-
قوم ازبکان
ازبکان
اُزبکان میتواند در موارد زیر بکار رود:ازبکان، یک قوم ترک تبار ساکن در ازبکستان و شمال افغانستان است.
ازبکان، در تاریخ ایران به دولت ازبکان یا شیبانیان به سركردگى محمد شیبانی گفته میشود.
روابط ايرانيان و ازبكان در دوره شاه طهماسب صفوي
مرگ شاه اسماعيل اول و جوان بودن طهماسب و نزاعهاي سران قزلباش در دربارفرصتي فراهم ساخت تا بلا انقطاع خوانين اوزبك بر سرزمينهاي ايران بتازند. هرچندمرگ محمدخان شيباني در خراسان در سال 916 ه¨ . ق . 1510 م بهعنوان مقتدرترينرهبر اوزبك، بر حيات سياسي اوزبكان در ماوراءالنهر تأثير تضعيفكننده نهاد، ليكنعبيداللهخان اوزبك با داشتن فقيهي برجسته و شيعه ستيز (ابنروزبهان)، كه طرححكومت اسلامي را بر مبناي خلافت در سلوك الملوك گرد آورده بود، همچنان روحياترزمنده مذهبي و عقيدتي را در قوم اوزبك حفظ كرد. اين جانشين پرتوان و قدرتمند، كهوارث شكست سنگين مرو بود، با پيروزي در ماوراءالنهر و قتل يار احمد اصفهاني،(5 . ص174ـ170) مقام وكالت، كه قدرتمندترين امير تاجيك ايراني بود، نشان داد كه مرگبنيانگذار دولت اوزبكان بر فروكش كردن ايدئولوژي مذهبي و سياسي آنان درماوراءالنهر تأثيري نكرده است و آن دولت همچنان به رياست عبيداللهخان اوزبكدوران جديدي را در حيات سياسي اوزبكان گشود و با گردآوري علما و فقيهاني چونخنجي بر حيات مذهبي پيشين و اميال ناكام محمدخان شيباني تداوم بخشيد. لذا دردوران شاه طهماسب در شرق ايران بحران مذهبي و سياسي مشتعل بود.
اندكي بعد، هم صفويان و هم اوزبكان بهتدريج بعد از فروكش كردن حرارتهاياوليه كه زاييده برپايي دولتهاي نوبنياد بود از ديد صرفاً مذهبي در برخورد با رقيبان دوريگزيدند و «ملكداري و جهانداري» چهره بارزتري يافت. ادعاهاي موروثي بودن خراسان وكوشش براي كسب مشروعيت تاريخي، كه در دورههاي بعدي در مناقشات اوزبكان وصفويان طرح شد، نشان از روند تدريجي دگرگون شدن استدلالهاي توسعهطلبانه بود.
طبيعي است كه نخستين هدف اين تاخت و تازها علاقهمندي به تجملات وعناصر تمدن شهري از سوي بيابانگرداني بود كه بهسوي زندگي پيشرفتهتري گام نهادهبودند و با دنياي جديدي جداي از صحرا ارتباط يافتند. استقرار در ماوراءالنهر وخراسان و قرار گرفتن در بخشي از يك حوزه تمدني گسترده كه پهنه وسيعي از دنيايباستان تا سدههاي ميانه را در بر گرفته بود، طبعاً ميبايست عناصر متحرك و دور ازفرهنگ شهرنشيني را تحت تأثير عميق قرار دهد. اين تأثير در شكل مناسبات فرهنگي واقتصادي بروز نيافت، بلكه در قالب روابط خونين نظامي از جنبه حساسيتهاي عقيدتي و«جاهطلبي»(7) دولتها تجلي كرد.
