حامد قدوسی


تمرکز این نوشته بر مقایسه فضای تدریس و تحقیق رشته اقتصاد و حوزه های مرتبط با آن (مثلاً اقتصاد مالی/ فاینانس) در ایران و خارج است. البته این یادداشت بر اساس یک تحقیق میدانی گسترده یا مطالعه جامع بر اساس ساختار دروس و ویژگی های پایان نامه های رشته های اقتصاد در ایران نوشته نشده است و صرفاً بیانگر تجارب و برداشت های نگارنده از این محیط بر اساس پاره یی اطلاعات جمع آوری شده و گفت وگوهای متعدد با دانشجویان مقطع تحصیلات تکمیلی اقتصاد در ایران است. طبیعی است برای تک تک موارد گفته شده موارد استثنایی متعددی در هر موسسه آموزشی یافت می شود و مواردی که بیان شده صرفاً به وضعیت متوسط در مجموعه یی از دانشکده های اقتصاد کشور اشاره دارد. خوب است با این مقدمه آغاز کنیم که اگر بخواهیم از طریق الگوبرداری از شیوه تدریس و محتوای دروس و استراتژی تحقیق در دانشگاه های معتبر خارجی به مقایسه و اصلاح وضعیت موجود یک رشته در ایران بپردازیم، احتمالاً رشته اقتصاد گزینه مناسبی برای بررسی تفاوت بین شیوه تدریس علوم اجتماعی در ایران و خارج از کشور (عمدتاً دانشگاه های معتبر امریکای شمالی، انگلیس، استرالیا و اروپای غربی) خواهد بود. دو دلیل اصلی باعث برتری این گزینه می شود؛ اولاً ساختار تدریس رشته اقتصاد در دنیا تا حد زیادی استاندارد شده است و محتوای دروس و منابع درسی در اکثریت دانشگاه های معتبر دنیا تا حد زیادی مشابه است. ثانیاً به نظر می رسد تعداد دانشجویان ایران در این رشته به نسبت سایر رشته های علوم اجتماعی بیشتر باشد (برآورد اولیه نگارنده حاکی از حضور نزدیک به 100 نفر دانشجوی تحصیلات تکمیلی یا محقق پسادکترای ایرانی رشته اقتصاد در دانشگاه های معتبر خارجی است که احتمالاً به طرز معنی داری بالاتر از تعداد دانشجویان رشته های دیگر خواهد بود). در نتیجه پتانسیل استفاده از نیروهای آموزش دیده در سیستم خارج از کشور در این رشته بالاتر از رشته های دیگر است.

در این یادداشت به توضیح چند تفاوت کلیدی بین فضای علمی، شیوه تدریس و استراتژی تحقیق در مقطع تحصیلات تکمیلی رشته اقتصاد می پردازیم ولی شاید بد نباشد پیش از پرداختن به اصل تفاوت ها به این سوال هم پاسخ داده شود که ریشه و پیشرانه این تفاوت ها را به چه عواملی می توان نسبت داد. بحث دقیق در مورد این سوال، طولانی و خارج از حیطه این مقاله و در عین حال بحث برانگیز هم خواهد بود لذا سعی می کنیم صرفاً به تعداد محدودی از عوامل اصلی اشاره کنیم:
1- تفاوت در نیازهای بازار کار؛ سبک تدریس و نقطه تعادل بین تمایلات دانشجویان و اساتید یک رشته تا حد قابل توجهی به این بستگی دارد که مهارت های کسب شده در دانشگاه تا چه حد در دوره بعد از فارغ التحصیلی به کار بیاید. البته اینجا رابطه علت و معلولی کاملاً دو طرفه است. از یک طرف نیازهای طرف تقاضا در بازار کار مهارت های مورد انتظار را به متخصصان رشته تحمیل می کند و از طرف دیگر مهارت ها و قابلیت هایی که متخصصان در بازار ارائه می کنند در شکل گیری تدریجی تقاضا برای این مهارت ها موثر است. هر چند می توان هر دو سوی این رابطه را به دقت بررسی کرده و به این بحث پرداخت که اولاً ساختار بازار کار در ایران چه تاثیری در سوق دادن دانشکده های اقتصاد کشور به سمت سبک خاصی از تحقیق و تدریس داشته است. ثانیاً دانش و قابلیت های دانش آموختگان رشته اقتصاد در طول زمان چگونه باعث شده انتظارات و نیازهای به تقاضا تبدیل شده کارفرمایان متحول شود. ما در اینجا صرفاً سمت اول رابطه را مدنظر قرار می دهیم. به طور کلی می توان بازار کار برای فارغ التحصیلان مقطع تحصیلات تکمیلی رشته اقتصاد را به دو گروه مشاغل تحقیقاتی و مشاغل کاربردی (اصطلاحات از نگارنده است) تقسیم بندی کرد. با توجه به جذابیت مشاغل تحقیقاتی (مثلاً مشاغل دانشگاهی یا همکاری با مراکز تحقیقاتی سطح بالا) بسیاری از دانشجویان مقطع تحصیلات تکمیلی اقتصاد در دنیا هدف خود را دستیابی به چنین شغل هایی قرار می دهند. دستیابی به چنین مشاغلی نیز نیازمند عملکرد قوی در تولید مقاله علمی در رشته اقتصاد است که به نوبه خود نیازمند سطح بسیار بالایی از مهارت ریاضی و قابلیت توسعه مدل های نظری است. همچنین فضای مراکز تحقیقاتی در رشته اقتصاد - همانند هر رشته دیگری به تحقیقات پایه یی و انتزاعی این رشته اهمیت بسیار زیادی می دهد و لذا فردی که قصد ورود به چنین فضایی را دارد باید خود را آماده ارائه تولیدات محض علمی و رقابت در فضای تولید علم آکادمیک کند.

نکته بسیار مهمی که در این بین وجود دارد این است که به علت رقابت علمی بسیار بالا در این رشته و ویژگی بسیار خاص رشته اقتصاد (نیاز همزمان به ارائه صورت مساله جذاب و مدل ریاضی معتبر برای یک تحقیق) انجام فعالیت تحقیقاتی موثر و انتشار مقاله در مجله های علمی معتبر در این رشته نیازمند یک فعالیت متمرکز تمام وقت برای محقق است. بر اساس یک محاسبه سرانگشتی می توان گفت که انتشار یک مقاله در یک مجله قابل قبول رشته اقتصاد به طور متوسط نیازمند زمانی بین یک تا دو سال کار فشرده برای یک محقق متوسط این رشته است. آن هم محققی که به طور مداوم در کنفرانس ها و سخنرانی های علمی رشته خود حضور دارد و مرتباً از مشورت انتقادی شبکه یی از متخصصان دیگر آن رشته برای پیشبرد فعالیت علمی خود بهره مند می شود.

حال اگر به وضعیت ایران برگردیم در عمل می بینیم که شرایط این نوع فعالیت «صرفاً علمی» چندان مهیا نیست. از یک طرف عمده نیازهای بازار کار و فرصت های شغلی جذاب برای اقتصاددان ایرانی حول پروژه هایی تعریف می شود که در نگاه اول چندان نیازمند تحقیقات پایه یی نیستند و در بهترین حالت با تنظیم یک مدل استاندارد آن حوزه قابل انجام هستند. همچنین از نگاه محقق رشته اقتصاد هم اولویت های فراوانی برای صرف وقت در داخل کشور وجود دارد (مثلاً نگارش کتاب هایی برای ارتقای دانش عمومی، ارائه سخنرانی برای مدیران و نیز تدریس) که زمان و انگیزه کمتری برای تمرکز بر نگارش یک مقاله علمی جدی باقی می گذارد. به طور مختصر اشاره کنیم که البته فقدان جریانی از تحقیقات پایه یی جدی در رشته اقتصاد باعث شده درک کلی از ساختار اقتصاد ایران چندان عمیق نباشد (برخلاف مثلاً کشورهای امریکای لاتین که در طول سال ها مدل های جدی برای بررسی ساختار اقتصاد خود شکل داده اند) و در بسیاری موارد سیاستگذاری های اقتصادی در ایران بر اساس مدل های استانداردی صورت می گیرد که فرضیات آنها تا حدی با واقعیت های اقتصاد ایران متفاوت است.

