درست است کار هرکسی نیست. آدم از خواندن بروشور دارو‌ها و ردوبدل کردن چند تا دیالوگ دست‌وپا شکسته با توریست‌ها زباندان نمی‌شود ولی خب به‌هرحال چه باور بکنیم و چه نکنیم این اتفاق در زندگی علی پیرهانی افتاده است. او مرد شماره یک زبان این کشور است. 19 زبان زنده دنیا را به صورت خودآموخته می‌داند و یک استعداد ناب در زمینه یادگیری زبان دارد. زبان‌های مختلف را تنها با کمک بروشورهای داروها و دستورالعمل‌های لولزن برقی و همه چیزهای بی‌اهمیت دیگری که ما بی‌تفاوت از کنارشان می‌گذریم و سلام و علیک‌های دست و پا شکسته‌ای که با جهانگردانی که برای بازدید از آثار تاریخی زادگاهش همدان به آنجا می‌آمدند آموخته. او متولد 1364 شهر همدان است و در حال حاضر در مقطع کارشناسی ارشد در رشته زبان تحصیل می‌کند.




• از سن پنج‌سالگی و بدون اینکه استادی داشته باشم، شروع کردم. جالب است زمانی که من به‌طور کاملا خودخواسته برای آموزش زبان شروع کردم قبل از مدرسه رفتنم بود. در آن سن علاقه من به زبان مثل خیلی از علایق دوران خردسالی رنگ و بوی بازی و هیجان‌جویی داشت. از آن زمان تا به حال دیگر متوقف نشده‌ام و مرتب در حال یادگیری زبان‌های جدید هستم.


• یادگیری زبان اولین چیزی است که من همیشه در زندگی‌ام خواسته‌ام. برای همین هم حتی زمانی که طفلی نوپا بودم هیچ وقت والدین مجبورم نکردند برای یادگیری پای درس و بحث بنشینم. زبان را خودم به صورت خودجوش آموختم و همین در سرعت یادگیری‌ام تاثیر داشت. به نظر علاقه به یادگیری زبان اولین چیزی است که برای آموزش زبان باید در انسان ایجاد شود.


• ماجرای یادگیری زبان من کمی غیر‌معمول است. راستش من زبان را بدون اینکه هیچ‌گونه امکانات خاص یا استادی داشته باشم آموختم. همیشه دوست داشتم با بیشتر انسان‌های کره خاکی در همه اقصی نقاط جهان آشنا شوم و از آنها یاد بگیرم. دوست داشتم از فرهنگ‌های مختلف اطلاع داشته باشم. به خاطر همین یادگیری زبان را بهترین وسیله برای رسیدن به هدف خویش انتخاب کردم. لازم به ذکر است که بعد‌ها پس از انجام مطالعات و بررسی‌ها متوجه شدم این روش یادگیری برای زبان‌های خارجی و به‌خصوص در یادگیری گرامر بسیار موثر است؛ به طوری که یادگیری گرامر باید به صورت غیر‌مستقیم باشد.


• ابتدا از زبان فرانسه و با استفاده از یک دیکشنری قدیمی شروع به یادگیری کردم، البته رادیوی پدرم هم به من خیلی کمک کرد. علاقه شدیدم به زبان باعث می‌شد از کنار هر چیزی که نوشته خارجی دارد به راحتی نگذرم. همه بروشورها، تابلو‌ها، کتاب‌ها و مجلاتی را که به‌طور اتفافی به دستم می‌رسید می‌خواندم و از دل آنها کلماتی که معنی‌شان را نمی‌دانستم خارج می‌کردم. یکی از منابع دیگرم صحبت بود. صحبت به زبان خارجی جسارت افراد را زیاد می‌کند.


• در سنین کودکی به دلیل شغل پدرم در کنگاور زندگی می‌کردیم. در این شهر گردشگران خارجی تردد می‌کردند و این برای من فرصتی بود تا با دیدن و مکالمه با آنها با لغات خارجی بیشتر آشنا بشوم. بعد از پیدا کردن لغت مورد علاقه‌ام معنی آنها را از دیکشنری استخراج می‌کردم و بعد با ساختن جمله بر اساس فرضیات جمله‌سازی آنها را در ذهنم مرور می‌کردم.


• در 14 سالگی نهج‌البلاغه را به سه زبان آلمانی، فرانسوی و انگلیسی ترجمه کردم. به نهج‌البلاغه علاقه داشتم و همین علاقه باعث می‌شد برای ترجمه‌اش وقت بگذارم. ابتدا دلیل این تصمیم را مطالعه کتاب «پیامبر و دیوانه» می‌دانم. شنیده بودم که این کتاب یک نمونه‌برداری ساده از نهج‌البلاغه است. این کتاب را مطالعه کردم و سپس تصمیم گرفتم به مطالعه نهج‌البلاغه بپردازم در همان زمان بود که شیفته حکمت‌های آموزنده امام علی(ع) شدم و تصمیم گرفتم نهج‌البلاغه را به صورت ساده و شیوا به زبان‌های دیگر ترجمه کنم تا دیگران هم از این حکمت‌ها پند گیرند.


• به نظرم بیشتر سلیقه‌ای است. من خودم یادگیری زبان را اول با زبان فرانسه شروع کردم چون علاقه شخصی‌ام بود. به نظرم از همه زبان‌ها زیباتر بود. ابتدا الفاظ را دست و پا شکسته و تنها به صورت کاراکتر و شکل ظاهری‌شان در ذهنم ثبت می‌کردم و سپس سعی می‌کردم یک فرم کلی در ذهنم بسازم.


• بعد از آن زبان آلمانی را از همه زبان‌ها بیشتر دوست دارم؛ برخلاف بیشتر آدم‌ها که علاقه‌ای به این زبان ندارند. در حال حاضر من به زبان‌های فرانسه، آلمانی،اسپانیایی، ایتالیایی، انگلیسی، هندی، هلندی، رومانیایی، سوئدی، روسی، عربی، عبری، ترکی، پهلوی، پرتغالی، اسپرانتو، فنلاندی، سواحیلی و یونانی تسلط کامل دارم و همه این زبان‌ها را به علاقه‌مندان تدریس می‌کنم. قصد دارم یادگیری زبان را همین‌طور ادامه بدهم چون واقعا بزرگ‌ترین علاقه زندگی‌ام است.


• من سختی را در یادگیری زبان اصلا قبول ندارم زیرا سختی زبان به بحث حفظ کردن لغات برمی‌گردد. حفظ کردن لغات هم چیزی است که باید درفرد درونی‌سازی شده باشد؛ یعنی فرد باید از نظر روانی برای یادگیری لغات یک زبان دیگر توجیه شده باشد. در ادامه درونی شدن هدف فرد می‌تواند به راحتی لغات زبان مورد علاقه خود را حفظ کند. به نظرم فرد باید انگیزه کافی برای آموزش زبان داشته باشد تا بتواند در حفظ لغات تمرین و ممارست کند و آن را بیاموزد.



• به نظرم برنامه‌ریزی رکن اول یادگیری است. من در زندگی‌ام هیچ کاری را بدون برنامه‌ریزی انجام نداده‌ام. هنوز هم به شیوه برنامه‌ریزی سنتی وفادارم. در کیفم یک دفترچه زرد رنگ دارم که همه برنامه‌هایم را در آن یادداشت می‌کنم حتی قرار همین مصاحبه را هم درون آن نوشته‌ام. با توجه به یادداشت‌هایم در این دفتر به راحتی می‌توانم وقت‌هایم را با هم هماهنگ کنم و کاری کنم که آدم پرمشغله‌ای مثل من بتواند روزی ده تا دوازده ساعت در حال پیاده‌روی زبان بخواند. حتی در برنامه روز قبلم روی تمام کارهایی را که یادداشت کرده‌ام خط می‌کشم که نشان‌دهنده این است که به آن کار‌ها عمل کرده‌ام.