یكی از مسائل مهم حوزه اجتماعی، مسئله انقلاب و تحولات و تحركات عظیم و بنیان افكنی است كه در جامعه رخ می‌دهد. پدیده انقلاب، زمانی رخ می‌دهد كه جامعه تحت فشار شدیدی قرار گرفته باشد و تنها راه رهایی از آن را نادیده گرفتن همه علایق پیشین می‌یابد. از این رو انقلاب را امری ساخت شكن و ساختارشكن توصیف كرده‌اند. در مقاله حاضر نویسنده با تحلیل علل و عوامل گرایش مردم به ایجاد انقلاب و اصلاحات، به بررسی انگیزه‌ها و زمینه‌های رویگردانی آنان از انقلاب و نیز نقش محافظه‌كاران در مخالفت با اصلاحات درخواستی مردم و همچنین به تبیین اصولگرایی اصلاح طلبی از دیدگاه قرآن پرداخته است كه اینك با هم آن را از نظر می‌گذرانیم.

قرآن به عنوان راهنمای زندگی به همه ابعاد آن توجه داشته و امری را كه در تكامل انسان و پیشرفت و ترقی جامعه و جهان مفید و ضروری است، نادیده نگرفته است. از این رو به مسئله رخدادها و پدیده‌های اجتماعی توجه داشته و به تحلیل و تجزیه آن پرداخته و در همه آن‌ها افزون بر توصیف و تبیین به توصیه نیز اقدام كرده است.

یكی از مسائل مهم حوزه اجتماعی، مسئله انقلاب و تحولات و تحركات عظیم و بنیان‌افكنی است كه در جامعه رخ می‌دهد. پدیده انقلاب، زمانی رخ می‌دهد كه جامعه تحت فشار شدیدی قرار گرفته باشد و تنها راه رهایی از آن را نادیده گرفتن همه علایق پیشین می‌یابد. از این رو انقلاب را امری ساخت‌شكن و ساختارشكن توصیف كرده‌اند. ساخت شكنی آن به این معناست كه همه سازه‌ها و مواد پیشین را زیر و رو می‌كند و همه سازه‌ها را بی‌توجه به شكل و شمایل آن درهم می‌شكند و از میان برمی‌دارد. ساختارشكنی آن نیز به معنای نادیده گرفته شكل و شمایل آن است. در حقیقت ساخت‌شكنی به مواد و محتوا توجه دارد و ساختارشكنی به معنای از میان بردن شكل و طرح مهندسی آن است. بر این اساس انقلاب‌های جامع وكامل، انقلاب‌هایی هستند كه در عقاید، افكار، فرهنگ، سیاست و اجتماع و نیز روش‌ها و شیوه ها، تغییرات اساسی ایجاد می‌كنند.


رویكرد قرآن به انقلاب
قرآن به این پدیده اجتماعی به دو شكل توجه دارد: گاه در بیان حركت‌های پیامبران كه در ایجاد انقلاب و تحولات بنیادین، نقش اساسی داشته‌اند، با اشاره به شیوه فعالیت‌های آنان و نقد شیوه‌های مخالفان و ضدانقلابیون كه در برابر پیامبران قرار می‌گرفتند، به تحلیل عناصر و مؤلفه‌های اصلی و اساسی می‌پردازد و نشان می‌دهد كه چگونه انقلابی شكل می‌گیرد و تحت تأثیر چه علل و عوامل می‌تواند موفق شود و به اهداف مشخص خود دست یابد و در برابر ضدانقلاب‌ها چگونه عمل می‌كنند و از چه ساز و كارها و ابزارهایی برای مقاومت بهره می‌برند. گاه دیگر به تحلیل محتوای انقلاب و عناصر اصلی آن پرداخته و اهداف و ضرورت‌های آن را بیان می‌كند. در حقیقت در برخی از موارد با توجه به شیوه گزارشگری رخدادها به تحلیل می‌پردازد و گاه دیگر تنها به عناصر و محتوا و اهداف انقلاب می‌پردازد و اشاره‌ای به نمونه‌های تاریخی آن ندارد.

