موقع دعوا و عصبانیت که نقاب‌ها برداشته می‌شود، اصالت آدم‌ها هم عیان می‌ شود. اگر اصالت را مجموعه‌‌ای از چیزهایی چون سطح دانایی و فرهنگ و تجربه و پختگی شخصیت بدانیم (یا هر تعریف دیگری که بشود از آن ارائه داد و البته هر تعریفی هم نسبی است)، وضعیت عصبانیت ملاک خوبی برای سنجش آن است. نکته‌اش اینجا است که ظاهرسازی موقع دعوا خیلی سخت و گاهی ناشدنی است.


آدمی که اصالت دارد، در رابطه با مسائل شخصی ممکن است عصبانی شود و دعوا کند، حتی فریاد هم می‌زند، اما توهین نمی‌کند، از ادبیات زننده استفاده نمی‌کند، طرف مقابل را به خاطر ظاهر یا ویژگی‌هایش با صفات حیوانات توصیف نمی‌ کند، برای سنگین کردن بار گناه او را به دیگرانی که مرتبط نیستند نسبت نمی‌دهد، کینه‌‌هایی از سابق را که به دعوای جاری ربطی ندارد آشکار نمی‌کند، و مسائل فراشخصی مانند‌نژاد، ملیت، دین، جنسیت، یا خانواده و خاندان را پیش نمی‌کشد.


مهم‌تر از همه، آدم اصیل و شریف موقع عصبانیت، برای تخلیه‌ ی عصبانیت خود به دروغ و ناحق متوسل نمی‌شود.

شریف، شریف است، در صلح و در جنگ.