-
گفتگویی با کارگردان مجموعه«حانیه»
سيد جلال دهقاني اشکذري که اين روزها سريال «حانيه» را روي آنتن شبکه دو دارد.
وی از معدود کارگردانان جوان است که ساخت يک سريال مناسبتي آن هم مرتبط با تاريخ معاصر را برعهده گرفت.
کارگردان فيلم سينمايي «خانهاي روي ابرها» که پيش از اين چهار تله فيلم «هديهاي براي آسمان»، «دويدن براي پشيماني»، «همه روزها» و «مسابقه» را کارگرداني کرده به بهانه ساخت اولين سريال تلويزيونياش مهمان يک فنجان چاي ميشود تا از «حانيه» بگويد، با او از شکل گيري قصه، نگارش فيلمنامه، انتخاب بازيگران و حتي طراحي و حفظ راکوردهاي لوکيشنها در مناطق مختلف يزد گفتيم و شنيديم...
آقاي اشکذري چه خبر؟ کماکان با سريال «حانيه» مشغول هستيد يا اينکه کار جديدي را شروع کرديد؟
ـ نه کار جديدي شروع نکردم. در حال حاضر مشغول مطالعه روي يک ايده هستم، ولي هنوز دست به قلم نشدم. ايده براي من جدي است و نياز به بررسي و کنکاش بيشتري دارم.
سريال «حانيه» از کجا به ذهن شما خطور کرد، چگونه شکل گرفت و روي کاغذ آمد؟
ـ من يکي ـ دو سالي درگير طرح سريال «حانيه» بودم. مستندي کار ميکردم که در آن يکسري خاطرات مطرح شد. با خودم حس کردم اين خاطرات ميتوانند بستر مناسبي براي يک قصه باشند. ايده سريال از آنجا شکل گرفت و حس کردم ميتوان يک درام پر کشش از اين طرح ايجاد کرد.
از ابتدا ذهنيت شما ساخت قصه اي مناسبتي براي ايام دهه فجر بود؟
ـ نه اصلاً به مناسبت فکر نميکردم. فقط به خود قصه فکر ميکردم. حتي من هشت قسمت بدون اينکه به کسي پيشنهادي دهم نوشتم و قصه را پيش بردم. کار که به هفت ـ هشت قسمت رسيد، آن را تحويل شبکه دو دادم.
فکر ميکنم دو ـ سه تله فيلم هم براي شبکه دو کار کرده باشيد؟
ـ بله من 3 تله فيلم در شبکه دو داشتم. با توجه به آشنايي که با شبکه داشتيم قصه را تحويل دادم دوستان مطالعه کنند تا ببينيم چه اتفاقي ميافتد. قصه را خواندند و دوست داشتند، ولي هفت هشت ماهي طول کشيد تا قضيه جدي شد و من مشغول نگارش ادامه کار شدم. قصه از ابتدا با همين حال و هوا طراحي شده بود. بحث اتفاقات در بازار يزد و فردي به نام سعيد اسحاقي که از شهرباني تهران به يزد ماموريت پيدا ميکند و درگير يکسري اتفاقات ميشود، همين! حتي من فينال قصه را هم اتود زده بودم. خب البته من سي درصد آخر را با سي ـ چهل درصد تغيير نوشتم.
طرح اوليه سريال سبقه تاريخي ـ مطالعاتي در ذهن شما داشت يا اينکه...
ـ بعد از اينکه طرح اوليه را در ذهنم مرور کردم، نيازمند آن شدم که يکسري تحقيق ميداني انجام دهم. به طور مثال مدتي با هفت ـ هشت نفر از آدمهاي مختلف در يزد ملاقات داشتم. مثلاً با مغازهدارها صحبت ميکردم و تحقيق ميکردم و متوجه ميشدم فلان مغازه دار در جريان ماجرا بوده و حتي خودش در قصه تاثيرگذار بوده. با کلي گشت و گذار طرف را پيدا ميکردم و متوجه ميشدم که خود طرف در قصه نبود، پدرش بوده، يکي دو روز صبر ميکرديم تا به پدر طرف دسترسي پيدا ميکرديم. يعني ميخواهم بگويم اين آدمها را کانال به کانال پيدا ميکردم.
قاعدتاً مراحل نگارش و تحقيق سختي را در نوشتن اين سريال پشت سر گذاشتيد؟
ـ بله، باور کنيد گاهي بدون اينکه بدانم داستان مرا با خودش به کجا ميبرد، وارد مرحله تحقيق ميشدم. يک پيرمرد هفتاد ساله يکي از منابع خوب تحقيقاتي من براي اين سريال بود که هر چند روز يکبار، سري به مغازهاش ميزدم. آن مرد کلي ايده و فکر خوب به من داد. ايده و شکل گيري اين قصه بر ميگردد به اتفاقات بازار يزد در سال 1357 که من از طريق بازاريها به شدت در اين باب مطلع شدم. جدا از اين، کتب زيادي هم در اين راستا مطالعه کردم. نميخواستم با تحقيقات ناقص پيش بروم. تازه بعد از اينکه نگارش سريال به پايان رسيد کل قصه را به شکل شفاهي براي يکي از اين دوستان که از اساتيد دانشگاه يزد هستند، آقاي کلانتري سرچشمه بازخواني کردم. ايشان از مطلعان تاريخ يزد هستند. به دنبال اين بودم که اگر فکر جديد و ايده نويي براي کار دارند بگويند. گفتم حتماً ميتوانند عيب و ايرادهاي کار را برطرف کنند. دوست داشتم فيلمنامه را بخوانند، فرصت نشد امّا بعد از اينکه قصه را برايشان روايت کردم يکسري نکته خاص را تذکر دادند که من سعي کردم آنها را رعايت کنم تا به لحاظ راکوردي و نمايش فضا خيلي از واقعيت دور نباشم. شما ميدانيد وقتي بحث ساخت يک اثر تاريخي به ميان ميآيد، خيلي کار سخت ميشود. حساسيت روي بخشهاي مختلف وجود دارد. ما سعي کرديم کاري را با کمترين نقص و اشتباه ارائه بدهيم.
اخيراً استفاده از بازيگران بومي در کنار بازيگران شناخته شده گويا سفارش خود سازمان است. به آثار مختلف نمايشي، به خصوص مجموعههايي که در شهرستانها توليد ميشوند. سبک و سياق شما در انتخاب بازيگران اين سريال و تلفيق هنرمندان بومي و حرفه ايها چگونه شکل گرفت؟
ـ در مورد بازيگران سرشناس که بايد بگويم شناخت کافي وجود داشت، چون از اين دوستان هم فيلم و سريال ديده بودم و هم يک شناخت نسبي داشتم، امّا در مورد بازيگران يزدي بايد بگويم چون من اهل يزد هستم و تقريباً با بچههاي تئاتري ارتباط دارم، فيلمهاي کوتاه دوستان و بازي بازيگران بومي را چند بار ميديدم و بعد دست به انتخاب ميزدم. سعي کردم با توجه به شناختي که دارم، بهترين گزينهها را انتخاب کنم. بازيگران شناخته شده هم تقريباً همانطور که اولويت خود ما بودند انتخاب شدند. جز يکي ـ دو نفر که به خاطر مسائل مالي يا تداخل کاري و زماني نتوانستيم در خدمتشان باشيم. در کل تقريباً هفتاد درصد به آنچه مدنظرمان بود دست پيدا کرديم.
پس انتخاب بازيگران بومي و اهل يزد به ماجراي بودجه سريال مرتبط نميشد؟
ـ واقعاً نه! چرا که وقتي قصه وارد فضاي شهرستان ميشود ما نميتوانيم به کل از بازيگران تهراني استفاده کنيم. جاهايي نياز است از بازيگران بومي استفاده کنيم. به طور مثال وقتي قصه وارد بازار يزد ميشود حتماً نياز است لهجه و لحن يزدي بر فضاي کار سايه بيندازد. به جز يکي دو نفر که ما مجبور بوديم به خاطر اندازه نقش، از تهران بياوريم...
مثل محمد کاسبي...
ـ بله ايشان به عنوان بازاري يزدي حضور داشتند.
که البته لهجه ايشان در نيامد؟
ـ بله، چون کار سختي بود.
سيما خضرآبادي هم به عنوان يکي از شخصيتهاي يزدي قصه (حانيه) انتخاب بومي نبود.
ـ بله ايشان هم... من سريال را با نگاه شبکه سراسري ميديدم، پس ميخواستم قصه را با اين ويژگي سر و شکل دهم. ايده اوليه من مرتبط با شهرستان يزد بود، امّا در دل آن شروع به طراحي قصههايي کردم که بتواند کشش درام را چند برابر کند تا در دل اين قصهها قصه تاريخي پيش برود.
لهجه يزدي با توجه به ريتم و نوع گويش خيلي سخت آموخته بازيگر ميشود...
ـ بله دقيقاً، با توجه به آواي خاص اين لهجه، خيلي سخت بود که بتوانيم از بازيگران بخواهيم طي يک مدت کوتاه لهجه يزدي را ياد گرفته و بدون نقص صحبت کنند. از سوي ديگر ما تلفيق بازيگران يزدي و تهراني را داشتيم که نميشد بازيگر يزدي با لهجه درست مادري در مقابل بازيگري که طي 10 ـ 20 جلسه لهجه را آموخته قرار گيرد...
در واقع کار دو دست ميشد و حتماً توي ذوق ميزد؟
ـ بله، چون آنها روبروي هم بازي ميکردند و اين کار ما را سخت ميکرد.
البته حس ميکنم بازيگران يزدي سريال هم به خوبي تا اينجا از پس نقشها بر آمدند و خيلي حس دو دست شدن در کليت کار حس نميشود، مگر خيلي ريز و جزئي که نسبت به خيلي از توليدات استاني قابل اغماض است.
ـ بله درست ميگوييد. بازيگران يزدي همگي با سبقههاي تئاتري جلوي دوربين ما رفتند. به طور مثال مقداري جلوتر برويم شما بازي بازيگر شخصيت شيخ عباس را خواهيد ديد. ايشان حدود 40 سال روي صحنه تئاتر کار کرده و شما خواهيد ديد چه بازي خوب و فکورانه اي داشته است. حضور ايشان دقيقاً همان اتفاقي بود که مد نظر ما بود. ديگر بازيگران هم به نسبت نقششان برخي خيلي خوب هستند و برخي هم متوسط از عهده کار برآمدند. ولي از آنجاييکه ناخودآگاه تماشاگر با اين بازيگران آشنا نيست دو ـ سه قسمت ميگذرد تا با اين بازيگران همذات پنداري و نقش را روي بازي اين بازيگران باور کند. اين يک مقدار کار ما را سخت ميکند. به هر حال تجربهاي بود که در اين سريال به آن رسيديم. وقتي بازيگر شناخته شده باشد تماشاگر خيلي سريعتر با او ارتباط ميگيرد و اين در پيشرفت قصه موثر است.
سريال از ابتدا روي 10 تا 13 قسمت نوشته شده بود؟
ـ سيزده قسمت ...
فکر ميکنم سريال و قصه پتانسيل 20 تا 26 قسمت را داشته باشد؟
ـ من خودم روي 23 قسمت ذهنيت داشتم. به هر حال چون اولين تجربه سريال سازي من بعد از 4 تله فيلم بود، سخت اعتماد کردند تا يک سريال بلند را به من بسپارند. خدا را شکر که امروز از اعتمادي که شبکه به من داشته تا اينجا پشيمان نيست. اين را بازخورد مخاطب از کار ميگويد. سريال «حانيه» حاصل اعتماد يکي دو تن از مديران از جمله آقاي کريمي بود. مطمئن باشيد به اين راحتي هيچ مديري نميآيد يک سريال تاريخي آن هم تاريخ معاصر مرتبط با دهه فجر را به يک کارگردان باسبقه 4 تله فيلم و يک سينمايي بسپارد. البته اين اعتماد کار ما را سخت ميکرد. سريال «حانيه» فضاي بسيار سختي داشت و امکانات بسياري را ميطلبيد. با اين حال حتماً سريال ميتوانست تعداد قسمت بيشتري را به خود اختصاص دهد. برخي از قصهها و شخصيتها طوري طراحي شدهاند که ميتوانستند بيش از اين حرفها صاحب ماجرا باشند. خدا نکرده به دنبال آب بستن به قصه نبودم. قصه هر چه پيش ميرود خواهيد ديد که کشش لازم را دارد. بعد از قسمت ششم کلي گره به سريال اضافه خواهد شد که ميتواند ادامه پيدا کند و ...