در تحلیل علل و عوامل گرایش و واگرایی به انقلاب نیز به هر دو شیوه تحلیل توجه دارد. آن چه در این نوشتار مورد نظر و توجه است، بازخوانی تحلیل قرآن از علل و عوامل رویگردانی و یا واگرایی از انقلاب است. به سخن دیگر چه علل و عواملی موجب می‌شود كه مردم به انقلاب روی آورند و با همه وابستگی‌ها و دلبستگی‌ها به سنت‌ها و آداب و عقاید كه جامعه، به آنها شكل و محتوا بخشیده- و انسجام و اتحاد را در میان ایشان پدید آورده است- از آن روی برمی‌گردانند و به جای محافظت بر سنت‌ها و آداب و عقاید، آنها را به دور می‌افكنند و سازه‌ها و ساختارهای اجتماعی را از هم می‌گسلند؟ و نیز چه علل و عواملی موجب می‌شود تا همان مردم از انقلاب و دگرگونی در ساخت‌ها و ساختارهای اجتماعی دست می‌شویند؟ به دیگر سخن علل مشروعیت‌یابی انقلاب از سوی مردم و علل و عوامل مشروعیت‌زدایی از آن چیست؟


علل و عوامل گرایش به انقلاب و اصلاحات
هر انقلاب با علل و عوامل متعددی شكل می‌گیرد. بی‌گمان ناكارآمدی ساخت‌ها و سازه‌ها و ساختارهای بالفعل جامعه برای دستیابی مردم به اهداف اجتماعی كه جامعه را شكل بخشیده، از عناصر و مؤلفه‌های اصلی هر انقلابی است.

انقلاب زمانی صورت می‌گیرد كه جامعه تحت فشار شدید قرار گیرد. از آن جایی كه جامعه برای دستیابی به اهداف مشخصی چون امنیت و آسایش و آرامش شكل می‌گیرد و سنت‌ها و قوانین و عقاید آن را همین امور شكل می‌بخشد هرگاه مردم احساس كنند كه ساخت‌ها و ساختارهای كنونی ناتوان از رسیدن به آن اهداف است به شكلی می‌كوشند تا آن را دگرگون سازند. اصلاحات شكل آرام این تحولات و بازسازی دم به دم در ساخت‌ها و مواد و محتوا و ساختارها و سازوكارهاست. از این رو اصلاحات امری دایمی است؛ زیرا تغییرات اجتماعی نیز دایمی است و هیچ جامعه‌ای را نمی‌توان ثابت به این معنا یافت.

تغییرات به طور طبیعی یعنی نیازها، و مطالبات جدید همواره در جامعه وجود دارد و زمانی نیست كه جامعه نیازهای جدیدی را ایجاد نكند و مطالبات تازه‌ای نداشته باشد. این امر به معنای اصلاحات دایمی و همیشگی برای همراهی ساخت‌ها و ساختارها با نیازهای نوشونده است.


محافظه كاران، مخالفان انقلاب
اما در هر جامعه‌ای كسانی هستند كه در ساخت قدرت قرار دارند و ساختارهای موجود و حتی ساخت كنونی را برای خویش مفید و سازنده می‌یابند. اصولاً محافظه كاران كسانی هستند كه در قدرت و آسایش و آرامش هستند و وضعیت و ساخت و ساختارهای موجود اجتماعی موجب شده تا آنان در موقعیت كنونی قرار گیرند. از این رو دشمنان هر اصلاح و دگرگونی آرام، همواره مترفان و اشراف و طبقات عالی اجتماعی بوده‌اند. در تحلیل قرآن از مترفان و اهل قدرت و زر و زور به عنوان دشمنان اصلاحات و انقلاب‌های پیامبران سخن به میان آمده است. محافظه‌كاران كسانی هستند كه از موقعیت ثابت خویش بهترین بهره را گرفته‌اند و هرگونه ساخت و ساختار اصلاحی به معنای از دست رفتن بخشی از قدرت و زر و زور ایشان است. از این رو با اصلاحات آرام در هر بخش از عقاید و افكار و رفتار و سازوكارها و آرایش‌های اجتماعی مخالفت می‌ورزند. در برابر، كسانی كه در حوزه قدرت نقشی ندارند و یا اهل زر و زور نیستند، خواهان اصلاحات دایمی برای دستیابی آرام به مطالبات خویش و برآوردن نیازهای نوشونده می‌شوند. این گروه كه اكثریت جامعه را در بر می‌گیرد همواره خواهان اصلاحات در بخش‌های مختلف و لایه‌های متعدد اجتماعی هستند. از این رو مصلحان همواره كسانی بوده‌اند كه از وضعیت موجود به جهت عدم برآوردن نیازهای جامعه ناراضی و ناخشنود بودند.


نحوه شكل‌گیری انقلاب
زمانی كه مطالبات افزایش یابد و به خواسته‌ها و نیازها پاسخی در فرآیند اصلاحات دایمی و روزمره داده نشود و فشار از سوی طبقات ممتاز و محافظه‌كار افزایش یابد، افزایش فشار از سوی محافظه‌كاران و اهل قدرت و زر و زور از سویی و افزایش خواسته از سوی دیگر موجب می‌شود تا انقلاب‌ها شكل گیرد. انقلاب‌ها به طور طبیعی زمان طولانی را می‌طلبد؛ زیرا می‌بایست زمانی بس دراز بگذرد تا عقاید و سنت‌ها و روش‌ها و سازوكارها به گونه‌ای شود كه دیگر نتواند پاسخگوی نیازها باشد. اگر در یك مدت طولانی، سنت و باوری كه پیش از این مفید و سازنده و برآورنده حاجات و نیازهای اجتماعی بود، دست نخورده بماند و با فشار محافظه‌كاران همان سنت‌ها حفظ شود، در این صورت است كه مردم خواهان تغییر و محافظه‌كاران حافظ سنت می‌شوند و می‌كوشند تا آن را نگه دارند. عدم توجه اصلاحات آرام و دایمی از سوی محافظه‌كاران و افزایش ناكارآمدی نظام و ساخت و ساختار كنونی جامعه و فشارها موجب می‌شود كه ناگهان جامعه منفجر شود و خواهان بازسازی اساسی در همه حوزه‌های عقایدی و فرهنگی و فكری و سنت‌ها و ساز و كارهای قانونی شود.

این گونه است كه همان سنت‌ها و عقاید نخست كه از كارآیی بسیار برخوردار بوده و به همین سبب مشروعیت یافته بود اكنون به سبب ناكارآمدی، از مشروعیت می‌افتد و انقلاب، همه آن‌ها را به دور می‌ریزد. بنابراین می‌توان میان اصلاحات و انقلاب و نیز محافظه‌كاری و افزایش نیازهای روزمره و هم چنین مشروعیت‌یابی و مشروعیت‌زدایی از نظام اجتماعی و سیاسی ارتباط تنگاتنگی یافت. بر این اساس می‌توان گفت علت اساسی انقلاب عدم كارآمدی مجموعه نظام‌های فكری و فرهنگی و قانونی و سیاسی و اجتماعی و مانند آن است كه در طول زمانی بلند ناكارآمد شده و توانایی پاسخ به نیازها و اهداف جامعه را ندارد. فشارهای طبقات بالای جامعه كه گرایش به محافظه‌كاری دارند و خواسته‌های طبیعی طبقات و لایه‌های پایین موجب می‌شود كه انقلاب ایجاد شود.

باتوجه به این تحلیل باید گفت كه اصلاح‌گرایی در حوزه محافظه‌كاران و طبقات صاحب قدرت و زر و زور به شكلی می‌تواند طنز و فكاهی باشد مگر آن كه برای حفظ قدرت و موقعیت انجام شود؛ چنان كه هرگز از سوی طبقات محافظه كار اجتماعی، انقلابی انجام نمی‌شود. از این رو انقلابی‌ها و به تعبیر قرآن مؤمنان همواره كسانی بودند كه از نظر محافظه‌كاران و طبقات ممتاز اجتماعی، اراذل بودند. این تعبیر در قرآن به صراحت آمده است كه همراهان پیامبران در نظر طبقات ممتاز و اشراف ارذال و اوباش بودند و مردمانی از طبقات پست جامعه را شكل می‌دادند كه خواسته‌ها و نیازهای آنان بر اساس ساخت و ساختارهای كنونی جامعه پاسخ داده نمی‌شد و یا پاسخ‌های درست و روشنی دریافت نمی‌كردند.