2- تفاوت در ترکیب نیروی انسانی؛ ورودی مقطع تحصیلات تکمیلی رشته های اقتصاد در دنیا را معمولاً طیف وسیعی از فارغ التحصیلان رشته های دیگر تشکیل می دهند که سهم فارغ التحصیلان رشته های مهندسی و علوم ریاضی و فیزیک در بین آنها قابل توجه است. از طرف دیگر بخش قابل اعتنایی از استادان این رشته نیز دارای پیشینه تحصیلی در رشته های مهندسی و علوم هستند (با دقت در پیشینه تحصیلی برندگان جایزه نوبل اقتصاد به خوبی می توان این موضوع را مشاهده کرد) و لذا فضای اجتماعی رشته اقتصاد مهیای استفاده از متدولوژی علوم طبیعی و ابزارهای کمی است. در ایران رشته اقتصاد به طور سنتی جزء رشته های گروه علوم انسانی در کنکور دانشگاه ها به شمار می آید که خود علامت مهمی از جهت گیری این رشته را نشان می دهد. ضمن اینکه اگر یک یا دو دانشکده را مستثنی کنیم اکثریت قریب به اتفاق دانشجویان مقطع تحصیلات تکمیلی رشته اقتصاد در ایران را فارغ التحصیلان کارشناسی اقتصاد شکل می دهند و آن تنوع پیشینه تحصیلی که در خارج مشاهده می شود در اینجا بسیار کمتر است.

به دلیل کاربرد گسترده ریاضیات در اقتصاد تعامل بین این دو رشته و دانشکده های مرتبط با آنها هم به صورت گسترده یی صورت می گیرد و رشته ریاضیات اقتصاد و خصوصاً ریاضیات مالی در حال گسترش است. در ایران ارتباط بین دانشکده های ریاضی و اقتصاد ضعیف و غیرسیستماتیک بوده و درصد بسیار کمی از استادان دانشکده های اقتصاد را فارغ التحصیلان رشته ریاضی تشکیل می دهند.

در ادامه برخی از عمده ترین تفاوت هایی را که به نظر می رسند بیان می کنیم؛

1- توجه کمتر به ریاضیات در تدریس اقتصاد؛ریاضیات زبان جاافتاده و پذیرفته شده گفت وگوی علمی در رشته اقتصاد است و تقریباً هیچ تحقیق معتبری در علم اقتصاد را نمی توان یافت مگر اینکه به این زبان بیان شده باشد. علاوه بر آن روش های ریاضی به طور گسترده در تحلیل رفتار سیستم های اقتصادی و داده های مرتبط با آن به کار می رود و با توجه به پیچیدگی سیستم هایی که اقتصاددانان با آن سر و کار دارند روز به روز بر قابلیت های ابزارهای ریاضی در این حوزه افزوده می شود به گونه یی که برخی دو رشته فیزیک و اقتصاد را دو مصرف کننده بزرگ ریاضیات در دنیای امروز می دانند. با توجه به اینکه سطح ریاضیاتی که در برنامه های دوره لیسانس اقتصاد در اکثر کشورهای دنیا تدریس می شود چندان بالا نیست، معمولاً بخش مهمی از برنامه های تحصیلات تکمیلی اقتصاد در دنیا به تدریس مفاهیم پایه ریاضی در هر دو بعد ریاضیات محض و ریاضیات کاربردی اختصاص می یابد. در ایران سهم این آموزش ها در دوره تحصیلات تکمیلی اقتصاد کمرنگ تر است و عمده ریاضیاتی که تدریس می شود حول مباحث محاسباتی و کاربردی (مثل بهینه سازی) است. ضعف دانش عمومی دانشکده های اقتصاد ایران در زمینه مباحثی مثل آنالیز حقیقی و تابعی، توپولوژی، بهینه سازی دینامیکی و حساب دیفرانسیل تصادفی باعث می شود مثلاً مطالعه منابع دست اول (کتاب و مقالات) در حوزه یی مثل تعادل عمومی یا اقتصاد مالی برای متوسط دانشجویان ایرانی مشکل باشد و به همین دلیل هم تحقیقات مرتبط با این نوع حوزه ها بسیار اندک است.

2- سطح جزیی نگری در تحقیق؛ یک تحقیق معمول و قابل قبول در رشته اقتصاد در دنیا معمولاً با مشاهده یک پدیده بسیار مشخص در دنیای بیرون شروع شده و سپس محقق سعی می کند با ارائه یک الگوی اقتصادی (مشخص کردن عوامل درگیر در مساله و متغیرهای تحت کنترل آنها و مساله بهینه سازی که هر عامل حل می کند و نهایتاً ویژگی های تعادل به دست آمده) توضیح جدیدی برای پدیده مشاهده شده بر مبنای چارچوب انتخاب عقلانی ارائه کند. اکثر محققان برای انتخاب موضوعی که سعی می کنند در مقاله شان توضیح دهند به ادبیات قبلی رجوع کرده و با یافتن خلأ های ادبیات قبلی در توضیح یک پدیده تحت فروض متفاوت یا بر اساس توضیح متفاوت کار خود را آغاز می کنند.

