مفهوم «سبک زندگی» از جمله مفاهیم علوم اجتماعی و علم جامعه شناسی و مردم شناسی است که اخیراً مورد توجه عالمان علوم اجتماعی و مدیران فرهنگی قرار گرفته است؛ سبک زندگی معنایی است که از به هم تنیدگی و پیوند و نظام وارگی و شبکه ای بودن عوامل متعددی که در شیوه های زندگی یا اقلیم های زیستن انسان تأثیر می گذارند، به وجود آمده است.

سبك زندگي به معناي رفتار داراي سبك است كه اصلي محوري بر آن حاكم باشد(فاضلي1382: 80) مجموعه رفتاري كه سبك زندگي خوانده مي شود، حول اصلي واحد، انسجام يافته است. يافتن اين محور انسجام به عهدة محقق است و بخشي از قدرت تبييني اين مفهوم به يافتن چنين انسجامي بستگي دارد. بدون شك مي‌توان گفت كه شرط تحقق سبك زندگي، انتخاب است. سبك زندگي شامل آنگونه رفتارهاي كه مردم حق انتخاب بديلي براي آنها ندارند، نمي‌شود. هيچ فرهنگي حق انتخاب را به كلي سلب نمي‌كند. هرساخت اجتماعي محدوديت هاي را براي انتخابها اعمال مي‌كند.

سبک زندگی در رشته مطالعات فرهنگی به مجموعه رفتارها، مدلها و الگوهای کنش های هر فرد اطلاق می شود که معطوف به ابعاد هنجاری، رفتاری و معنایی زندگی اجتماعی او باشد و نشان دهنده کم و کیف نظام باورها و کنش ها و واکنش های فرد و جامعه می باشد. به عبارتی سبک زندگی دلالت بر ماهیت و محتوای روابط، تعاملات و کنش های اشخاص و آحاد مردم در هر جامعه دارد.تقریباً در اکثر تعریف¬های سبک زندگی می¬توان دو مفهوم را یافت که در تعریف سبک زندگی در نظر گرفته شده است؛ و در واقع هر دو مفهوم هم، به واژه «سبک» باز می¬گردد: اول، مفهوم وحدت و جامعیت و دوم، مفهوم تمایز و تفارق. به این معنی که سبک زندگی حاکی از مجموعه عوامل و عناصری است که کم و بیش به طور نظام مند با هم ارتباط داشته و یک شاکله کلی فرهنگی و اجتماعی را پدید می آورند. همین پیوستگی، اتحاد و نظام مندی این کُل را از کُل های دیگر متمایز می کند. وجود کلماتی همچون الگو، نظام مندی، کلیت، هویت و تمایز در بیانات اخیر رهبر فرزانه انقلاب نیز حاکی از همین مطلب است.

سبك‌ زندگي،‌ روشی است که افراد در طول زندگی انتخاب کرده اند و زیربنای آن در خانواده پی ریزی می شود که در واقع متاثر از فرهنگ، مذهب، وضعیت اقتصادی، اجتماعی و باورها می باشد. بر اساس تعریف سازمان بهداشت جهانی، سبک زندگی به روش زندگی مردم با بازتابی کامل از ارزش های اجتماعی، طرز برخورد و فعالیت ها اشاره دارد. همچنین، ترکیبی از الگوهای رفتاری و عادات فردی در سراسر زندگی(فعالیت بدنی، تغذیه، اعتیاد به الکل، دخانیات و ...)است که در پی فرایند اجتماعی شدن به وجود می آید(استاگی ،2006).سبک زندگی، شيوه‌اي‌ نسبتاً ثابت است‌ كه‌ فرد اهداف‌ خود را به وسيله آن پي مي‌گيرد. اين شيوه‌ها، حاصل زندگي دوران كودكي فرد است. به عبارت ديگر، سبك زندگي، بعد عيني و كميت‌پذير شخصيت افراد است. مطالعات در باب سبك زندگي، بيشتر از نوع توصيفي و هنجاري است، لكن در جامعه اسلامي ممكن است اين مسئله نيز مطرح شود كه سبك زندگي افراد و گروه‌ها، چقدر با آموزه‌هاي اسلامي منطبق است؟ آيا مي‌شود افراد و گروه‌ها را از اين جهت درجه‌بندي كرد؟ براي مثال، آيا مردم ايران، پس از گذشت سه دهه از انقلاب اسلامي، سبك زندگي كاملاً اسلامي دارند؟ آيا اساساً نظريه سبك زندگي ديني كه با موضوعات مهمي، مثل انسان كامل، انسان سالم، معيار بهنجار و نابهنجار، پيشگيري و درمان و... ارتباط مستقيم دارد، شناسايي و تحليل شده است؟

