معمول بودن و خلاقيت
نویسنده: داگلاس ابي
مترجم: ريحانه سادات روحاني
بسياري از افراد با استعداد و باهوش شايد كمي غيرمعمول به نظر برسند. در واقع به همان صورت كه آن‌ها از نظر استعداد با ديگرا‌ن متفاوت هستند، با رفتاري كه از خود نشان مي‌دهند بر حسب نوع شخصيت نيز دور از هنجارهاي اجتماعي قرار دارند.
به عنوان مثال؛ آن‌طور كه دانيل جي. بورستين، تاريخ‌شناس، در كتاب «آفرينندگان» مي‌گويد: بتهوون در طول زندگي خود بيش از 60 بار اسباب‌كشي كرد! جين گود آل، محقق برجسته و مشهور جانورشناسي نيز در مصاحبه‌اي گفت: كه در 9 سال اخير بيشترين مدتي كه در يك محل ساكن بوده است سه هفته مي‌باشد!
به نظر ديويد ويكس، يكي از عصب‌شناسان، چنين تمايلات غيرمعمولي در نحوه زندگي را مي‌توان نشانه‌اي از نامتعارف و غيرمعمول بودن اين قبيل افراد دانست.
وينسنت ونگوگ، (1890-1853) درباره برخي از برخوردهاي منفي افراد جامعه با خود چنين مي‌گويد: «من در نظر ديگران چيزي جز يك موجود عجيب، غيرمعمول يا فردي ناخوشايند نيستم، كسي كه هيچ جايگاهي در جامعه ندارد و نخواهد داشت و در واقع در پست‌ترين سطح از سطوح پايين اجتماع قرار دارد. با اين حال حتي اگر هم اين نگاه درست باشد، بايد روزي با كارهاي خود به همه نشان دهم كه در قلب اين موجود عجيب كه هيچ نيست، چه چيز وجود دارد.»
به همين ترتيب در صورتي‌كه عواملي همچون كمبود عزت‌نفس، عدم استقلال، كمرويي، افسردگي، بدرفتاري، ترس و …، مانع انگيزه دروني افراد با استعداد براي رسيدن به كمال شده و يا آن را به تأخير اندازد، چه بسا كه حس زندگي و شادابي آنان را نيز فرسوده كرده و از بين ببرد.
البته افرادي كه از جمله نخبگان جامعه محسوب شده و قادرند حتي با وجود احتمال برچسب عجيب يا غيرمعمول بودن در جهت دستيابي به افكار و اهداف منحصر به فرد خود تلاش كنند، شايد به اين ترتيب حس زندگي و سلامتي دروني‌شان تقويت شده و افزايش مي‌يابد. به طوري كه دكتر ويكس معتقد است افرادي كه غيرمعمول و نامتعارف به نظر مي‌رسند، بيش از آن‌كه از مسير صحيح منحرف شده و يا شادي زندگي را از دست بدهند، به‌دليل احساس عدم نياز به همنوايي با ديگران، استرس و فشارهاي روحي بسيار كمتري را تجربه مي‌كنند.
يكي ديگر از خصيصه‌هايي كه مي‌توان آن را معرف افراد با استعداد و خاص دانست، وجود باور تحقق‌پذيري اهداف است. به نظر يكي از روان‌شناسان، دكتر داير‌‌در لاوكي: "اين باور نوعي انگيزه دروني، نياز به خود‌تصميمي، و قدرت درون و نيروي حياتي هدايتگر زندگي و رشد براي اتحاد همه عوامل دروني است. افراد با ‌استعداد به دليل دارا بودن اين خصيصه غالباً از نظر كساني كه آرزوها و رؤياهايشان را مهم دانسته و به افق‌هاي وسيع‌تر زندگي مي‌نگرند، جذاب و جالب مي‌آيند. چرا كه اميد و اراده دستيابي به كمال را به آن‌ها انتقال مي‌دهند." در واقع شايد همين خصيصه يكي از عواملي باشد كه اين افراد را در عين حال براي عده‌اي سرگرم كننده و دوست‌داشتني‌ جلوه مي‌دهند.
در همين خصوص هوارد گاردنر 15 ويژگي را نام برده است كه به عقيده او دارا بودن حداقل 10 مورد از آن‌ها فرد را جزو افراد غيرمعمول جامعه قرار مي‌دهد:
- ناپيرو و نامقلد، خلاق، به شدت كنجكاو، آرمان‌گرا (خواهان تبديل دنيا به جايي بهتر و خوشحال‌تر كردن مردم)؛
- مملو از شادي و بازي با سرگرمي‌ها، آگاه از كودكانه بودن تفاوت‌هايش با ديگران، باهوش، خودرأي و صريح.
- متقاعد به اين‌كه شما درست مي‌گوييد و همه دنيا در اشتباهند، بدون تمايل به رقابت با ديگران(عدم نياز به تقويت يا اعتماد جامعه).
- غيرمعمول در عادات غذايي يا نحوه زندگي، غيرمتعصب به عقيده‌اي خاص و يا همراهي با ديگران به جز در متقاعد كردن آنان به پيروي از اعتقاد شما.
- برخوردار از نوعي بذله‌گويي شيطنت‌آميز، مجرد، فرزند بزرگ‌تر خانواده يا تك فرزند، مشكل داشتن در خواندن و نوشتن.
در مردان اين نوع منحصر به فرد بودن غالباً خيلي زود خود را نشان مي‌دهد اما آن‌گونه كه ويكس در مطالعتش دريافته است، در زنان تا زمان بزرگ شدن فرزندان به تأخير مي‌افتد. پس از آن در صورتي كه از زندگي مشترك شانه خالي كنند، غيرمعمول بودن و خلاقيت‌شان آشكار مي‌شود.
با توجه به زندگينامه‌هاي افراد نخبه و برگزيده در زمينه‌هاي مختلف يكي از خصيصه‌هاي مهمي كه مي‌توان در اغلب موارد در اين‌گونه افراد مشاهده كرد ويژگي تفكر و توجه به دنياي درون است.
از جمله بورستين مدعي است كه لئوناردو داوينچي در دفتر يادداشت خود به اين نكته اشاره دارد كه: "نقاش بايد تنها و به دور از ديگران باشد. اگر تنها باشي در آن حال كاملي. اما اگر با ديگري باشي در آن حال تنها نيمي از خودت هستي.»
به اين ترتيب شايد يكي از نتايج حاصل از رفتار و منش غيرمعمول و نامتعارف تضمين دستيابي به چنين انزواي خوشايندي باشد.
به عقيده مري روكامورا، مدير مدرسه بزرگسالان در لوس‌آنجلس كه بزرگسالان با استعداد را در مدرسه خود گرد هم مي‌آورد و مدت 24 سال است كه به كار مشاوره با نويسندگان، هنرپيشه‌ها، و ساير متخصصين خلاق مشغول است: "بزرگ‌ترين خطر براي افراد نخبه و با استعداد، جدي گرفتن همه مسايل زندگي است كه البته بسياري از آن‌ها دچار همين حالت شده و در حصار داد و ستد و كسب و كار قرار مي‌گيرند. با اين روند به تدريج بزرگ شده و نگاه كنجكاو كودكانه را كه بسيار مورد نياز است يعني همان بخش كه قضاوت و محدوديتي در آن نيست را از دست مي‌دهند."
در همين خصوص ادوارد دي‌بونو، مشاور و نويسنده، فهرستي از ويژگي‌هاي مثبت افراد غيرمعمول و نامتعارف را ارايه مي‌دهد: "آن‌ها به شدت‌ براي خلاق بودن انگيزه داشته و نيروي خود را صرف مسايل جديد مي‌كنند. خلاقيت نعمتي برتر بوده و موضوعي فرعي و كم اهميت نيست. اگر زمان بيشتري براي خلاق بودن صرف كنيد از خلاقيت بيشتري برخوردار مي‌شويد. ويژگي آن‌ها اين است كه با امكانات موجود راضي نشده و همواره در جستجوي يافتن راه ديگري براي انجام كارها هستند. اين عدم خشنودي از خود بسيار مهم و نيرومند است. آن‌ها از فكر كردن، خلاق بودن و از داشتن عقيده‌اي مختص خود لذت مي‌برند. و اين در حالي است كه بيشتر مردم اصلاً از تفكر هيچ لذتي نمي‌برند. قدرت شكستن قوانين هميشگي و آزادي فكر اين افراد شايد در جهت پيشرفت فكري مردم هر چند اندك اما به هر حال كمك‌كننده باشد."
