مقدمه:
واژه "خانواده زن سرپرست" از واژه هایی است که دریک دهه اخیر در ایران رایج شده است و به آن دسته از واحد های خویشاوندی گفته می شود که نان آور آن زن و اعضایش گاه مادر و پدری پیر و یا چند فرزند را در بر میگیرد. نان آور این واحد ها زنیست که یا شوهرش را از دست داده است ، یا طلاق گرفته است و یا شوهرش متواری است و یا از کار افتاده است. این زنان که از معلوماتی کم و فقری شدید در رنجند علاوه بر درآمدی که از طریق کار های موسمی و کم دستمزد بدست می آورند از کمک دولت یا بنیاد های دیگر نیز برخوردارند که بسیار ناکافی به نظر میرسد.
زنان سرپرست خانوار در جهان سوم:
نوع نگرش ها و باورها در كشورهای درحال توسعه و جهان سوم در مواجهه با پدیده زنان سرپرست خانوار، این كشور هارا از سایر ملل متمایز می سازد.زنان سرپرست خانوار در كشورهای توسعه نیافته علاوه بر مشكلات اقتصادی با مشكلات فرهنگی و اجتماعی هم درگیر هستند.به همین منظور در كشور ما سعی شده با راهكارهای همسو و مفید با فرهنگ حاكم در جامعه، مشكلات این افراد رفع شود. البته رفع این مشكلات در جامعه همكاری و یاری تمام نهادها و سازمان ها به خصوص رسانه ها را به منظور فرهنگ سازی در این زمینه می طلبد.اگر اجرای طرح ها در این زمینه با شكست مواجهه شود، تنها شكست در اجرای طرح معنا ندارد چرا كه بررسی این گونه مسائل با ارزشهای انقلابی و مذهبی همراه است. رسانه ها با آموزش خانواده ها می توانند دیدگاه افراد و جامعه را نسبت به این زنان منطقی تر كنند و با تصویرسازی این مفهوم كه هر خانواده ای می تواند در این جایگاه قرار گیرد و آن زمان چگونه انتظار برخورد و كمك از جانب دیگران دارند؛ به ارتقای فرهنگ عمومی در رابطه با زنان خانوار دست بزند تا سعی شود وزارت رفاه با بیمه این زنان و جامعه با نگاه درست مشكل زنان سرپرست خانوار را حل كنند.
فقیر ترین فقرا:
به گفته اكثر جامعه شناسان محروم ترین گروه در بین زنان را زنان سرپرست خانوار در كشور تشكیل مى دهند. این در حالى است كه از این گروه از زنان در جامعه آمار دقیقى وجود ندارد.
برای توصیف زنان سرپرست خانوار از عبارت فقیرترین فقرا استفاده میشود.این مفهوم در دهه 80در كشورهاى صنعتى به وجود آمدو بیشتر زنان كشورهاى صنعتى به دلیل طلاق سرپرست خانوار شدند. این در حالى است كه این مسأله در كشورهاى جهان سوم، به دلیل مرگ همسر، طلاق، اعتیاد و بیمارى ، براى زنان به وجود آمد. همچنین فرصت هاى اجتماعى كافى براى كسب درآمد زنان در اختیار نبود در نتیجه مفهوم زنانه شدن فقر مطرح شد. آمارها در دهه نود نشان مى دهد 70تا 90درصد فقراى كشورهاى صنعتى را زنان تشكیل مى دهند.
تعداد زنان سرپرست خانوار در ایران:
به گفته دكتر ناهید مطیع، جامعه شناس و استاد دانشگاه به دلیل تعریف نادرست از سرپرستى خانوار در آمارگیرى هاى رسمى ، این اطلاعات دقت لازم را در مورد شناسایى جنسیت سرپرستى خانوار در برندارد. بسیارى از زنان سرپرست خانوار كه به دلایل متعددى مثل مهاجرت شوهر ، زندانى شدن یا از كار افتادگى او و حتى طلاق سرپرستى خانواده خود را برعهده گرفته اند، ممكن است خود را سرپرست خانوار معرفى نكنند، به عبارت دیگر مسائل فرهنگى و سنن اجتماعى باعث مى شود زنان، با وجود اداره خانواده، خود را سرپرست خانوار معرفى نكنند. از این رو نمى توان به آمارهاى ارائه شده اعتمادكرد
به گفته براتی مدیركل سابق دفتر امور زنان و خانواده سازمان بهزیستی آخرین آمارها نشان میدهد كه رقم زنان سرپرست خانوار نزدیك به بیش از دو و نیم میلیون بوده و این رشد تصاعدی به دلیل رشد طلاق و تصادفات میتواند زنگ خطری برای كشور و نهاد خانواده باشد. این درحالی است كه وزارت رفاه و دفتر مطالعات اجتماعی این وزارت خانه همچنان به آمار یك میلیون و 600 هزار زن سرپرست خانوار مطابق با سرشماری سال 1385 استناد میكند.
مسوولیت حمایت با کیست؟
آنچه كه در قانون تامین زنان و كودكان بیسرپرست (مصوب 1371) تكلیف شده است، مسوولیت مستقیم حمایت از زنان
سرپرست خانوار برعهده سازمان بهزیستی است، اما سالهای سال است كه وزارت رفاه، كمیته امداد، شهرداری تهران و برخی از موسسات و نهادهای خیریه نیز، برای حمایت از زنان سرپرست خانوار آستین حمایت و همت بالا زدهاند.
با نگاهی اجمالی به وضعیت خط فقر در كشور، شاید نیاز به تشریح وضعیت زنان سرپرست خانوار در كشور نباشد. مستمریهای 40 – 50 هزار تومانی مرحم درد بیش از 2 میلیون زن سرپرست خانوار در كشور نبوده است.
بالاترین رقمی که بهزیستی یا کمیته امداد به عنوان مستمری به زنان سرپرست خانوار تحت پوشش می دهند 60 هزار تومان است . این 60 هزار تومان به زنی تعلق می گیرد که در خانواده اش سرپرستی حداقل پنج نفر دیگر را برعهده داشته باشد وگرنه به یک زن سرپرست خانوار به عنوان یک نفر 32 هزار تومان در ماه پرداخت می شود.
حتی مسئولان سازمان بهزیستی به عنوان متولی اصلی زنان سرپرست خانوار خود می پذیرند این میزان از مستمری ها بسیار پایین است . فرید براتی سده، مدیرکل دفتر امور زنان و خانواده سازمان بهزیستی کشور از جمله کسانی است که همیشه در صحبت هایش بر این موضوع تاکید می کند که همیشه در حوزه زنان سرپرست خانوار کمبود مالی وجود دارد و رقمی که دولت در اختیار آنها قرار می دهد بسیار پایین است.
براساس قانون مستمری ها هرساله باید 40 درصد حداقل حقوق و دستمزد سالانه به عنوان مستمری به زنان سرپرست خانوار تحت پوشش بهزیستی یا کمیته امداد تعلق گیرد اما در حال حاضر مستمری آنها تنها 10 تا 20 درصد حداقل دستمزد سالانه است.
در سال جاری وزارت کار حداقل حقوق و دستمزد را 325 هزار تومان اعلام کرد که 40 درصد آن رقمی معادل 120 تا 130 هزار تومان می شود. اما در عمل آنچه به دست زنان سرپرست خانوار می رسد نهایتا 60 هزار تومان است.
با توجه به افزایش تورم در این سال ها نه تنها طبقه کارگر که طبقه متوسط نیز با مشکلات اقتصادی دست به گریبان شده اند. در چنین شرایطی زنان سرپرست خانوار مجبورند برای اداره زندگی خود و فرزندانشان به سازمان هایی مانند بهزیستی و کمیته امداد مراجعه کنند اما مبلغی که این سازمان های حمایتی می پردازند؛ چه کمکی به این دسته از خانواده ها می کنند.
جمعبندی:توانمندسازی بهترین راهبرد:
به نظر می رسد به جای نگاه حمایتی صرف توانمند سازی به عنوان یک رکن دربرنامه های سیاستسازان کشور قرارگیرد. از دیدگاه صاحب نظران فرایند توان افزایی عبارت است از ایجاد و ارتقاء توانایی ها و خلاقیت های فردی و اجتماعی زنان خود سرپرست و سرپرست خانوار و اعضای خانواده آن ها و برخورداری آنان از فرصت های اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی برای تغییر وضعیت زندگی خود و تاثیر مثبت بر محیط پیرامونی.یکی از مهم ترین ضروریات رشد و ارتقای موقعیت زنان سرپرست خانوار ، فرهنگ سازی است که فرهنگ سازی در این تعریف دو بعد دارد ، یک نگرش زن سرپرست خانوار به خود و دیگری نگاه مردم و مسئولین به او . رکن دیگر توانمند سازی مشاوره و خدمات حمایتی است.این گروه مخاطب معمولا با مشکلات و بحران های مختلفی از زندگی مواجه اند . هدف اصلی توانمندسازی در این زمینه پیشگیری از بروز بحران های پیش روی این خانواده هاست و سعی می کند با آموزش مناسب به مدد جویان ، آنان را برای غلبه بر مشکلات یاری رساند ، گام بعدی در این خصوص در باره کسانی مطرح می شود که به دلایل مختلف در بدو ورود دارای مشکلات متعدد عاطفی و اجتماعی می باشند . مساله بعدی در توانمند سازی آموزشهای منجر به کارآفرینی است که تغییر هویت از مددجویی به استقلال در کسب درآمد هدف غایی است.
هنگامه سهرابی
گروه جامعه و ارتباطات