در بررسی تحقیقات اقتصاد در ایران نکته مهمی که به چشم می خورد این است که عنوان تحقیقات معمولاً بسیار کلان و حول و حوش مسائل ملی است. تحقیقات انتزاعی برای حل یک مساله تحت فروض مشخص اندک است و در بین تحقیقات - گاهی حتی در مقطع دکترا - تعداد قابل توجهی تحقیق صرفاً روی محاسبه امکان سنجی یک فعالیت اقتصادی یا بررسی کلی از عوامل تاثیرگذار بر یک موضوع یا حتی در باب بررسی ادبیات یک موضوع نوشته می شود.

نکته دیگری هم که باید به مشاهده فوق افزود علاقه شدید محققین ایرانی به برجسته کردن «ابزار تحقیق» به جای تمرکز بر «مساله تحقیق» است. خود من بارها با سوالاتی از طرف دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد اقتصاد در ایران مواجه شده ام که علاقه مند بوده اند پایان نامه خود را بر اساس کاربرد «نظریه بازی» یا «منطق فازی» یا «روش گشتاورهای تعمیم یافته» در هر موضوعی تهیه کنند. در واقع به نظر می رسد استفاده از یک ابزار جدید خود به خود برای محقق مزیت ایجاد می کند و در مقابل باعث کمرنگ شدن این سوال می شود که صورت مساله یی که بررسی می شود تا چه حد اهمیت دارد و آیا ابزار به کارگرفته شده اساساً درک ما را از آن مساله بهبود می دهد یا نه.

3- ضعف در تدریس گرایش های اقتصاد خرد؛ مدل های اقتصاد خرد هم اکنون پایه کار در تمامی گرایش های علم اقتصاد (از جمله اقتصاد کلان) هستند. دانشجویان اقتصاد از طریق آشنا شدن با تئوری ها و مدل سازی های موجود در حوزه های مختلف اقتصاد خرد توانایی ساخت مدل نظری برای توضیح پدیده های اقتصادی در چارچوب علم اقتصاد را به دست می آورند. نکته مهم این است که مستقل از گرایش تخصصی دانشجو (اقتصاد خرد کاربردی، اقتصاد کلان، اقتصاد توسعه و اقتصاد مالی) مفاهیم متنوع اقتصاد خرد به نوعی ابزار پایه یی برای همه گرایش ها به حساب می آید. در مقابل بسیاری از دروس و سرفصل های مرتبط با اقتصاد خرد در ایران هرگز تدریس نشده اند یا تدریس آنها به طور گسترده وارد برنامه درسی رشته اقتصاد نشده است. از جمله این حوزه ها می توان به نظریه بازی ها (خصوصاً مباحث پیشرفته آن)، طراحی مکانیسم ها و قراردادها، قیمت گذاری دارایی ها، انتخاب اجتماعی، سازماندهی صنعتی و نظریه تصمیم اشاره کرد. عدم توجه به مباحث جدید اقتصاد خرد (خصوصاً سلسله مباحث مبتنی و منبعث از نظریه بازی ها) باعث می شود محققان ایرانی در مواردی تسلط و مهارت کافی برای توسعه یک مدل جدید اقتصادی و توضیح رفتار عامل ها و تعادل های موجود در آن را نداشته باشند و این یکی از دلایلی است که نهایتاً تحقیقات اقتصاد در ایران را به سمت تکرار الگوهای استاندارد سوق می دهد.

4- تعامل با جامعه علمی جهانی؛ یک ویژگی بارز اکثریت دانشکده های اقتصاد کشور تعامل کم دانشجویان آنان با محققان خارجی این رشته ها و حجم اندک تولید علم درمجله های بین المللی این رشته است. بر خلاف رشته های مهندسی، علوم و پزشکی که تماس جامعه علمی داخل و خارج از کشور نسبتاً قوی است، در رشته اقتصاد چنین ارتباطی بسیار نادرتر است.

به عنوان مثال در رشته های مهندسی کنفرانس های بین المللی متعددی در داخل کشور برگزار می شود که مقالات متعدد خارجی نیز در آن ارائه می شود. همچنین میزان انتشار مقاله در ژورنال های خارجی و حضور در فرصت های مطالعاتی خارجی برای اساتید و دانشجویان دکترای این رشته ها به طرز معنی داری بالاتر از رشته اقتصاد است. کافی است یک نفر مرور سریعی بر رزومه اساتید اقتصاد در بسیاری دانشکده های اقتصاد کشور داشته باشد تا ببیند بسیاری از اساتید محترم شاید در طول 10 سال گذشته هیچ مقاله یی در یک ژورنال خارجی منتشر نکرده و در هیچ کنفرانس بین المللی «معتبری» هم مقاله یی ارائه نداده اند.