با وجود آن‌كه شايد برخي افراد آن‌ها را نه كاملاً رواني اما حداقل "ديوانه‌اي مهربان" بدانند، دكتر ويكس بنا بر مطالعات و تجربيات باليني خود معتقد است كه افراد غيرمعمول جامعه "نوعي شيفتگي به شدت مشغول‌كننده و احساس رضايتي عجيب و شگفت‌انگيز در درون خود دارند كه در نظر آن‌ها معنايي خاص به زندگي مي‌بخشد. همين امر باعث مي‌شود بيشتر مردم از سلامت برخوردار گردند."
در همين رابطه آن استال توصيه مي‌كند كه بهتر است:«در به كار بردن اصطلاح ديوانه دقت بيشتري بكنيم، زيرا در بيشتر موارد از آن به اشتباه براي توصيف افرادي كه فقط با ما متفاوت هستند استفاده مي‌شود. شايد بين خلاقيت و غيرمعمول بودن يا رفتار خلاف عرف و عجيب داشتن رابطه وجود داشته باشد، اما بين خلاقيت و ديوانگي هيچ رابطه‌اي نيست.» به باور دكتر ويكس از آن‌جايي كه افراد غيرمعمول در عقايد و رفتارها و تفكرات جامعه تنوع ايجاد كرده و به اين ترتيب افراد جامعه را براي انطباقي راحت‌تر با تغييرات آماده مي‌سازند، در نتيجه وجود آن‌ها براي سلامت جامعه امري مهم و اساسي به شمار مي‌آيد. همه انقلاب‌هاي فكري بر مبناي عقايد جديد شكل گرفته و اين عقايد هستند كه پايه و اساس دانش و انواع جديدي از هنر و در واقع كليه پيشرفت‌هاي خردمندانه هستند.
وي همچنين در يكي از مصاحبه‌هاي خود عنوان مي‌كند؛ افراد غيرمعمول افرادي هستند كه از همان اوايل زندگي نيازي به همنوايي با جامعه در خود نمي‌بينند و البته از اين لحاظ كودكان غيرمعمول و كودكان نخبه و با‌استعداد وجه اشتراك زيادي دارند و به شكلي متفاوت از ديگران رشد و پرورش مي‌يابند. ‌آن‌ها بسيار خلاق هستند و انگيزه و محرك اوليه آن‌ها كنجكاوي در محيط اطرافشان است. اين افراد از استقلال فكري زيادي برخوردارند و آرمانگرايي بي‌طرفانه و غيرمتعصبانه محرك ديگري در پيشرفت و حركت آنان محسوب مي‌شود.
استيو و ازنايك، توسعه دهنده كامپيوترهاي اپل، در يكي از نامه‌هاي خود خطاب به خوانندگان سايتش اين‌چنين مي‌گويد: "بسيار غيرعادي است اگر تصميم بگيريم كه صرفاً افرادي خوشحال و خوشايند باشيم. چرا كه همواره فشارهايي براي نگراني و هدايت زندگي به شكل متفاوت وجود دارند. راهي كه من براي رهايي از اين فشارها انتخاب كرده‌ام اين است كه خيلي سريع و بدون هيچ بحث و يا تلاشي براي متقاعد كردن ديگران به هر اندازه كه بخواهم و بتوانم روند زندگي خود را تغيير مي‌دهم. ديگران مي‌توانند هرطور كه مي‌خواهند باشند و من نيز به هر شكلي كه مي‌خواهم هستم، به اين ترتيب از اين‌كه با باورهاي خود زندگي مي‌كنم خوشحال مي‌شوم."
دكتر ويكس بنا به مطالعات انجام يافته خود معتقد است:«خلاقيت هميشه در جريان افراد غيرمعمول تمام نشدني و هميشگي بوده و از ذخيره عظيم تجربيات دروني آن‌ها سرچشمه مي‌گيرد. در واقع آن‌ها تنها كساني هستند كه روشن‌ترين و واضح‌ترين رؤياها را چه در شب و هنگام خواب و چه در روز با تخيل قوي خود مي‌بينند. اينان تنها مردمي هستند كه قوي‌ترين و اصيل‌ترين تفكر را دارند.»
شايد پذيرش تفكر و نحوه زندگي نامعمول و نامتعارف، قوه خلاقيت درون ما را آزاد سازد.