رايانه ها بايد توانايي استدلال داشته باشند. اما به موازات اعتماد به توانايي رايانه ها براي كمك در اين سطح نسبتا "هوشمند" وابستگي ما به اين همكاري بيشتر مي شود. تنشهاي حاصل از اين وابستگي فزاينده انسان به ماشين، به اشکال گوناگوني بروز خواهد کرد . مساله اعتماد به توصيه هاي رايانه ها؛ خطر نقض حريم خصوصي و امنيت؛ وسوسه منزوي شدن در يك جهان مجازي؛ كنار گذاشتن عزم و اراده شخصي براي سازگاري با محيط تحت كنترل رايانه ها؛ ناتواني در تمييز قائل شدن بين جهان مجازي و جهان واقعي، و غيره نمونه هايي از چنين تنش هايي هستند.
در عصر اطلاعات، تمركز از روي قابليتهاي فيزيكي و نيروي كار انساني برداشته شده و بر قابليتهاي فكري و توان بالقوه تك تك افراد گذاشته مي شود. نشانه هاي همراه اين چرخش عميق عبارتند از جايگزيني توليد انبوه با توليد رايانه اي محصولات به سفارش مشتري، وجود محصولات مجازي در تقابل با محصولات فيزيكي، و خلق و بهره برداري از دانش
تغيير چهارم به تغيير اول مربوط است، يعني تمركز روزافزون بر فرد و اين فرض كه ما در يك محيط پيچيده همساز زندگي ميكنيم. در يك چنين محيطي توانمنديها و موفقيت يك سازمان تابعي از ابتكار عملها ، نو آوري ها و فعاليتها ي موجود در گره هاي محلي سيستم است . از سوي ديگر، كنترل مركزي نوعاً اثربخش نيست زيرا اين نوع كنترل نسبت به تغييرات محلي حساسيت ندارد. در يك چنين محيطي انديشه وجود يك كنترل واحد به كلي بيجاست، زيرا تعدد فعاليتهاي نقاط محلي به منزله مشاركت جمعي و افزاينده اي است كه از مجموع سهم تك تك بخشها بسيار فراتررفته و معمولاً ماهيتي متفاوت با آن دارد. بهترين كاري كه به طور متمركز ميتوان انجام داد تبادل مقصود همراه با توضيح بر مبناي پايش دائم بازخوردهاست.
همه اين تغييرات به ايجاد تغيير پنجم كمك ميكنند، يعني به ظهور يك سازمان دانش بنيان. يك چنين سازماني اعضاي خود را سرمايه حقيقي خود به شمار ميآورد و از هر فرصتي براي افزايش و بهبود قابليتهاي مشترك سازمان از طريق تلاش مستقل تك تك اعضا استفاده ميكند. اهداف يك سازمان دانش بنيان عبارتند از پرورش و هماهنگ سازي نوآوري ها و تلاشهاي شخصي بخشهاي تشكيل دهنده آن.