مصر شناسان با مقداری مدارک مدعی هستند، ابوالهول حدود 4500 سال قدمت دارد، و شیفرون (یا به تلفظ دیگر جفرن) فرعون مصر از روی خواب و خیال خود، آنرا تراشیده است. صورت مجسمه بر اثر فرسایش تا حدود زیادی از بین رفته است، البته بعضی از مصر شناسان عقیده دارند، که صورت ابوالهول همان صورت شیفرون است. اما در واقع اینطور نیست، با بهترین و جدید ترین تحقیقات متوجه شده اند، که ابوالهول صورت یک سیاه پوست است، نه صورت یک فرعون سفید پوست یا خود شیفرون. هنرمندان پیکر تراش مصری خیلی با دقت مجسمه می ساختند، حتی آنها عدم تقارن غیر قابل حس چهره و بدن را در کار خود وارد می کردند. با این تحقیقات جدید و برابری دادن صورت مجسمه فرعون شیفرون با صورت ابوالهول متوجه شده اند که آنها کاملاً متفاوت هستند، و آشکارا مشخص است که ابوالهول چهره یک سیاه پوست آفریقایی است، متخصص های مختلف جنایی، پزشکی و ارتودنسی و غیره این موضوع را تأیید کرده اند.
عکس تصویر تفاوت چهره ابوالهول، که گویا از فرعون های اولیه مصر تقلید شده، و تصویر صورت فرعون سفید پوست مصر، عکس شماره 4155.
افسانه های زلو می گوید، که قبایل زلو ابتدا در شما زندگی می کردند، و بعد از اینکه باران قطع شد و خشکسالی آمد، آنها به جنوب مهاجرت کردند. مورد جالب دیگر این است که، زلو ها می گویند: ابتدا در مریخ زندگی می کردند، و بنا به اسطورها در آنجا جنگ بزرگی در گرفت، آنها زنان زیبا را در سفینه فضایی به نام ماریکایبا قرار دادند، و به زمین فرستادند. جالب تر اینکه در هیبروی میرولوا وسیله ای مقدس است، که فرشتگان هوشمند تر از ما، برای خلقت انسان از آن استفاده کرده اند.
تمامی آثار در سکوی گیزه یا جیزه محل ابوالهول، با ابزار سنگی تراشیده شده اند، اما بعضی از نظریه ها این را قبول ندارند، یکی از استدلالها می گوید، که ابولهول را شیفرون بروی این قطعه گرانیت تراشیده است. کتیبه پای مجسمه می گوید، که چگونه ابولهول به خواب تات آمده و به او وعده پادشاهی مصر را داده است، البته بشرطی که شن و ماسه های اطرافش را بردارد. به خط هیروکلیف آمده: تات پسرم به من نگاه کن، من پدر تو هستم، من از همه لحاظ مریض هستم، شن های مقدس که می بینی، مرا پوشانده اند ....، تات ماسه ها را کنار زد و پادشاه شد. در پائین این کتیبه مقداری حروف هیروکلیف وجود داشته، که از شیفرون نام برده شده بود، و امروزه از بین رفته است، اما در هیچ جای کتیبه نوشته نشده که شیفرون آنرا تراشیده است.
یک لوح کامل تاریخی دیگر که یک تکه سنگ سفید آهکی مرغوب است، در موزه قاهره می گوید: که چگونه پادشاه چیوپس (خئویس پدر شفرون) که پادشاهی قبل از شیفرون بوده است، معبدی برای آسیس در کنار مجسمه ابوالهول ساخته است. اما این کتیبه بعد از کتیبه پای ابوالهول بدست آمده، و مشکل دیگری اینجاست که این کتیبه با خطوط مصری دوره جدید تر تراشیده شده است، و این دو مورد تا حدودی باعث عدم پذیرش آن گردیده. این ساده ترین و بی خیال ترین شیوه های تاریخ نگاری است، که یکی از مهمترین منابع را دور انداخته یا کنار گذاشته شود، صرفاً بخاطر اینکه با خطوط دوره جدیدتر است، و اطلاع قیمتی آن که به دوره های خیلی دورتر است نادیده گرفته شود. در واقع باید بدنبال دلایل آن بود، که چرا و چگونه با خطوط جدیدتر نوشته شده، و این خطوط چگونه وارد مصر باستان شده است.
مصریان باستان در کار ساخت و ساز با بلوک های سنگی بزرگ استاد بودند، این هنر راز گونه آنها همیشه علاقمندان زیادی را از سراسر جهان جلب کرده و می کند. بهترین مثال حرم عظیم گیزه یا جیزه است، دو و نیم میلیون تن بلوک های سنگ آهکی، به ارتفاع کمی بیش از 146 متر، روی هم چیده شده اند، وزن متوسط هر بلوک دو و نیم تن است، بلوک هایی که در سالن های داخلی بکار رفته تا 70 تن وزن دارند. راز شگفت آور دیگر که تا بحال به آن کمتری توجه کرده اند، این است که برای ساختن و درآوردن بدن ابوالهول، تعداد بیشماری سنگ آهک تراشیده اند، همچنان که بدن شیر شکل می گرفت، تکه تکه سنگها از آن برداشته، و معبد بزرگی در نزدیکی مجسمه با آنها ساخته شده است. طول بعضی از این بلوکها بیش از 9 متر و عرض آنها بیش از 3 متر و ارتفاع حدود 3.65 متر به وزن 200 تن است. چطور و چگونه توانسته اند، آنها را حمل کنند، و تا 15 متر ارتفاع با دقت کامل رویهم بگذارند، و ساختمان بزرگی بنا کنند، در هیچ کجای مصر چنین ابعاد سنگ های بزرگ وجود نداد. مصر شناسان اعتقاد دارند، که از سطح شیب دار و تعداد زیادی آدم استفاده شده است، اما در هر صورت و به واقع غیر ممکن است، و کلاً برای علم امروزه یک راز شده است.
البته بنا به تحقیقات جدید، ابوالهول در ابتدا بطور کامل یک شیر بوده، سپس بر اثر تخریب طبیعی سر آن خراب شده، و سپس سر انسان برای آن تراشیده اند، شیر اولیه را چه زمانی و چه کسانی تراشیده اند؟ چگونه بدون ابزار فلزی تراشیده شده است؟ چرا ابزار فلزی نبوده، و چه کسانی این ابزار را به مصر بردند؟ سر سیاه پوست آفریقایی شبیه زلو را چه کسی تراشیده؟ و سپس چرا بخواب شیفرون سفید پوست از نوع تیره های جنوب ایران آورده اند، که پدر اوست؟ این درست مانند داستان های دینی ایرانی و میان رودان است، که می خواهد مردم آئین گذشته را به خود وابسته نماید. با اندکی تحقیقات ایرانی، به راحتی نتیجه های گرفته می شود، که بسیار جالب است، منجمله، چرا اندام و چهره مجسمه های فرعونها، درست مانند اهالی جنوب ایران می باشد؟ آیا رابطه ای بین تمدن جیرفت با مصر باستان وجود دارد؟ آیا هخامنشیان استان مصر ایران را، که به غرب منتقل شده بود براحتی اشغال کردند؟ آیا نیرویی که سنگ های عظیم را جابجا می کرد، قدرت فرا دانش فیزیک بود؟ و پرسش های بیشمار دیگر، وظیفه پژوهشگران تاریخ ایران باستان است، پرسش های تاریخی را بدور از دروغ های تاریخی و ترفند های استعماری بکاوند و پاسخ گویند، البته اینکار زمان بر است، و حوصله و دانش مربوطه را می خواهد، ادامه دارد و باز نویسی می شود.