علل و عوامل واگرایی از انقلاب
برخلاف آنچه كه در علل و عوامل گرایش به انقلاب و اصلاحات بیان شد، علل و عوامل واگرایی به گونه‌ای است كه نمی‌توان نقش طبقات ممتاز و اشراف و زورمدار و زرمداران را نادیده گرفت. بنابراین در این بخش به تحلیل هر دو دسته علل واگرایی پرداخته می‌شود.


ناكارآمدی انقلاب و مشروعیت‌زدایی
هر انقلابی به جهت ناكارآمدی ساخت‌ها و ساختارهای اجتماعی موجود پدید می‌آید و جوامع از آن رو قیام و انقلاب می‌كنند كه اصلاحاتی صورت نگرفته و یا اصلاحات، ناقص و نادرست بوده و نتوانسته خواسته‌های مشروع و منطقی جامعه را پاسخ دهد. اصولاً هر جامعه‌ای به این دلیل شكل می‌گیرد كه بسیاری از نیازها و خواسته‌های افراد و گروهها را به تنهایی نمی‌تواند پاسخ دهد، از این رو با هم‌گرایی می‌كوشند تا هدف مشخصی را برآورده سازند. این اهداف به طور كلی شامل امنیت و آسایش و آرامش می‌شود. در تعریفی كه از سعادت داده می‌شود، عنصر آسایش و آرامش، اصلی و اساسی است.

هر یك از آسایش و آرامش، مؤلفه‌ها و عناصری دارد كه می‌تواند از عدالت و انصاف و حسن سیرت دولتمردان و آزادی و مانند آن شكل بگیرد. در حقیقت هر آنچه آسایش و آرامش را فراهم می‌آورد می‌تواند بخشی از خواسته‌ها باشد كه به جهت گرایش طبیعی انسان به اولویت‌بندی این خواسته‌ها به شكل پدیده و مطالبات روزمره نمودار می‌شود. با این همه، خواست اساسی همان آسایش و آرامش یعنی خوشبختی است. اگر هر ساخت و یا ساختاری نتواند به این مطالبات پاسخ دهد و یا اهداف را برآورده سازد، همانگونه كه مشروعیت یافته از مشروعیت می‌افتد. بنابراین می‌بایست از مهم‌ترین علل و عوامل واگرایی و رویگردانی از یك انقلاب را در ناكارآمدی آن جست‌وجو كرد. اگر مردم برای دستیابی به اهدافی خاص انقلاب كردند، می‌بایست ساخت و ساختار جدید آنان را برآورده سازد و اگر در این كار ناتوان و ناكارآمد شد از مشروعیت می‌افتد و مردم یا خواستار بازگشت به ساختار پیشین می‌شوند كه كمتر است و یا این كه در جست‌وجوی ساختار دیگر و بهتر دست به اصلاحات می‌زنند و یا انقلابی دیگر را ایجاد می‌كنند كه این نیز به جهت سرخوردگی از انقلاب پیشین، كم است و یا این كه منفعل می‌شوند و از حضور اجتماعی خودداری می‌كنند.

بنابراین بهترین حالتی كه می‌توان تصور كرد اصلاحات است كه امری طبیعی است و نمی‌توان آن را رویگردانی از انقلاب دانست. در این شكل مردم می‌كوشند تا همان ساخت و ساختار جدید را با توجه به نیازهای نوشونده به طور دایم بازسازی كنند كه در حقیقت سیر تكاملی انقلاب به شمار می‌آید و از این روست كه در تحلیل حركت امام حسین(ع) سخن از رویگردانی از انقلاب پیامبر(ص) نیست بلكه سخن از اصلاحات در امت جد خویش است. در حقیقت وی می‌كوشد تا دین و انقلاب اسلامی را حفظ كند و تنها با تغییر در حوزه امت و جامعه‌ای كه پیامبر ساخته، آن را به سوی تكامل و پیشرفت و برآوردن خواسته‌های جدید سوق دهد. اصلاحات حسینی بهترین گزینه برای مردمی است كه انقلاب را دوست می‌دارند و به ساخت و ساختارهای آن وفادارند و تنها می‌كوشند تا با اصلاحات دایمی، اصل و عناصر اصلی دین و انقلاب را حفظ كنند و آن را با نیازهای نوشونده هماهنگ كنند. این هماهنگی‌ها امری طبیعی در حوزه ساختارها و سازوكارهاست نه در محتوا و اصول اساسی آن. بنابراین اصلاح‌گری را نمی‌توان رویگردانی از انقلاب برشمرد.


مردم، اصلاح طلبان واقعی
هدف اصلاح‌گران واقعی امروز جامعه ما برخلاف مدعیان دروغین آن، هدایت انقلاب برای حفظ مشروعیت آن و بازسازی دایمی برای حفظ آن می‌باشد كه خود از آن به اصولگرایی اصلاح طلبی تعبیر می‌كنند. به این معنا كه آنان پایبند به اصول اساسی انقلاب و دین هستند و لكن در ساختارها و سازوكارها براساس نیازهای روزمره، خواهان اصلاحات دایمی می‌باشند. از این رو اصلاح طلبان واقعی، همان توده‌های مردم انقلابی هستند كه خواهان بر آوردن نیازهای نوشونده خویش بر اساس همان اصولی است كه در انقلاب بدان مشروعیت بخشیده اند. اگر با یكایك مردم سخن بگویید می‌گویند كه انقلاب را دوست دارند و به اصول آن پایبند می‌باشند و در همان حال خواهان تغییراتی هستند كه امام حسین(ع) از آن به اصلاحات در امت جد تعبیر می‌كند. به این معنا كه برخی از ساختارها به درستی تعریف نشده و سازوكارها ناكارآمد و ناتوان است .در این میان برخی از افراد با سوءاستفاده از انقلاب، خود را به قدرت چسبانده و خواهان حفظ همه ساختارهای كنونی برای حفظ قدرت خویش حتی با شكست اصول انقلاب و از دست رفتن همه دستاوردهای آن می‌باشند. این‌ها همان كسانی هستند كه با اصلاحات مطلوب مردم و رهبری مخالفت می‌ورزند و انقلاب و اصلاحات را به شكست می‌كشانند.


محافظه‌كاران جدید، عامل رویگردانی مردم از انقلاب
بنابراین از علل مهم رویگردانی شمار اندك از مردم از اصل انقلاب می‌تواند محافظه‌كاران جدید باشد. محافظه‌كاران جدید كسانی هستند كه در انقلاب به مناصب و قدرتی دست یافته‌اند و مخالف هر گونه اصلاحات طبیعی می‌باشند و فشارهای مضاعفی را بر رهبری و مردم وارد می‌سازند. اینان با این شیوه برخی از مردم را از اصل انقلاب دور می‌سازند و اصول اساسی آن را زیرسؤال می‌برند و می‌كوشند ناكارآمدی آن را به شكلی دیگر نشان دهند. بنابراین محافظه‌كاران جدید همان دشمنان اصلی انقلاب اسلامی هستند.


منافقان، دشمنان ضد انقلاب
قرآن علت دیگری را برای رویگردانی بیان می‌كند كه می‌توان آن را یكی از علل واقعی برشمرد. در هر جامعه‌ای افرادی هستند كه از انقلاب سودی نبرده‌اند و قدرتی را از دست داده‌اند و امتیازی از كف ایشان بیرون رفته است. اینان برای اینكه انقلاب را تضعیف كنند به اشكال مختلف رفتار می‌كنند كه نمایشی از رویگردانی از انقلاب است. بارها كسانی را دیده‌اید كه درجریان انقلاب به مسئولیت كوچك و بزرگ دست می‌یابند و روز دیگر همین افراد به شكل ضدانقلاب خود را معرفی می‌كنند و حتی به دشمن پناهنده می‌شوند. اینان كسانی هستند كه بر اساس یك برنامه‌ریزی حساب شده عمل می‌كنند. قرآن از این افراد به منافقان یاد می‌كند. البته منافقان لایه‌های مختلفی دارند. یكی از لایه‌های ایشان اینگونه عمل می‌كند كه روزی خود را انقلابی معرفی می‌كند و روز دیگر و درشرایطی كه به نظر تأثیرگذار است همه انقلاب را زیر سؤال می‌برد. قرآن در این باره می‌گوید كسانی هستند كه می‌گویند انقلابی شده‌ایم و فردای دیگر خود را از انقلاب بری می‌شمارند. به این معنا كه روزی اعلام می‌كنند ایمان آورده‌ایم و فردای دیگر می‌گویند ما كافر شده‌ایم و از اصول انقلابی برائت می‌جوییم.


جنگ روانی نخبگان جامعه
البته قرآن توضیح می‌دهد كه این افراد به دستور برخی از اربابان خویش این گونه عمل می‌كنند؛ زیرا اربابان ایشان به آنان یاد می‌دهند كه روزی بگویند ایمان آورده‌ایم و روزی دیگر بگویند كافر شده‌ایم. این جنگ روانی است كه دشمنان شروع می‌كنند تا گروه‌های ساده اجتماعی را كه قدرت تحلیل و تجزیه مسائل را ندارند با خود همراه كنند. بسیاری از كسانی كه این شیوه را به كار می‌گیرند همان كسانی هستند كه به ظاهر نخبگان جامعه هستند تا بتوانند تأثیرات بیشتری بر جامعه بگذارند و مردم عادی بر این باور شوند كه نخبگان علمی و فرهنگی و سرمایه‌داران جامعه كه عقل و هوش و درك و زیركی بیشتری دارند از انقلاب رویگردان شده‌اند؛ بنابراین باید در خود انقلاب، مشكلی باشد وگرنه چه طور كسانی كه نخبگان جامعه هستند با پذیرش انقلاب و حتی داشتن فعالیتهای بسیار انقلابی، از آن رویگردان شده‌اند. اینان كه ضدانقلاب ابتدایی نبوده بلكه از وفاداران به انقلاب بوده‌اند و اكنون همان وفاداران به علت عدم كارآمدی انقلاب از آن رویگردان شده و به ساختار و ساخت‌های جدید اجتماعی روی آورده‌اند و آن را تبلیغ می‌كنند؟ بنابراین جنگ روانی كه ازسوی برخی از ضدانقلابی‌های واقعی و مومنان و انقلابی‌های ظاهری شروع می‌شود، توهم این موضوع را پیش می‌آورد كه برخی از مردم از انقلاب بیزار شده و از آن رویگردان گشته‌اند.


افزایش مطالبات مردم
از دیگر علل و عواملی كه قرآن برمی‌شمارد مسئله افزایش مطالبات مردم با توجه به ظرفیت‌های محدود جامعه و انقلاب است. در داستان قرآن از ضدانقلابی‌های بنی اسراییل این مسئله به روشنی بیان شده است. آنان با توجه به مشكلات انقلاب و این كه انقلاب همه ساخت‌ها و ساختارهای پیشین را فرو ریخته است و مشكلی از این جهت پدید آمده و هنوز فرصت برای بازسازی فراهم نشده، می‌كوشند تا با افزایش مطالبات و خواسته‌ها، انقلاب را در برابر مردم انقلابی قرار دهند. در داستان قرآن آمده است كه ضد انقلابیون بنی اسراییلی كوشیدند حتی مردم را به سوی خواسته‌های پستی چون پیاز و سیر و خیار بكشانند و آنان را از انقلاب زده كنند. در اینجا دشمنان داخلی، نقش اساسی و اصلی را ایفا می‌كنند. در این صورت است كه گروهی از مردم از انقلاب رویگردان می‌شوند؛ زیرا حكومت نتوانسته كارآمدی خود را برای برآوردن نیازها نشان دهد. آنچه بیان شد، بخشی از علل و عوامل رویگردانی است كه در این نوشتار بیان شد. باشد كه با مطالعه دوباره آیات و تحلیل قرآن، علل و عوامل كامل گرایش و واگرایی از انقلاب دانسته و از آن برای تبیین و توصیه در حركتهای انقلابی بهره گرفته شود.



farsi.khamenei