بهروز جوانمرد*
■ چكیده
رسالت حقوق كیفری در سطح داخلی و بینالمللی پرداختن به امور سلیقهای نیست، بلكه شناسایی ارزشهای اساسی مربوط به میراث مشترك بشری و پاسخ دادن به نقض این ارزشهاست. از این رو، به دنبال حوادث فجیع و ضد بشری كه به ویژه بعد از جنگ جهانی اول تا اواخر جنگ جهانی دوم و حتی پس از آن گاه در سطح منطقهای در جهان رخ میداد، اركان سازمان ملل متحد با همكاری 160 كشور جهان، به فكر تاسیس یك دادگاه كیفری بینالمللی افتادند تا از این طریق بتوانند مجرمان بینالمللی را مجازات كنند. خاطرات تلخِ نقض حقوق بشر و حقوق بشردوستانه در قرن بیستم، از مهمترین عوامل تشكیل چنین دادگاهی به شمار میرفت. در بسیاری از موارد، جرمهای اتفاق افتاده در قرن گذشته با مصونیت مرتكبان آنها همراه بوده است و اكنون این دادگاه میتوانست به این مصونیت، پایان دهد. به این سان، تأسیس یك دادگاه (دیوان) كیفری بینالمللی تنها راه برای تضمین اعمال یك صلاحیت كیفری بینالمللی هدفدار، عینی و بی طرفانه، و در نتیجه تحقق عدالت كیفری و همچنین تنها راه برای جلوگیری از اعمال مجازات گوناگون، متشتت و تبعیضگونه توسط كشورها و سازوكاری هدفدار و همهجانبه جهت رسیدگی و تعقیب كیفری مجرمان بینالمللی به نظر میرسید. در این نوشتار، نویسنده تلاش مینماید تا ضمن بررسی زمینهها و بسترهای تاریخی ـ سیاسی و حقوقی تشكیل چنین دادگاهی، به بررسی ساختار و تشكیلات این دیوان در پرتو اساسنامه رم پرداخته و عملكرد این دیوان را تا زمان حاضر به نحو اجمال مورد تحلیل قرار دهد.
واژگان كلیدی: دیوان كیفری بینالمللی، اساسنامه رم، بیكیفر مانی، دادگاه بینالمللی كیفری
■ مقدمه
موضوع رخ دادن حوادث شنیع در دنیا همیشه وجود داشته و از طرفی هم بحث واكنش در قبال این حوادث همواره وجود داشته است. بعد از جنگ جهانی اول دولتهای فاتح در پاریس گرد آمدند و معاهده ورسای را امضا كردند كه در آن پیشبینی شده بود جنایتكاران جنگی آلمان بایستی به دول متفق تحویل داده شوند تا به جنایتهای آنها در دادگاههای نظامی كشورهای مذكور رسیدگی شود. در اثنای جنگ جهانی دوم نیز در اعلامیه مسكو [به سال] 1943 كه بعدها در 1945 در پیمان لندن مورد تأیید قرار گرفت، متفقین بارها به مقامهای آلمانی هشدار داده بودند كه بعد از تمام شدن جنگ به تعقیب جنایتكاران جنگی آن كشور خواهند پرداخت. از طرفی بلافاصله بعد از تاسیس سازمان ملل متحد دو قطعنامه یكی در 1946 و دیگری در 1947 به تصویب مجمع عمومی این سازمان رسید، كه [در آنها] تدابیر لازم برای تضمین انتقال فوری جنایتكاران به كشورهایی كه در آن مرتكب جنایت شده بودند، به كشورهای عضو توصیه شده بود. یكی از آخرین نمونههای تصمیم مجمع عمومی در این خصوص قطعنامه مورخه 1973 در باره ردیابی، بازداشت، استرداد و مجازات افراد متهم به جنایتهای جنگی و علیه بشریت است. به این ترتیب بعد از جنگ جهانی دوم در سال 1948 تفكر حمایت از ضعفا به تدریج مطرح شد . بعد از جنگ جهانی دوم در محاكمات لایپزیك، دول متفق از دولت آلمان خواسته بودند یك تعدادی از جنایتكاران نازی را تسلیم كنند تا به عنوان جنایتكار جنگی محاكمه شوند كه البته آلمانیها نپذیرفتند. آنچه در این زمینه مهم بود اثر این درخواست بود كه سرانجام منتهی به تشكیل دادگاه كیفری بینالمللی شد .
به دنبال جلسات متعدد، سرانجام اساسنامه دیوان كیفری بینالمللی در تاریخ 27 تیرماه 1377 (17 ژوئیه 1998 میلادی) در شهر رم به تصویب كشورهای شركتكننده رسید كه هماكنون از تصویب اساسنامه حدود 10 سال [بیش از 10 سال] میگذرد.
بنا بر اعلام سایت رسمی دیوان ، تا 18 آگوست سال 2010 تعداد 113 عضو جامعه جهانی به اساسنامه دیوان كیفری بینالمللی موسوم به اساسنامه رم پیوستهاند. از این میان، 31 كشور از دولتهای افریقایی، 15 كشور از دولتهای آسیایی، 17 كشور از اروپای شرقی، 25 كشور از آمریكای لاتین و كشورهای حوزه دریای كارائیب و 25 كشور از اروپای غربی میباشند. طبق مفاد اساسنامه رم، مواد اساسنامه برای اعضای جدید از اولین روز ماه بعد از شصتمین روزكه از تاریخ سپردن اسناد تصویب یا الحاق گذشته باشد، لازمالاجرا خواهد بود.
لازم به ذكر است كه ایالات متحده آمریكا و اسرائیل [تاكنون] از تصویب اساسنامه خودداری نمودهاند. در عین حال افغانستان بدون داشتن نمایندهای در كنفرانس مربوط به تاسیس دیوان كیفری بینالمللی، در ۱۰ فوریه سال جاری میلادی به اساسنامه اولین نهاد كیفری بینالمللی ملحق شده است. شایان توجه اینكه در میان 100 كشور تصویب كننده اساسنامه دیوان، تنها نام یك كشور عربی _ یعنی اردن _ دیده میشود.
كوفی عنان - دبیر كل وقت سازمان ملل متحد - تاسیس دیوان كیفری بینالمللی را به عنوان هدیهای امید بخش برای نسلهای آتی و گامی بلند در حركت به سوی حقوق بشرجهانی و قواعد حقوقی توصیف نموده است. ایجاد دیوان كیفری بینالمللی نمادی آشكار از سازشی سخت میان آرمان دستیابی به یك عدالت بینالمللی مستقل و ماهیت بین الدولی حقوق بینالملل است.
حال باید دید بعد از گذشت 12 سال از تصویب اساسنامه رم و تشكیل دیوان كیفری بینالمللی، این مرجع عالی جنایی تا چه حد در زمینه رسیدن به اهداف بنیانگذاران آن - كه به مجازات رساندن مجرمین بینالمللی بوده - پیشرفت داشته است. بهعلاوه جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یكی از مهمترین كشورهای خاور میانه چه نقشی را تاكنون ایفا نموده و یا میتوانسته ایفا كند؟ آیا دولتمردان ما منفعلانه عمل نمودهاند یا با حالتی انفعالی با این سازمان بینالمللی برخورد داشتهاند؟ و در انتها، این فرضیه مطرح میشود كه آیا دیوان كیفری یك سازمان مرده متولد شده است تا صرفا ویترین حسن نیت ابرقدرتهای دنیای امروز پر شود یا اینكه میتوان رهیافتهایی برای پویاتر نمودن نقش دیوان در رسیدگی به جنایتهای مجرمین بینالمللی پیدا نمود؟
فصل اول: تاریخچه و عوامل تشكیل دیوان
در این فصل ابتدا مبانی و زمینههای وجوبی تاسیس دیوان، سپس وقایع تاریخی منجر به تشكیل دیوان و سرانجام علل و عوامل ظهور دیوان مورد بررسی قرار میگیرند.
