گفتم غم تو دارم
گفتا چشت درآید !
گفتم که ماه من شو
گفتا دلم نخواهد !
گفتم خوشا هوایی کزباد صبح خیزد
گفتا هوای گرمیست ! اَه اَه ! عرق درآمد !
گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد
گفتا برو به سویی، تا گلّ نی درآید !
گفتم زمان عشرت دیدی که چون سرآمد
گفتا که ای وای دیرشد ! داد مامان درآمد