از نظر مذهبي، جنگ بر ضد شيعيان رافضي براي برانگيختن علايق و تعصباتمذهبي مردم عاملي قاطع و مؤثر بود. ايمان مذهبي، مردم را در زير لواي خان اوزبك وحتي صفويان گرد آورده بود، زيرا بنيان هر دو جامعه بر مذهب استوار بود. جنگ ومبارزه، جهاد و مجاهده در راه خدا قلمداد گرديد و عنوان «غزا» يافت و از اينرو سپاهيانرا غازي خواندند، همان اصطلاحي كه از دوره پيامبر و سدههاي اوليه قرون اسلامي بهارث مانده بود.
- تحولات سياسي و نظامي شرق ايران
در دوران شاه طهماسب شش تهاجم عمده از جانب اوزبكان به شرق ايران صورتگرفت. اما هر بار با رهسپار شدن شاه صفوي به خراسان، اوزبكان بهسوي ماوراءالنهر ودشت باز گشتند و بيش از يك دهه با لگدكوب كردند خراسان، آسايش و امنيت منطقه رابرهم زدند.
با مرگ شاه اسماعيل اول، اتحاديهاي از سلاطين اوزبك متشكل ازكوجونجيخان و ابوسعيد سلطان و سونجك محمد سلطان به رهبري عبيداللهخاناوزبك در بخارا شكل گرفت و هرات و دورميشخان شاملو، لله سام ميرزا و بيگلربيگيخراسان، را در محاصره نافرجام قرار دادند. در جانب ديگر ايران، نزاعهاي اميران درپايتخت مانع فرستادن نيروي امدادي به هرات گرديد و ديوسلطان روملو در رقابت باچوههسلطان تكلو به بهانه دفع اوزبكان در لار اردو زد، ليكن اردوي لار بهجايرويارويي با اوزبكان در جنگ داخلي قدرت بهكار گرفته شد. مرگ دورميشخان و قتلخواجه حبيبالله و اختلاف دو طايفه تكلو و استاجلو بر سر فرمانروايي خراسان، بارديگر فرصت مناسبي به عبيداللهخان اوزبك داد، اما به جهت قلت آزوقه و شيوع قحطيدر مشهد ناكام ماند.
در محاصره شهر طوس در سال 932 ه¨ . ق . 1526 م بهرغم مقاومت مردم وارتزاق آنان ار چرم جوشيده و تغذيه اسبان خود با چوب تراشيده بهجاي علوفه، بهسبب عدم ياري حكام خراسان، طوس سقوط كرد و اندكي بعد عبيداللهخان اوزبكاسترآباد را متصرف شد و در بسطام دو امير قزلباش، دمريسلطان و اخيسلطان، راشكست داده و به قتل رسانيد و سپس حسينخان شاملو را با مسدود ساختن مسيرآزوقه و آب در محاصره سخت قرار داد. در مقابل اين شيوه جنگي اوزبكان، بزرگانهرات و خان شاملو صلاح در آن ديدند كه جمعي از «اوساط الناس و اداني و آناني كه بهتشيع شهرت ندارند»، (12 . ص177 و 4 . ص144ـ143 و 17 . ص346) براي حفظ آزوقه ازشهر رانده شوند. در واقع اهل سنت و جماعت ميبايست جلاي وطن كنند و از اوزبكان،همكيشان سنيمذهب خود، ارتزاق نمايند. مشابه اين اقدام را ما در آزار شيعيان بههنگام استيلاي اوزبكان ميبينيم. در نهايت، با استقرار شاه طهماسب در خراسان وشكست اوزبكان در استرآباد، عبيداللهخان اوزبك ناكام به ماوراءالنهر بازگشت. نكتهاين است كه ديدگاههاي تنگنظرانه و رقابتهاي اميران قزلباش و سعي در بهرهگيري ازجنگها براي نابودي رقباي سياسي، مانعي در ياري رساندن به قزلباشها در هرات بود.رفتار چوههسلطان، وكيلالسلطنه، با حسينخان شاملو نمونهاي از آن است. عدم ثبات وآرامش در مركز كشور، طبعاً مانع حصول نتيجه مطلوب در مرزهاي شرقي گرديد.
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن