-
فردا روز ديگري است
كه بي تو
بر عمر تلف شده افزوده مي شود !
همين روزها
روز رفتن از راه مي رسد ...
و من طوري از خيال تو گم مي شوم
كه انگار هرگز نبوده ام ... !
-
می خواهم همه این روزها بگذرد ...
آرام یا تلخ فرقی نمی کند فقط بگذرد !
و من گویی که از کابوس راهی یافته باشم
نفسی عمیق بکشم به تمام رویاهایم ...
و در پس همه بودن ها و نبودن ها ...
چقدر دلم تنگ است ...
گردن روزگار که نمی توان انداخت !
من می مانم... تو می روی و من ...
قصه ما چقدر تکراری ست ...!
-
بسیار زیبا و با احساس بودن
ممنون
-
من به یک هراس ...
همیشه طرحهای ساده و سایه های باران خورده ام را
بی دلیل بر باد داده ام ...
بعد از این دیگر ...
نه به خواب قاصدکی تعبیر خواهم شد ...
و نه به اعتبار چند خیال رنگ و رو رفته ...!
-
نه آینده ... نه گذشته ...
همین جا ایست !
هی ... با توام !
همین جا کافیست ...
خسته ام از افکار تکراری دست نیافتنی
خسته ام از ته دل
خسته ام از خسته بودن !
خسته ام از این واژه ی کلیشه ای
کتاب هایم ... اتاقم ... تابلوی روی دیوار
همه و همه پا به پای من فکرمی کنند ...
فکر می کنند و جزیی از افکار من می شوند
نقش می گیرند...درتکلیف من !
در آن علامت تعجبی که آخر جمله هایم می گذارم
خیره می شوم به عمق یک بعد از ظهر تیر ماه
کاش تمام نشود ...
کاش نگاه و قدم هایمان آن قدر محکمم در هم گره بخورد که باز کردنش کار ما نباشد !!!
اما نه ... اگر تمام نشود که تمام این دو سال و چند وقت می رود زیر سوال ؟!
انتخاب را می گذرام به عهده ی همان بعد از ظهر
اما این را خوب میدانم
خط های ممتدی که با سرعت از جلوی چشم هایم فرار می کنند ...
هیچ وقت تمامی ندارند ...
نه برای من ... نه برای تو ... !
...
-
پرواز کردم ...تا آسمان ...ابرها را بلعیدم !طعم باران داشتند ...پرواز کردم ...پابرهنه ...تا خدا ...!
-
می توانم
اين همه بار را به دوش تنهاییم بکشم ...
و آواره آرزو های بی سرانجام شوم !
می توانم
به همین سادگی باشم ...
تعجب نکن !
خیال را برای همین شبهای دلتنگی گذاشته اند ...
سوسوی چراغ
و خنکای پنجره را
و قدری خستگی را که لابد
با همان خواب و خیال آشنا
درخواهد شد ...!
-
مثل بچگي هايم
هنوز فاصله ي دستانم
اندازه ي يک دنياست ...
هواي لحظه هايم ابري ست ...
به اندازه ي تمام روياهايم
دلم گرفته است ...!
-
می خواهی از یاد بروی ... از یاد ببری ...
می خواهی که نباشی ... که نباشد ... که بروی ... که برود ... که نمانی ... که نماند ...
می خواهی از دست بگذاری و از دست بگذاردت
-
چاي من گرم بود ...
بخار داشت
مثل درياهاي مه آلود !
نيامدي ... چاي هم سرد شد ... دلم سرد تر ...
سردتر از آن ... هواي خيابان !!!
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن