ررانشناسی شخصیت از دیدگاه اسلام
روانشناسی شخصیت از دیدگاه اسلام
مقدمه :
از جمله مباحث جالب ، مهم و پیچیده در روان شناسی موضوع شخصیت می باشد . از آنجا مهم است که از طریق شناخت شخصیت و تبیین آن می توان به صورت علمی رفتارهای انسان را توصیف و تبیین و به آنان کمک کرد از بسیاری رفتارهای ناسازگار ، کجروانه و اختلالات روانی پیشگیری و البته درمان کرد وهمچنین انسان را بیشتر شناخت و در واقع خود را بیشتر شناخت تا به فلسفه مهم شناخت خود ، سپس شناخت خدا و در نهایت سعادت و آرامش روحی که هدف آرمانی بشر است برسیم ، و از آنجا پیچیده است که با همه کاوشهای علمی و تجربی روان شناسان تاکنون علیرغم پیشرفت های فزاینده ، به جمع بندی کلی و تعریف جامعی از آن نرسیده و هرکسی به تناسب دیدگاهش به ماهیت انسان ، تناسب تربیت و طبیعت ، جبرگرایی و اراده آزاد ، تاثیر تجربیات و زندگی حال گذشته و آینده ، هدف نهایی انسان تعادل یا رشد و . . . نظریه ای در شخصیت ارائه داده که علیرغم جالب بودن و قابل تحسین بودن تلاش همه آنها ، اما نواقص و ابهامات زیادی به جهت تعریف دقیق و تبیین شخصیت دارند .
کلید واژه : شخصیت : الگوهای متمایز و اختصاصی اندیشه ، هیجان و رفتار فرد که سبک تعامل وی با محیط های فیزیکی و اجتماعی را مشخص می سازد .
بیان مساله :
شخصیت از واژه personality گرفته شده است که قسمت اول آن persona به معنای نقاب و ماسکی است که بازیگران قدیم به چهره خود می زدند و نقش فردی که آن ماسک بر چهره زده بود را بازی می کردند یعنی فارغ از شخصیت اصلی خود ، به ایفای نقش مربوط به ماسک و نقابی که به چهره می زدند ، می پرداختند . پرسونا قیافه ای است که آدمی با آن در جامعه ظاهر می شود . جامعه ، آداب و رسوم و سنت های اجتماع است که این قیافه را به فرد تحمیل می کند . پرسونا گاهی نمایشی است و شخصیت واقعی و خصوصی فرد در زیر این ماسک پنهان می ماند و رفتارهای ظاهری فرد جزء شخصیت واقعی و اصلی فرد نیستند و در زبان عامیانه به آن ریا و تظاهر می گویند و گاه شخصیت واقعی و درونی ، که بین ماسک چهره و حالات درونی و باطنی همخوانی وجود دارد . به تناسب میزان همخوانی بین این دو مؤلفه هر فرد دارای تیپ شخصیتی خاصی است و به میزانی از بهنجاری روانی- رفتاری و یا نابهنجاری برخوردار است و هر چه تاثیر اجتماع زیاد تر باشد ضخامت ماسک چهره هم بیشتر خواهد بود .
در شکل گیری شخصیت ابهامات و سؤالات فراوانی وجود دارد : شکل گیری ساختار شخصیت در چه سنینی پایه ریزی می شود ؟ چه عواملی در آن تاثیر گذار است ؟ ناکامی ها و مصائب در رفتار و شخصیت تاثیر منفی دارد یا مثبت ؟ آیا می توا ن تیپ های شخصیتی را برای انسان ها ترسیم کرد و بر مبنای آنها انسان را توصیف و طبقه بندی کرد یا شخصیت موضوع منحصر به فرد و بی همتایی است ؟ و ... سؤالات فراوان دیگری نیز در این مورد مطرح است که در اینجا به دنبال جواب آنها از دیدگاه مکتب اسلام هستیم .
ضرورت مساله :
افزایش و شیوع مشکلات روحی و روانی سبب به چالش کشیده شدن آرامش انسان علیرغم پیشرفت های عظیم تکنولوژیکه زمینه راحتی انسان فراهم نموده اند ،گردیده است و این حاکی از عدم تناسب رشد علوم پزشکی و طبیعی در مقایسه با علوم انسانی است که به نظرمی رسد علوم انسانی ناپخته و رشد نیافته هستند . به علاوه دیدگاهها و تئوری های زیربنایی در روان شناسی شخصیت ، مبنای روشهای درمانی را شکل می دهند و طبیعی است تا شناخت دقیق و درست نباشد ، استفاده از راهکارهای درمانی به بیراهه رفتن است . از آنجایی که به زعم ما مکتب اسلام کاملترین و جامع ترین مکاتب دینی و جهانی است ، توجه به جهت گیری دیدگاه اسلام به این موضوع کلیدی و البته معماگونه که تا کنون هر روانشناس و دانشمندی فقط جنبه های جزئی از آن را حل کرده است ، می تواند چشم انداز دقیق و اثر بخشی را بوجود آورد .
مفهوم شخصیت :
یکی از مهم ترین عناصر شخصیت که در قرآن وجود دارد مفهوم شاکله است در سوره اسری آیه 84 آمده است : بگو هر کسی بر شاکله(ساختار روانی و بدنی ) خویش عمل می کند و خدای شما به کسی که راهش از هدایت بیشتری برخوردار است داناتر است . استنباطی که از این آیه می شود این است که منشا اعمال آدمی شاکله اوست که معادل شخصیت در روان شناسی است . به طور کلی شاکله دارای معانی زیر است :
1- نیت 2- خلق و خوی 3 – حاجت و نیاز 4 – مذهب و طریق و 5 - هیئت و ساخت . این موارد به عنوان زیر بنای رفتارهای انسان محسوب می گردند :
- نیت :
نیت به معنای قصد و عزم قلب است . از دیدگاه اسلامی بین نیت و عمل تفاوت وجود دارد . نیت امری درونی است وعمل ثمره و حاصل نیت است . امام علی (ع) می فرماید : نیت زیربنای عمل است و اعمال ثمره نیات هستند و امام صادق (ع) می فرماید : همانا نیت همان عمل است که این مورد اشاره به اصالت نیت در مقابل عمل دارد و منشا و مبدا عمل نیت است . تصحیح نیت از سخت ترین اعمال است و آن تابعی است از حالتی که نفس به آن حالت متصف است و از طریق ریاضت های سخت ، تفکرات عمیق و مجاهدت های شدید به دست می آید .
خلق و خوی :
مجموعه صفات انسان است که در ارتباطات او با اشیاء و افراد بروز می کند و حکمای اسلامی آنرا محصول مزاج ، ترکیب بدنی ، مسائل محیطی ، تجربیات فرد و البته اختیار می دانند . این مجموعه نیز دست به دست هم داده هیئت و حالات نفسانی انسان را می سازد .
حاجت و نیاز :
یکی دیگر از معانی شاکله ، حاجت و نیاز است . نیازها از زیر بناهای رفتاری انسان هستند . نیازها دو دسته اند : نیازهای فیزیولوژيکی مثل گرسنگی ، تشنگی و میل جنسی که نحوه ارضا و برخورد با آنها آموختنی و بستگی به نوع شخصیت و شاکله فرد دارد . دوم نیازهای روانی مثل نیاز به تعلق داشتن ، نیاز به امنیت از جمله نیازهایی هستند که در نوع بشر دیده می شوند . میزان بروز هر یک از این نیازها و نحوه ارضا و طرز تلقی آنها از فردی به فرد دیگر و به تناسب ساخت روانی آنها فرق دارد .
مذهب و طریق :
مذهب ، روش و برنامه ای است که فرد در زندگی خود پیشه کرده و جهان ، آینده و گذشته را بر اساس آن تفسیر می کند . دین بر اساس هیئت و ساخت اولیه روانی انسان ( فطرت ) شکل گرفته و موجب پیدایش ساخت و هیئت روانی خاصی می شود که انسان را وادار به اعمال خاصی می کند .
هیئت و ساخت :
اصلی ترین معنای شاکله هیئت وساخت روانی است . هیئت روانی انسان مجموعه واحدی است که نیات از آن بر می خیزد . خلق و خوی حاصل آن است ، مذهب بر اساس آن پذیرفته شده و خرد موجد شکل گیری آن می شود و بالاخره نیازها در بروز و ظهور خود متاثر از آن هستند .
در واقع شاکله عبارت است از ساخت و هیئت روانی انسان که در اثر تعامل وراثت ، محیط و اختیار شکل گرفته به گونه ای که محرکات محیطی را منطبق با خود تفسیر کرده و در مقابل آنها به شیوه ای خاص پاسخ می دهد . همانطوری که در سوره اسری آیه 82-84 آمده است : و ما آنچه را برای مؤمنان مایه درمان و رحمت است از قران نازل می کنیم و کافران را جز زیان چیزی نخواهد افزود و ما هرگاه به انسان نعمتی عطاء کردیم رو بگردانید و دوری جست و هرگاه شر و بلایی به او روی آورد ، به کلی مایوس و نا امید شد . بگو هر کسی بر شاکله خود عمل می کند خدای شما به کسی که راهش از هدایت بیشتری برخوردار است ، داناتر است . پیام این آیه این است که مردم به اقتضای شاکله خود عمل می کنند و رسول گرامی (ص) می فرماید : این خود مردم هستند که اعمالشان بر طبق شاکله و فعالیتهای موجودشان صادر می شود ، آن کسی که دارای شاکله معتدل است راه یافتنش به سوی کلمه حق و عمل صالح قدری آسان تر است و آن کسی که شاکله ظلم و سرکشی دارد او هم می تواند به سوی کلمه حق راه یابد اما برای او قدری دشوارتر است .
مراحل رشد شخصیت :
برای تعیین مراحل رشد شخصیت دو ملاک بنیادی را باید مد نظر قرار دهیم : عقل و نفس ( یا هوای نفس ) که اینها دو محرک اصلی و اساسی افعال انسان به شمار می آیند . مجموعه گرایشهای انسان نسبت به محرکهای خوشایند و دافعه های او نسبت به محرکهای ناخوشایند که ماهیتا" بر فرایندهای ناخودآگاه متکی هستند ، نفس می گویند . عقل نیز عبارتست از توانایی انسان بر تشخیص و استدلال . اصل لذت طلبی و گریز از الم ، اصل بسیار مهم و بنیادی موجودات است ، از این رو انسان بدون تجزیه و تحلیل عقلی و استدلالی و فارغ از خود آگاهی می تواند به طرف محرکهای خوشایند جذب و از طرف محرکهای ناخوشایند دفع شوند . عقل در ورای این اصل می تواند نسبت به محرکهای مختلف آگاهی یافته و آنها را تجزیه و تحلیل و در مورد آنها قضاوت کند . به این ترتیب بین رشد عقلانی و گسترش تمایلات نفسانی نسبتی معکوس وجود دارد . یعنی هر قدر خود آگاهی و قضاوت عقلانی گسترش یابد دامنه اصل فوق محدود می شود . مراحل رشد شخصیت بر اساس تعابیر قرآنی چنین است : 1 – نفس اماره 2- نفس لوامه و 3 – نفس مطمئنه .
هر یک از این نفوس ، تعبیری از شاکله و شخصیت انسان در مرحله ای خاص هستند . به این معنا که کسی که صاحب نفس اماره است ، دارای شاکله و شخصیتی است که در آن هوای نفس حاکم بوده و محرک اعمال و رفتار فرد در این مرحله محرکهای نفسانی به شمار می آید . کسی که در مرحله نفس لوامه است هر چند که محرک بسیاری از رفتارهای او نفس است ولی عقل در اینجا نقش خاصی یافته و با آگاهی و استدلال و قضاوت برخی از اعمال این نوع شخصیت را زیر سؤال می برد و او را مورد سرزنش قرار می دهد .شخصیت انسان در مرحله نفس مطمئنه تحت سیطره کامل عقل در آمده و عقل است که مسیر اعمال و رفتار انسان را تعیین می کند
ساختمان وجودی انسان فطرتا هم استعداد انجام کارهای زشت ، پیروی از هوای نفس و شهوات جسمانی ، غرق شدن در لذت های ملموس و تمایلات دنیوی را دارد و هم آمادگی ارتقاء به اوج فضیلت تقوا ، اخلاقیات عالی انسانی و عمل صالح و پیامدهای آن یعنی رسیدن به آرامش روانی و خوشبختی معنوی ، به همین دلیل طبیعی است که فطرت انسان بالقوه متضمن تضاد بین خیر و شر ، فضیلت و رذیلت و اطاعت و معصیت خداست و آزمایش واقعی انسان در این دنیا نیز همین سمت و سوی گرایش اراده و موضوع انتخاب او است .
در سوره فرقان آیه 43-44 آمده است : آیا دیدی کسی را که هوی نفس را معبود خویش ساخت آیا(می توانی ) ضامن او باشی یا گمان داری بیشترشان می شنوند یا می اندیشند آنان جز مانند ستوران نیستند بلکه گمراه ترند و در سوره یوسف 53 : من هرگز نفس خویش را تبرئه نمی کنم که نفس بسیار به بدی ها امر می کند ، مگر آنچه را پروردگارم رحم کند، پروردگارم غفور و رحیم است . پیامبر اکرم می فرمایند : دشمن ترین دشمنانت همان نفس توست که در درونت قرار دارد هر کس آنرا ادب یا سرکوب کند از ظلمش در امان خواهد بود . همچنین در سوره فجر آیه 27-30 (آن هنگام به اهل ایمان خطاب رسد) ای نفس قدسی ، مطمئن و دل آرام ، امروز به حضور پروردگارت باز آی که تو خشنود و او راضی از توست . باز آی در صف بندگان خاص من در آی ودر آن بهشت من داخل شو .
این مفاهیم سه گانه نفس ( اماره ، لوامه و مطمئنه ) را می توان حالاتی تصور کرد که شخصیت انسان در سطوح مختلف رشد به آن متصف می شود و شخصیت انسان در جریان تضاد درونی میان جنبه های مادی و معنوی ماهیت ساختاری خویش آنها را پشت سر می گذارد . زمانی که شخصی انسان در پایین ترین سطح قرار دارد به طوری که هوی و هوس و شهوات بر او مسلط اند در واقع تحت تاثیر و حاکمیت نفس اماره است و هنگامی که در بالاترین درجه رشد و کمال بشری می رسد تا آنجا که تعادل کامل بین خواسته های جسمی و روانی او برقرار می شود و آنگاه به مرحله ای رسیده که صفت نفس مطمئنه بر آن تطبیق می کند . حد وسط این دو مرحله ، مرحله ای است که که انسان نفس خود را به محاسبه می کشاند و البته انسان گاهی به علت ضعف دچار اشتباه گردیده و در این حالت به شخصیت انسان نفس لوامه اطلاق می شود . این مفاهیم با عناصر شخصیت در دیدگاه روان کاوی مشابهت های فراوانی دارند و ایجاد هماهنگی بین آن سه ساختارشخصیت ( نهاد ، من و فرامن) و ایجاد تعادل بین آنها به سلامت نفس و روان خواهد انجامید که همواره بین خواسته های جسمانی و روانی در دیدگاه اسلام ، تعارض وجود دارد و در نتیجه این برخورد بین بعد مادی و معنوی حالات سه گانه نفس به وجود می آید . نظریه تعارض در روانکاوی مشابه این برخورد حالات سه گانه نفس است .
نقش وراثت و محیط در دیدگاه اسلام :
احادیث و روایات فراوانی وجود دارند که مبین این امر هستند حالات روانی جسمی والدین در بچه ها و فرزندان مؤثر است . در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) آمده است : فضایل اخلاقی و سجایای انسانی ریشه اش از پاکی خانواده ها و وراثت سرچشمه می گیرد همچنین درتاثیر نقش محیط بر شخصیت ، قران و پیشوایان به نقش محیط زندگی و دوستان نزدیک در انسانها اشاره نموده اند و به پیروان خود دستور داده اند از آثار سوء آنها دوری کنند و از مصاحبت با اشخاص ناصالح دوری گزینند . در سوره نوح آیه 26-27 حضرت نوح به خداوند عرض کرد : خداوندا هیچ یک از کافرین را در روی زمین باقی مگذار و الا بندگان تو را گمراه می کنند و از خود جز افراد فاسد ، تبهکار و ناسپاس به جای نمی گذارند . در این آیات هم اثر محیط و هم اثر وراثت پذیرفته شده است زیرا گمراه کردن دیگران اثر محیط و به وجود آوردن افراد ناسپاس و مفسد اثر وراثت است . در نامه شماره 69 نهج البلاغه امام علی (ع) می فرماید : مبادا با افراد ناصالح دوستی نزدیک داشته باشید که فساد و تباهی آنها در شما اثرات سوء خواهد گذاشت . همچنین می فرمایند : اگر کسی را از جهت معنوی خوب نشناختید و مذهب و اعتقادات او برای شما معلوم نشد ، رفقای نزدیک وی را ملاحظه نمایید ، چنانچه اهل تقوا باشند او هم اهل با تقواست و اگر دوستانش فاسد بودند بدانید او نیز بهره ای از دین ندارد .
با توجه به مسائل مطروحه فوق در اسلام به نقش هر دو عامل تاکید شده است و رای به برتری و تقدم هیچکدام از آنها به دیگری داده نشده است بلکه هر دو بر شخصیت و رفتار انسان موثرند و در نهایت خود فرد است که دست به انتخاب و گزینش از بین دو مطلوب و یا نامطلوب می زند . جای تعجب نیست که در اسلام که تا چه حد بر اراده آزاد و اختیار انسان تاکید و به آن اعتقاد وجود دارد .
اصل تضاد روانی در شخصیت :
در نظام روانشناسی کارل یونگ اصلی به نام اصلاضداد وجود دارد . او به وجود اضداد و قطبیتها در انرژی فیزیکی اشاره نمود ، مثل گرما در برابر سرما ، ارتفاع در برابر عمق ، آفرینش در برابر زوال ، که معتقد است همین امر در مورد انرژی روانی نیز صدق می کند به این معنی هر میل و هر احساسی ضد خود را دارد . این تضاد و آنتی تز و این تعارض بین قطبیت ها ، برانگیزنده اصلی کل رفتار و تولید کننده کل انرژی است . در واقع هر چه تعارض بین قطبیت ها آشکارتر باشد ، انرژی تولید شده بیشتر خواهد بود .
از آیات و احادیث چنین بر می آید که انسان از نظر شخصیت دارای سلسله خصوصیات حیوانی است که در نیازهای جسمانی متبلور هستند و این نیازها به خاطر حفظ ذات و بقای نوع باید ارضاء شوند ، او همچنین دارای صفات ملکوتی است که در اشتیاق روحی نسبت به خداوند و عبادت متبلور هستند . گاهی میان این دو نوع خصوصیات شخصیتی انسان تعارض پیش می آید که گاهی نیازها و خواسته های جسمانی و زمانی نیازها و اشتیاقات روحی او را به طرف خود جذب می کنند و خود انسان نیز این نزاع و کشمکش درونی و شخصیتی بین این دو جنبه شخصیتی را احساس می کند قران به حالت نزاع میان جنبه های جسمانی و روانی انسان چنین اشاره می کند :
پس هرکس از حکم خدا سرکش و طاغی شد و زندگی دنیا را برگزید جایگاه او همان آتش است و هر کس از حضور در پیشگاه ربوبیت بترسید و از هوای نفس دوری جست همانا بهشت منزلگاه اوست ( سوره نازعات آیه 37-41) . همچنین بعضی از مسلمانان زمانی که شنیدند کاروان خواربار به مدینه رسیده از اطراف پیامبر پراکنده شدند . قران ضمن نقل ماجرا به مساله تضاد میان جنبه های مادی و معنوی انسان نیز اشاره می کند ، در سوره جمعه آیه 11 : واین مردم (ضعیف الایمان) چون تجارتی یا لهو و بازیچه ای ببینند بدان شتابند و تو را در نماز تنها گذارند ای رسول بگو به خلق که آنچه نزد خداست بسیار برای شما از لهو ولعب و تجارت های دنیا بهتر است و خداوند بهترین روزی دهنده خلایق است . روش انسان در حل این مشکل همان آزمایش حقیقی است و کسانی که بیشترین هماهنگی و تعادل را در میان آنها برقرار کنند از این آزمایش موفق و سربلند بیرون آمده اند . همچنین در سوره منافقون آیه 9 : الا ای اهل ایمان مبادا هرگز مال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل سازد وکسانی که به امور دنیا از یاد خدا غافل شوند آنها به حقبقت زیان کاران عالمند و در سوره تغابن آیه 15 : به حقیقت اموال و فرزندان شما اسباب فتنه و امتحان شما هستند (چندان به آنها دل مبندید ) و (بدانید) که نزد خدا اجر عظیم (بهشت) خواهد بود . انسان با کلیه امکانات برای حل این تعارض و تضاد برای عبور از مرحله آزمایش دارای اراده و اختیار آزاد بوده تا بتواند در این درگیری ها تصمیم بگیرد و هر راهی را که خود برای این تضاد می پسندد انتخاب کند . اصول پایه و اساسی زیربنای مسؤلیت و حسابرسی انسان همین اراده و انتخاب راه حل این تضاد را تشکیل می دهد .
تعادل شخصیت :
مناسب ترین راه حل مشکل تضاد بین جنبه جسمانی و روانی انسان در واقع ایجاد هماهنگی میان آن دو است به این معنا که انسان در حدود شرع نیازهای جسمانی خود را ارضا و همزمان با آن به ارضای نیازهای روانی نیز بپردازد . اسلام خواهان هماهنگی انگیزه های جسم و روح و در پیش گرفتن راه میانه ای است که به ایجاد تعادل میان جنبه های مادی و معنوی انسان منتهی شود . ضرورت تحقق این تعادل در شخصیت انسان در سوره قصص آیه 77 آمده است : و در آنچه خداوند به تو داده است سرای آخرت را جستجو کن و بهره ات را از دنیا فراموش مکن . تعادل جسم و روح در شخصیت انسان نمایانگر توازن در کل هستی است زیرا خداوند هر چیز را در اندازه و به میزان مشخص آفرید . مساله تعادل در انسان منحصر به تعادل بیولوژیک نیست بلکه کل شخصیت انسان و نیز تعادل جسم و روح را در بر می گیرد و در حدیثی از پیامبر اکرم داریم که بهترین امور میانه روی و پرهیز از افراط و تفریط است .
در دیدگاه روانکاوی اعتقاد بر این است که هدف نهایی رشد انسان کسب تعادل و رسیدن به تعادل در ارگانیسم است . از دیدگاه کارل یونگ ، شخصیت سالم شخصیتی است که تعادلی از نیروهای مختلف را ایجاد کرده باشد به گونه ای که در اثر تعادل نیروها به نوعی وحدت که نشات گرفته از هماهنگی و همخوانی نیروها و در نتیجه قسمتهای مختلف شخصیت است رسیده باشد . در واقع حصول تعادل در نتیجه تعادل در سه ساختار شخصیت است . هدف کلی روند درمان بیماریهای روانی در مکتب روانکاوی کمک به بیماران برای ایجاد تعادل در هرسه عنصر شخصیت است که جنبه های جسمی و روانی ( لذات ، تفریحات ، درک واقعیت و انطباق با هنجارهای جامعه و مسائل آرمانی و اعتقادی ) انسان را شامل می شود .
هچنین در مکتب گشتالت درمانی که از نظریات بانفوذ و گسترده روان درمانی است ، اعتقاد بر این است که تمایل اساسی هر ارگانیسم تلاش برای کسب تعادل است . حصول تعادل به معنای کاهش تنش است و این معادل سلامت روانی است و از محاسن توجه به امورات متضاد و متفاوت روحی و جسمی در درون خود مثل انگیزه های لذت جویانه ، خواسته های آرمان گرایانه و اخلاقی ، کسب آگاهی و بصیرت نسبت به قطب های درونی است و کسب آگاهی در حصول تعادل وسلامت روانی کمک می کند.
انواع تیپ های شخصیتی در قرآن :
روانشناسان کوشش نموده اند وجود تفاوت و تشابه شخصیت های مردم را بررسی کنند و به علاوه هر روان شناسی سعی نموده از جهت و جنبه های ویژه ای انواع شخصیت را بررسی کند برخی بر اساس خصوصیات جسمی و برخی بر اساس خصوصیات روانی . در قرآن مردم بر اساس عقیده و اعتقادشان به سه نوع تقسیم شده اند : 1- مؤمنان 2- کافران و 3- منافقان . هر یک از این انواع سه گانه خصوصیات اصلی و عمومی ویژه خود را دارند که شخصیت هر کدام را از دو نوع دیگر مجزا می کند . این تقسیم بندی نشان دهنده اهمیت عقیده در ساختار شخصیت انسان و تشخیص خصوصیات متمایز کننده هر کدام است و هم رفتار انسان را به شکلی خاص و مشخص که موجب تمایز او از دیگران شود جهت می دهد . به علاوه این تقسیم بندی نشان می دهد عامل اصلی ارزشیابی شخصیت از نظر قرآن عقیده و اعتقاد است .
مؤمنان :
با برسی صفات مؤمنان در قرآن می توان آنها را به 9 زمینه اصلی و عمومی در زمینه های رفتاری تقسیم کنیم :
1-صفات عقیدتی : ایمان به خدا، پیامبران ، کتب آسمانی، روز قیامت و بهشت و دوزخ 2-صفات عبادی : عبادت خدا ، انجام فرائض مثل روزه ، نماز، زکات، تقوا ، جهاد در راه خدا ، طلب بخشش ا زخدا و توکل بر او 3-صفات مربوط به روابط اجتماعی : رفتار خوب با مردم ، احسان ، تعاون و همکاری ، اتحاد و همبستگی، امر به معروف و نهی از منکر، عفو وایثار 4- صفات مربوط به روابط خانوادگی : نیکی به والدین و خویشاوندان ، حسن معاشرت با همسر ، سرپرستی خانواده و پرداخت نفقه به آنها 5- صفات اخلاقی : صبر ، بردباری، صداقت ، عدالت ، امانتداری و وفای به عهدخدا و مردم ، پاکدامنی ، فروتنی ، سخت کوشی در گرفتن حق در راه خدا ، عزت نفس ، قدرت اراده و حاکمیت بر هوی و شهوات نفس 6 – صفات انفعالی و عاطفی : خدا دوستی ، ترس از عذاب خدا، مردم داری و مردم دوستی ، خیرخواهی به آنان ، فرو بردن خشم و کنترل انفعالی غضب ، تجاوز نکردن به حق دیگران ، عدم حسادت به دیگران ، تواضع و مهربانی و احساس پشیمانی در صورت ارتکاب گناه7- صفات عقلانی و شناختی : تفکر در هستی و آفرینش خدا ، طلب دانش و شناخت ، عدم پیروی از گمان ، جستجوی حقیقت و آزادی فکروعقیده 8 – صفات مربوط به زندگی عملی و شغلی: اخلاص در عمل و خوب کار کردن و تلاش فعالانه در کسب روزی و 9 – صفات بدنی : نیرومندی ، سلامت ، پاکیزگی و طهارت .
خصوصیات عقیدتی نقش اساسی و تعیین کننده ای در جهت دادن به رفتار انسان در کلیه زمینه های زندگی ایفا می کنند . به طوری که ایمان به توحید و روز رستاخیز از خصوصیات اصلی حاکم بر شخصیت انسان می شود و در کلیه خصوصیات دیگر شخصیتی مؤثر هستند . همچنین همه مؤمنان در یک سطح نیستند در قران سه درجه برای مؤمنان ذکر شده است : مؤمنانی که به خود ظلم می کنند ، میانه روها و پیشتازان خیر که در سوره فاطر آیه 32 آمده است : سپس این کتاب آسمانی را به گروهی از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم از میان آنها عده ای بر خود ستم کردند ، عده ای میانه رو بودند و عده ای هم به اذن خدا در نیکی ها از همه (پیشی) گرفتند و این فضیلتی بزرگ است .
کافران :
برخی از صفات ویژه و اصلی آنان که در قران آمده است :
1-صفات عقیدتی : عدم ایمان به یگانگی خدا، پیامبران ، روز رستاخیز و حساب2-صفات عبادی : عدم عبادت خدا و توسل به غیر او 3- صفات مربوط به روابط خانوادگی و اجتماعی : ظلم ، رفتارهای متجاوزانه ، تمسخر دیگران ، تجاوزبه حقوق دیگران و قطع ارتباط با دوستان و خویشاوندان 4- صفات اخلاقی : پیمان شکنی ، فسخ ، فجور،پیروی از هوی نفس و شهوات و غرور و تکبر 5 – صفات انفعالی و عاطفی : نفرت ، کینه و حسادت نسبت به مؤمنان 6- صفات عقلانی و شناختی : جمود فکری و ناتوانی در ادراک و تعقل ، تقلید کورکورانه از عقاید و سنت های پدران و فریب دادن خود .
منافقان :
منافقان با شخصیتی متزلزل نمی توانند موضع آشکاری در برابر ایمان اتخاذ کنند . قران خصوصیات مشخص کننده آنها را یاد آور شده و آنها را به شدیدترین عذاب تهدید کرده است . در سوره نساء آیه 145 : منافقان در پایین ترین مرحله دوزخ قرار دارند و هرگز یاوری برای آنها نخواهی یافت . برخی از صفات ویژه و اصلی آنان عبارتند از :
1-صفات عقیدتی : عدم اتخاذ موضعی مشخص در برابر توحید ، اظهار ایمان در میان مسلمانان و اظهار شرک در میان مشرکان 2-صفات عبادی : عبادت از روی ریا که بدون اعتقاد انجام می دهند و با بی حالی و تنبلی به نماز می ایستند 3-صفات مربوط به روابط اجتماعی : برپایی فتنه از طریق پخش شایعات بین مسلمانان ، تمایل به فریب دیگران دارند، برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران ، خوب حرف می زنند ، برای متقاعد کردن دیگران بسیار سوگند می خورند، از نظر ظاهر و قیافه و لباس در میان مردم بسیار آراسته اند تا جلب توجه کنند و آنها را تحت تاثیر قرار دهند 4 - صفات اخلاقی : عدم اعتماد به نفس ، پیمان شکنی ، ریا ، ترس ، دروغ ، بخل ، سودجویی و فرصت طلبی5 – صفات انفعالی و عاطفی : ترس و هراس از مرگ ، نفرت از مسلمانان و کینه ورزی به آنان 6- صفات عقلانی و شناختی: تردید ، شک و عدم توانایی در قضاوت و تصمیم گیری و تفکر درست ، به همین دلیل قران منافقان را به عنوان کسانی که بر دلهایشان مهر نهاده شده است توصیف می کنند که منافقان با توجیه کارهایشان می کوشند از خود دفاع کنند .
اصولا خصوصیت اصلی شخصیت منافق همان تردید در انتخاب ایمان ، کفر و ناتوانی در اتخاذ موضعی روشن و صریح در برابر توحید ، مؤمنان و کافران است . همچنین سودجو و فرصت طلب است گاهی با مسلمانان و گاهی با کافران خود را هماهنگ می کنند . همواره در فریب دادن مردم می کوشد از طریق سخنان شیوا و آراستگی ظاهری ، آنها را تحت تاثیر قرار دهند ، در ژرفای نفس خود احساس ناتوانی می کنند . از این رو سعی دارند با توجیه کارهایشان از خود دفاع کند .
شخصیت بهنجار و سلامت روانی :
شخصیت بهنجار از نظر اسلام ، شخصیتی است که جسم و روح در آن متعادل باشند و نیازهای هر کدام ارضا شوند . انسانی که دارای شخصیت بهنجار است به جسم و سلامت و نیرومندی آن اهمیت می دهد و نیازهای آن را در حدودی که شرع مقدس روا می دارد برآورده می سازد و همزمان با آن به خدا ایمان می آورد . از نظر اسلام فردی که پیرو هوی نفس خودش باشد فردی نابهنجار است و نیز کسی که خواسته های جسمانی خود را سرکوب و مقهور کند و رهبانیت افراطی و ریاضت شدید دارد و تنها به ارضا نیازهای معنوی می پردازد شخصی نابهنجار است زیرا این گونه گرایشهای افراطی و تفریطی با فطرت انسان مخالف هستند به همین دلیل هیچ کدام از این دو گرایش به شکل گیری و تحقق ماهیت حقیقی انسان نمی انجامد . ملاکهای سلامت روانی در اسلام از این قرارند :
1-خودآگاه و هشیار زیستن : انسان سالم پیوسته خودآگاه است . در مکاتب گشتالتی و روان کاوی و بسیاری مکاتب دیگر معتقدندانسان بهنجار خودآگاه و هوشیار است و نسبت به تمام حالات درونی و رفتاری خودآگاه است .
2-شناخت واقعیت و پذیرش آن : انسان سالم با جهان درون و جهان برون خود ارتباطی مبتنی بر واقعیت و پذیرش آن دارد . پیامبر اکرم (ص) می فرماید : خدایا اشیاء را آن گونه که هستند به ما بنمایان . انسانهای سالم مصداق این آیه اند : انسان سالم جهان را با عقل خویش می شناسد نه با هوای نفس خود .
3-در حال زیستن : انسان هوشیار سالم اوقات خود رادر حال می گذراند . او در همه حال در حال زندگی می کند . انسانهای ناسالم درحال نفس می کشند ولی یا درگذشته زندگی می کنند یا درآینده که این موضوع در کلیه مکاتب روان درمانی مورد تاکید است . در قران آمده است یا ایها الذین آمنو، آمنو : یعنی اینکه پیوسته در حال باشید و به گذشته و ایمانی که درگذشته داشته اید اکتفا نکنید .
4- پویا و متکامل زیستن : انسان سالم در نظر اسلام انسانی پویاست . انسانی که امروزش با دیروزش مساوی است انسانی مغبون است .
5- در جمع زیستن : انسان سالمی که واقعیت ها را می شناسد در جمع زندگی می کند . او فرد است و فردیت او مسؤل و متعهد است لذا جمع نه مسؤلیت را از وی ساقط می کند و نه تعهد او را زایل می کند ولی با این حال او در جمع زندگی می کند . پیامبر اکرم (ص) می فرمایند : تجمع رحمت است و تنهایی عذاب و نیز می فرماید : دست خدا بر جماعت است .
6- با خدا زیستن و تواب بودن : انسان هوشیار و آگاه و پویا به طرف عالی ترین کمال هستی و عالی ترین حقیقت وجود یعنی حق و در واقع خداوند در حرکت است . او هر گامی را که در جهت تکامل بر می دارد قدمی است که او را به حقیقت نزدیک می سازد . او با ذکر خویش ارتباطی قلبی و عقلی با خدا پیدا می کند . انسان سالم هرگاه که از مسیر حق منحرف می شود بلافاصله بازگشت کرده ( توبه می نماید ) و متکی به عالی ترین مرتبه هستی می شود .
تفکر تساوی گونه و قطعیت گرایی در سلامت روانی و تکرار جرم :
دیدگاههای شناخت گرایی در روانشناسی ، سلامت روانی یا عدم سلامت روانی را مربوط به نحوه دریافت و تفسیر ما از جهان و به طور اخص محیط پیرامون مان می دانند .آنچه از محیط پیرامون خود در می یابیم و در ذهن ما منعکس می شود هر اندازه نزدیک به واقعیت باشد ما در روابطمان با محیط اطراف ، دیگران ، به حوادث و وقایع منطقی تر و به سلامت روانی نزدیکتریم ، در غیر این صورت در معرض انواع آسیب های روانی – اجتماعی قرار می گیریم . اهمیت این مسئله تا آنجاست که توجه انبیاء و اولیاء الهی را به خود معطوف کرده است . از ام سلمه همسر پیامبر (ص) نقل شده است که ایشان در دعاها و تضرعات دل شب از خداوند با تضرع می خواست : اللهم ارنی الاشیاء کما هی : خدایا اشیاء را آن گونه که هست به من نشان بده . این گونه دعاها نشان از دغدغه ای است که حتی اولیاء الهی در مورد ما انسانها دارند که نکند واقعیتها در ذهن ما با فرسنگها فاصله و تحریف شده منعکس گردد و بالتبع آسیب ها و مشکلات در زندگی روانی – اجتماعی ما تشدید شود . دراین فرایند عواملی بیش از همه در دریافت ادراک و تفسیر ما از واقعیت خارجی مؤثر هستند و واقع نمایی ذهن ما را تحت تاثیر قرار می دهند . از این عوامل که سبب تحریف شناختی در افکار و تصورات ما می شود تفکر تساوی گونه است . این تفکر نوعی تحریف است که حادثه ای یا امری را با قاطعیت مساوی چیز دیگر می داند و مادر تحریفات شناختی است . برای مثال :
قبولی در کنکور سراسری = خوشبختی ، ردشدن در کنکور سراسری= بدبختی ، زیبایی در چهره = خوشبختی ، عدم زیبایی در چهره = بدبختی و زندانی شدن ، ارتکاب جرم = ناتوانی در عدم تکرار جرم و ناتوانی در بازگشت سالم به خانواده و فقر و بیکاری = غیر قابل اجتناب بودن ارتکاب جرم . . .
ده ها مورد از تساوی ها به طور روزمره بسیاری از افراد به کار می برند و به آن اعتقاد دارند ، بدون توجه به این که توسط این قطعیتها روابط خود را با محیط و حتی خود به صورت آسیب زایی تحت تاثیر قرار می دهند . همچنین در تفکر تساوی گونه افراد هیچ گونه تبصره و شرط و استثنایی قائل نیستند . در دیدگاه شناخت گرایان به دلیل آسیب زایی و سبک زندگی بیمار گونه ای که این نوع تفکر ایجاد می کند ، به دنبال القاء نامناسب و اشتباه بودن این نوع تفکر و همچنین به دنبال راههای مقابله با آن هستند .
این در حالی است که تفکر تساوی گرایی با اعتقادات دینی و مذهبی ما کاملا منافات دارد . خداوند هیچ دو چیز یا دو امر را عین هم و مساوی و یکسان با همدیگر نیافریده است زیرا خدایی که دارای صفت قدرت مطلق مایشاء است ، دوباره کاری نمی کند . دوباره کاری صفت موجودی ناقص است و نه وجودی کامل و بی عیب و نقص . آنچه مفاهیم قرآنی و اسلامی به ما می گویند ، صفتی از خداست که هر لحظه او در حال خلقتی جدید است : کل یوم هو فی شان .
بسیاری بر این عقیده اند که در پدیده های طلاق ، نداشتن زیبایی ، اخراج از کار، زندانی شدن ، ارتکاب جرم و به سرقت رفتن لوازم منزل = بدبختی . اما واقعیت این است حتی با وقوع چندین حادثه نامطلوب دیگر نمی توانیم با قاطعیت نوعی تساوی را در نتیجه گیری هایمان داشته باشیم و درهای امید و امیدواری را به روی خودمان ببندیم ، زیرا چنین تساوی هایی وجود ندارد . در بسیاری از موارد وحتی شدیدتر و بدتر برای افراد دیگر اتفاقات این گونه افتاده و مقدمه ای برای جهش شدید و پیشرفت غیر قابل تصور بر خلاف این تساوی ها شده است .
مقابله با تفکر تساوی گونه بدین معناست که در صورت انجام یا وقوع عملی نامطلوب و ناهنجار جامعه، یکی از نتایج آن می تواند عواقب ناگوار باشد (نه فقط تنها نتیجه) ولی با وقوع آن عقوبت ناگوار ، تمام راهها بسته نیست و راه بازگشت وجود دارد و بالتبع راه منتهی شدن به چیز دیگر غیر موارد مورد انتظار وجود دارد و این مفهوم آیه لا تقنطو من رحمه الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا باشد . بزرگترین و نابخشودنی ترین گناه در فرهنگ اسلام ناامیدی از رحمت خداست . یکی از نتایج تفکر تساوی گونه ناامیدی است . اینچنین دید از امور حتی خطا کارترین افراد با خصیصه های شدید ضد اجتماعی نیز در امکانی از بازگشت به سمت هنجارها قرار می دهد و راه را برای آنان یک سویه و غیر قابل بازگشت نمی کند .
یکی از دلالت های شکستن تفکر تساوی گونه در ذهن مجرمان و افراد بزهکار و دارای شخصیت ضداجتماعی ایجاد روزنه های امید برای ذهن چنین کسانی است که تا در آخرین گام ها راه بازگشت را برای خود ببیند و حتی تا قبل از آخرین خطا مجالی برای تغییر داشته باشد که این خود عاملی بسیار قوی در کاهش میزان جرائم چنین افرادی است .
آنچه که مجرمان را بیشتر به سمت گرداب تشدید جرم می کشاند حاکمیت تفکر تساوی گونه در ذهن آنان است . زیرا آنان با قطعیت اعتقاد دارند که راهی برای بازگشت وجود ندارد ( بازگشت به خودش و اجتماع ) . تنها و فقط به عقوبت خطا اندیشیدن (براساس تفکر تساوی گونه) نوعی مداومت در انجام خطا به جای اصلاح و تغییر در ذهن فرد را بارز می سازد و راههای بازگشت را می بندد . به عبارت بهتر توبه با اعتقاد کامل به تفکر تساوی گونه سازگاری ندارد چون درواقع اگر راه بازگشت حتی برای خطاکارترین افراد نبود ، اینقدر به جایگاه توبه و توابین توجه و سفارش نمی شد . اهمیت توبه در اسلام دقیقا معادل شکسته شدن این نوع تفکر تحریفی تساوی گونه و قطعی نگری است . از نتایج دیگر مقابله با تفکرات تساوی گونه در افراد ایجاد حالت بیم و امید ( خوف و رجاء) است . از امام علی (ع) نقل شده است : بهترین کارها اعتدال در بیم و امید (خوف و رجاء)است . حضرت امام صادق (ع) نیز می فرمایند : هیچ بنده ی مؤمنی نیست مگر آن که در دلش دو نور است : نور بیم و نور امید ، اگر این وزن شود از آن بیشتر نباشد و اگر آن وزن شود از این کمتر نباشد .
نکته ای جالب از فرهنگ دینی :
از نکات جالب در فرهنگ دینی و اسلامی ما استعمال و کاربرد کلمه ان شاءالله برای پرهیز از قطیت و تفکر تساوی گونه در رابطه با حوادث وپدیده های مثبت و مطلوب است . به عنوان مثال اگر تمام شرایط و لوازم مورد نیاز و مقدمات یک سفر برای ما فراهم باشد ، فرد نمی تواند با قطعیت ادعا کند حتما به سفر می رود . در دستورات دینی ما تاکید شده با وجود محقق شدن تمام شرایط و مقدمات کاری حتما گفتن جمله ان شاء الله فراموش نشود زیرا بسیاری از موارد بوده که افرادی تمام مقدمات و شرایط از هر نظر برایشان فراهم بوده ولی به آن هدف خود نرسیده اند و در امور مثبت و مطلوب هم قطعیتی وجود ندارد و نمی توان تفکر تساوی گونه داشت . قطعیت و قطعیت گرایی وجود ندارد بلکه تبصره ها و استثنا ها در کارند به ویژه در مسائل اجتماعی و انسانی و همین روزنه های امید را هر چند درمواقعی کوچک در مقابل ما انسان باز نگه می دارند و ما را از غلطیدن به سمت افسردگی ، اضطراب و نا امیدی باز می دارد و گرنه طبق نظریه افسردگی ( از نوع نا امیدی ) آبرامسون و همکارانش ( 1990) ما باید به تعداد حوادث نامطلوب وقوع یابنده در جهان اقدام به انتحارداشته باشیم . آیه صریحی در این رابطه هست که خط بطلانی بر قطعیت گرایی حاکم بر اذهان انسانهاست :
عسی ان تکرهو شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم : ای بسا آنچه را بد می پندارید خیری برای شماست و ای بسا آن چه را خیر می پندارید شری برای شماست . پس نمی توان با جمع ساده چندین مورد منفی به تساوی و نتیجه گیری نامطلوب رسید . جالب است که این اصطلاح اخیرا در فرهنگ غرب توسط بسیاری از مردم با همان معادل عربی استفاده می شود .
بحث و نتیجه گیری :
در ادیان الهی به ویژه اسلام به موضوع آگاهی و شناخت از خود اهمیت زیادی داده شده است . یکی از راههای پیشگیری از گناه و یا انجام توبه ، خود مشاهده گری یا شناخت خود است . قرآن در این زمینه مؤمنان را به رجوع به خودشان تشویق می کند : « ای مؤمنان شما را باد به رعایت نفس خودتان . (آیه 105 سوره مائده ) . در دین اسلام فراموشی خود در طول فراموشی خدا قرار گرفته است « و مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا به خاطر ان فراموشی ، نفس شان ( خودشان) را از یادشان برد ، ایشان همانا فاسقانند »( آیه 19 سوره حشر) . در تفسیر آیه 105 سوره مائده علامه طباطبایی سخنان بسیار فراوانی دارد ، ایشان با تمسک به روایات متعدد در این زمینه اشاره دارند که یکی از بهترین و مطمئن ترین راه شناخت خدا ، شناخت خود است : « خودشناس ترین شما ، خداشناس ترین شماست . کسی که خود را شناخت ، خدا را شناخت »( حضرت علی علیه السلام ) .
با توجه به موارد فوق دستیابی به خود آگاهی و خود شناسی کلیدی طلایی در رسیدن به معرفت حقیقی است و مسائلی که در این زمینه ما را به شناخت می رسانند ارزشمند هستند .
منابع :
** قرآن کریم
** نهج البلاغه
- احمدی ، علی اصغر( 1371 ) ،روانشناسی شخصیت از دیدگاه اسلامی ، چاپ دوم ، انتشارات امیرکبیر.
- بابا زاده ، علی اکبر(1370 )، مسائل ازدواج و حقوق خانواده ، (مقدمه جعفر سبحانی )تهران انتشارات بدر.
-طباطبایی، علامه محمدحسین (1362 ) . تفسیر المیزان ، انتشارات امیرکبیر .
- نجاتی ، محمد عثمان (1367 )، قرآن و روانشناسی ،ترجمه دکترعباسی عرب ، انتشارات آستان قدس رضوی .
- یونسی، سیدجلال(1387)،درمان ناهنجاریهای روانی در کودکان ، نوجوانان و خانواده ها ، چاپ سوم ، انتشارات دانشگاه علوم بهزیستی و توان بخشی تهران .
-یونگ ، کارل گوستاو(1937) ، روان شناسی و دین ، ترجمه فواد روحانی ، انتشارات امیرکبیر ، تهران .
محقق :نعمت نعمتی مددکار اجتماعی زندان ایلام ، کارشناس ارشد مشاوره توان بخشی رفتاری – اجتماعی