اهمیت مفهوم سبک زندگی در سفر اخیر مقام معظم رهبری به خراسان شمالی به خوبی قابل مشاهده است؛ چرا که از نظر ایشان، سبک زندگی، بخش اساسي و حقيقي پيشرفت و تمدن سازي نوين اسلامي می باشد و لازم است که در خصوص پرداختن به اين مفهوم، آسيب شناسي وضع موجود سبك زندگي در ايران و چاره جويي در اين زمينه، اقدامات اساسی صورت پذیرد؛ چرا که پيشرفت در علم و صنعت و اقتصاد و سياست، كه بُعد ابزاري تمدن اسلامي را شكل مي دهد، وسيله اي براي دستيابي به سبك و فرهنگ صحيح زندگي و رسيدن به آرامش، امنيت، تعالي و پيشرفت حقيقي می باشد. بر این اساس و به رغم تمام كارهايي كه انجام شده، پژوهشي كه به طور جامع به سبك زندگي نیروهای پلیس توجه و براي آن مقياس ارائه كرده باشد، انجام نشده است. از آنجایی که سبک زندگی و الگوهای مصرف افراد پیوستگی نزدیکی با یکدیگر دارند، می توان این مفهوم را با توجه و تاکید بر الگوهای مصرف مورد بررسی قرار داد.

یکی از مهمترین تئوری های جامعه شناسی به منظور تبیین سبک زندگی و الگوهای مصرف، تئوری بوردیو می باشد. بورديو با بهره‌گيري ازفضاي اجتماعي كه حجم و تركيب سرمايه هاي موجود در آن تعيين كننده آن مي‌باشد، به بررسي سبك زندگي و الگوهاي مصرفي پرداخته است. درنظر بورديو، جامعه به منزله فضاي اجتماعي بازنمائي مي‌شود. وي فضاي اجتماعي را جايگاه رقابتي شديد و بي‌پايان مي‌داند و درجريان اين رقابتها تفاوتهايي ظهور مي‌كند كه ماده و چارچوب لازم براي هستي اجتماعي را فراهم مي‌آورند(واكووانت،330:1379).

وي معتقد است كه فضاي جايگاه اجتماعي به وسيله دو اصل و قاعدة متمايز متداخل يعني سرمايه اقتصادي و سرمايه فرهنگي سامان داده مي‌شود. لذا توزيع اين دو نوع سرمايه تعيين كننده موقعيت طبقاتي عيني فرد در نظام اجتماعي است. به عبارت ديگر ساخت طبقاتي از طريق تركيب انواع اين سرمايه ها به وسيله گروهها روشن مي‌شود. جمع اين دو سرمايه ساخت فضايي را منجر مي‌شود كه كنشگران به ميزان بهره‌مندي از سرمايه هاي ياد شده جايگاهشان و به تبع آن الگوهاي مصرفي شان شكل و تداوم مي يابد. درنظر بورديو، شيوه‌هاي مختلف تملك سرمايه در درون هر طبقه، موجد ذوق و سليقه متفاوتي است. سليقه نشان دهنده پيوند ميان برخي محصولات و مصرف كنندگان آنها دريك فضاي اجتماعي منطقه بندي شده را نشان مي‌دهد. البته اين عمل به واسطه عادت‌واره انجام مي‌شود. ترجيحات مردم در زمينه ماديترين جنبه‌هاي فرهنگ، مانند پوشاك، خوراك يا اثاثيه منزل، برمبناي عادت واره شان انجام مي‌گيرد. ازجهت ديالكتيكي،‌ البته اين طبقه است كه شكل عادت‌واره را تعيين مي‌كند. گرچه ظاهرا" سليقه ها به صورت مستقل و درفضاي اجتماعي سنجش مي‌شوند، اما محصول عادت‌واره هستند كه ماهيت طبقاتي دارند. مفهوم عادت‌واره قادر است ويژگي مصرف درنزد هرطبقه را نيز تبيين كند. سليقه‌هاي برآمده از عادت‌واره ‌هاي طبقات داراي سرمايه اندك، بركاركرد آنچه كه مصرف مي‌شود تأكيد مي‌كند؛ اما سليقه ناب برشكل وفرم تكيه مي‌كند. سليقه طبقات پايين برمقدار مصرف تأكيد دارد و سليقه ناب بركيفيت آنچه كه مصرف مي‌شود(ترنر،1998: 516).



منبع: فصل نو