عدم ارتباط با جامعه جهانی - به دلایل مختلف- چند تاثیر مشخص روی فضای تحقیق در داخل دارد؛ اولاً اینکه بهره وری موسسات و محققان در انجام تحقیقات پایه یی و محض نیازمند سطح بالایی از تعامل با جامعه علمی است در غیر این صورت محقق دچار مساله عدم انگیزه و نیز بی خبری از فعالیت های دیگر محققان شده و تمایل به ادامه تحقیقات در وی کاهش می یابد.

علاوه بر آن متاسفانه گسست از جامعه جهانی در بسیاری از حوزه های علوم اجتماعی در کشور و به طور مشخص در حوزه علم اقتصاد در موارد اندکی باعث ایجاد توهم برای دانشجویان و محققان داخلی این رشته هم می شود به گونه یی که در ذهن خود بسیاری از مفاهیم پایه یی و عمیق این رشته را به صورت بسیار گذرا و ضعیف نقد کرده یا طرح های تحقیق ساختارشکنانه یی را پیشنهاد می کنند که در تصور آنها باعث تحول در علم اقتصاد می شود بدون آنکه این فرصت را داشته باشند تا ببینند که آیا دیگر محققان در سطح جهانی قبل از آنها به چنین چیزهایی اندیشیده و آن را با دقت بررسی کرده و می کنند.

5- پررنگ بودن تحقیقات تجربی و توجه زیاد به حوزه اقتصادسنجی کاربردی؛ اگر طیف تحقیقات علم اقتصاد را روی نموداری نمایش دهیم مشاهده می کنیم که توزیع فعالیت ها و تلاش ها در دانشکده های اقتصاد کشور یکنواخت نیست.

برای ملموس شدن موضوع خوب است نگاهی به یک بررسی آماری بیندازیم.

نگارنده مجموعه یی از مقالات منتشر شده در حدود 30 شماره از «فصلنامه پژوهش های اقتصادی ایران» وابسته به دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه را که جزء مجلات معتبر اقتصاد ایران و دارای ارزش دانشگاهی است بررسی کرده است.

اقتصادسنجی نظری
بررسی نزدیک به 150 مقاله در 30 شماره این مجله نشان داد که فقط یک مقاله نظری در آن به چاپ رسیده است (مقاله یی از دکتر احمدیان در مورد رفتار بنگاه در شرایط عدم اطمینان). حال آنکه اگر چنین جدولی برای مجله یی که تحقیقات سطح کشوری اقتصاد در یک کشور توسعه یافته را منتشر می کند یا یکی از مجله های معتبر بین المللی تهیه شود اول سهم مقالات مربوط به مرور ادبیات و ترویج بسیار کمرنگ بوده و ثانیاً مقالات نظری وزن بالایی را به خود اختصاص خواهد داد. البته نکته امیدوارکننده این بود که هر قدر از شماره اول مجله به سمت شماره 30 حرکت می کنیم از سهم مقالات ترویجی کاسته شده و سهم مقالات معطوف به مباحث نظری بیشتر می شود که نویدبخش تغییر در جهت گیری تحقیقات اقتصادی در کشور است.

در غیاب تحقیقات نظری و انتزاعی گروه بسیار بزرگی از تحقیقات در ایران سعی می کنند مدل های نسبتاً استاندارد در اقتصاد کلان و اقتصادهای بخشی را بر اساس داده های ایران تخمین زده و رابطه بین چند متغیر(عمدتاً متغیرهای کلان) را به صورت آماری بررسی کنند. چنین رویکردی منجر به این می شود که ده ها تحقیق مختلف با عناوین بسیار مشابه به چشم بخورد که همگی سعی در تخمین تابع تقاضای پول یا تاثیر یارانه انرژی بر رشد اقتصادی ایران و موارد مشابه آن دارند.

می توان به فهرست فوق موارد دیگری از تفاوت ها مثل پررنگ بودن مباحث فلسفی و تاریخی در دانشکده های اقتصاد ایران به نسبت سهم فعلی چنین مباحثی در ادبیات اقتصاد دنیا و در مواردی تفاوت پارادایم حاکم بر تدریس اقتصاد کلان در برخی دانشکده ها با پارادایم جهانی را هم افزود که خارج از مجال این نوشته است.


منبع: اعتماد