■ گفتار اول: پیش زمینههای تشكیل دیوان كیفری بینالمللی
دادگاههای نورنبرگ و توكیو با دادگاههای یوگسلاوی و روآندا از یك جنس نبودند، دو دادگاه نوع اول توسط فاتحان یك جنگ جهانی تشكیل و دادگاههای نوع دوم توسط مراجع بینالمللی پایهگذاری شده بودند. از طرف دیگر ضمانت اجرای دادگاههای نوع اول، قوای نیروهای فاتح جنگ بود و این قوه نظامی اجرای تصمیمات آنها را تضمین مینمود ولی دادگاههای نوع دوم توسط سازمان ملل و علیالخصوص شورای امنیت حمایت میشدند. البته یك سری نكات مشترك نیز بین آنها وجود داشت. مهمترین نكات این بود كه هر دو نوع، صلاحیت زمانی و مكانی محدودی داشتند. بدین معنی كه تنها جرایمی را در یك دوره محدود زمانی و در یك منطقه محدود مكانی شامل میشدند. علاوه بر آن هر دو نوع دادگاه، نسبت به اشخاص معینی دست به اعمال صلاحیت زده بودند و به غیر از آنها نمیتوانستند در موارد دیگر؛ حتی با جرائمی شدیدتر اعمال صلاحیت كنند. اینها خصوصیات یك دادگاه اختصاصی و موردی است.
این موردی بودن، باعث میشد كه نتوان از آنها به عنوان یك دیوان بینالمللی كیفری دائمی سود برد. تشكیل چنین دیوانی با هدف عدم تبری از مسئولیت كیفری به دلیل وجود سلسله مراتب با نظم قانونی و عدم توجه به مقام رسمی مرتكبین، نیازی ضروری به شمار میرفت كه هر چند تفكر آن به مدتها قبل برمیگشت ولی اقدام به آن امروزه و پس از امضای اساسنامه دیوان نیز به مرحله عمل واقعی نرسیده است.
در دوره جنگ سرد، شرایط سیاسی به گونهای بود كه تشكیل چنین دادگاهی ناممكن مینمود، زیرا به نظر نمیرسید هیچ یك از دو بلوك غالب در عرصه روابط بینالملل تن به چنین خواستهای بدهند. علاوه بر آن از آنجا كه این دادگاه به جرایم بینالمللی میپرداخت به نظر نمیرسید كه به جز جرایم مهم و حساس، دیگر جرایم را بتوان با صفت بینالمللی خواند. از این رو دولتها هنوز در مرحلهای قرار نداشتند كه بتوانند صلاحیت رسیدگی به مهمترین جرایم موجود را از خود سلب كرده و به یك سازمان بینالمللی بسپارند. هر چند اگر ممكن بود این قضیه را نیز جا انداخت، باز دولتها حاضر نمیشدند به این اندازه از حاكمیت ملی خود صرفنظر نمایند، تا مجازات خاطیان را به یك سازمان غیرداخلی واگذار كنند. این عقبنشینی اگر صورت میگرفت برای دولتها این خطر وجود داشت كه محیط را برای از دست دادن كامل صلاحیت ملی كیفری و جایگزینی صلاحیت بینالمللی آماده سازند.
تاكنون دهها مصوبه بینالمللی در تعیین جرایم و مجازاتها توسط جامعه جهانی به تصویب رسیده است. تشكیل دادگاههای یوگسلاوی سابق و روآندا، اقدام مثبتی دراین راه بود ولی عملكرد ضعیف این دو دادگاه مخصوصا محكمه یوگسلاوی سابق در افكار عمومی جهان بسیار ناامید كننده بوده است. عدم كارآیی این دادگاهها در اجرای تصمیمات دادگاه مزبور مشهود بوده است. لذا این موارد نشان میدهد كه كشورهای صلح دوست جهان بدنبال تشكیل دادگاهی بودند كه ضمانت اجرای قوی برای تصمیمات خود داشته باشد. و به دنبال تشكیل دیوانی بودند كه تصمیمات قضائی آن تحتالشعاع تصمیمات سیاسی قرار نگیرد. بدنبال حوادثی فجیع و ضد بشری كه در جهان رخ داد اركان سازمان ملل متحد با همكاری 160 كشور جهان به فكر تاسیس دیوان كیفری بینالمللی افتادند تا از این طریق بتوانند مجرمان بینالمللی را مجازات كنند به دنبال جلسات متعدد اساسنامه دیوان در تاریخ 27 تیرماه 1377 (17 ژوئیه 1998 میلادی) در شهر رم به تصویب كشورهای شركت كننده رسید و قرار بر این شد كه پس از تصویب 60 كشور شروع به كار نماید كه از تصویب اساسنامه آن، 8 سال میگذرد. این سند یك سند پیچیده است كه در آن سعی شده است دیوان را یك عامل تقویتكننده و مكمل، در خدمت نظامهای قضایی ملی قرار دهند. اصلیترین شعار را كه میتوان در تعریف سند رم ذكر نمود شعار اساسی حقوق جزا مبنی بر جلوگیری از بدون مجازات ماندن كلیه جرایم توسط نظامهای كیفری است. دیوان بینالمللی كیفری نیز همانند دادگاههای مذكور فقط به جرایم اشخاص حقیقی رسیدگی میكند و همواره سعی دارد تا با تبیین دقیق فرایند پذیرش دعوا، رابطهای صحیح و در عین حال غیرمحرك بین دادگاه ملی و بینالمللی تنظیم نماید. دیوان برای رسیدن به موفقیت، به چند عامل اساسی نیازمند است. یكی از این عوامل حمایت وسیع جهانی از آن است. شورای امنیت یكی از نهادهایی است كه بایستی در خدمت این دیوان بوده و از ارائه هر گونه حمایت دریغ ننماید. مسئله بعد عامل رعایت بیطرفی است. هر چند این مسئله با مورد قبلی در تضاد است ولی این تضاد به گونهای نیست كه نتوان بین آن دو سازشی بینالمللی ایجاد كرد. به این صورت كه هر چند حمایت بینالمللی، اصل اساسی برای موفقیت دیوان به شمار میرود ولی این حمایت بایستی به گونهای باشد تا اصل مترقی بیطرفی دیوان قربانی نگردد.
دولتها هر چند در مقابل موانعی كه برای چنین دادگاهی ذكر شده به توافقی عمومی نرسیدهاند ولی دیدگاههای مشترك آنها راهحلهای حداقلی برای چنین مسئلهای تلقی میگردد. برای مثال، دولتها خود را با این توجیه راضی ساختهاند كه قرار نیست دیوان به همه جرایم رسیدگی كند. حتی این دیوان به همه جرایم بینالمللی نیز رسیدگی نخواهد كرد. علاوه بر آن دولتها اجازه ندادهاند كه این دادگاه راسا صلاحیت داشته باشد بلكه قرار شده است دیوان فقط یك نوع مكمل برای دادگاههای ملی باشد.
سوالی كه به ذهن متبادر میگردد اینست كه آیا تشكیل دیوان كیفری بینالمللی میتواند توقعات جامعه جهانی را برآورده سازد یا اینكه صرفا یك سازمان متولد شده بدون رشد و ترقی میباشد كه تنها برای نشان دادن حسن نیت ابرقدرتها بخصوص آمریكا به كشورهای ضعیف و در حال توسعه تشكیل گردیده است ؟در آتیه پاسخ این سوال را خواهیم داد.