ولي به يکباره جمع خواهد شد؟
ـ بله مثلاً خود شخصيت طلا براي گسترش پتانسيل خوبي داشت. کاراکتر مونس، شخصيت آفاق و ... که ميتوانستند سمت و سوي داستان را حتي تغيير دهند، ولي به هر حال ما با امکانات و ظرفيت پروژه سعي کرديم اين سريال را بيش ببريم.
شما تقريباً اکثر صحنه ها را در منطقه فهادان يزد جلوي دوربين برديد ...
ـ ما تقريباً در سه ـ چهار نقطه لوکيشن اصلي داشتيم. قسمتهايي را در محل مديران مارکار يزد برداشتيم ...
ساختمان شهرباني را ...
ـ بله دقيقاً ...
خانه هاي قديمي، خانه سرهنگ و بازار ...
ـ خانه آ سيد جعفر و کوچههاي بيروني را در محله فهادان کار کرديم. بازار در محل بازار خان برداشت شد. خانهاي قديمي بود در محله کسنويه يزد که خيلي از فهادان فاصله داشت. آنجا هم يکي از لوکيشنهاي اصلي ما بود.
اينکه تو خودت از اهالي يزد هستي در انتخاب لوکيشنها بسيار کمک حال بود؟
ـ بله من شناخت کافي نسبت به منطقه داشتم .سعي کرديم از لوکيشنهايي استفاده کنيم که تقريباً فقط نيازمند چيدمان است.
به رغم اينکه مناطق مختلف قديمي و بافت دست نخورده و کهن در شهر يزد هنوز وجود دارد، با اين حال بيشک هستند نقاطي که به دلايل مختلف ساختار امروزي به خود گرفتهاند و هجوم عناصر مدرنيته قابل مشاهده است. در اين راه با بحث طراحي صحنه و تصويربرداري مشکلي نداشتيد؟ انصافاً تا اينجا در سريال شما کمتر شاهد گافهاي مرسوم سريالهاي مشابه بودهايم.
ـ خيلي ممنون که متوجه اين توجه و حساسيت ما شديد و به آن اشاره کرديد. جاهايي را ماسکه کرديم، جاهايي را در تدوين درست کرديم که واقعاً کار سختي بود. نمايش فضاها، لباسها، خودروها و ... توليد کار تاريخي را به شدت سخت ميکنند. جالب اينکه در کارهاي تاريخي حساسيتها هم بيشتر ميشود. به طور مثال حجره آ سيد جعفر را ما از يک حجره رنگرزي استفاده کرديم که 20 سال بود تعطيل شده بود. کلي تغيير در اين حجره داديم، قالي آورديم، فضا را تغيير داديم. جاهايي را دوباره چيدمان کرديم، ولي کاملاً سخت، مثلاً ابزار و وسايل خانه سرهنگ کاملاً توسط گروه توليد از تهران آمد.
با اين شرايط سخت تهيه و توليد و هزينههايي که براي کار داشتيد به نظر کار در چند فصل ديگر ميتواند ادامه پيدا کند؟ قصه که پتانسيل دارد؟
ـ شخصيتهاي ما پس از پايان قسمتهاي نهايي تازه راه ميافتند و ميتوانند حامي قصه باشند. الان خود من که نويسنده هستم، ميدانم چقدر قصه و شخصيتها پتانسيل ادامه کار را دارند. به نظرم براي دوستان تلويزيون، سپردن يک کار طولاني به من يک جورهايي ريسک محسوب ميشد با اين حال از اعتماد دوستان محترم مدير کمال سپاس را دارم. به هر حال جمع کردن بازيگران اين سريال و حفظ راکوردها و شرايط توليد براي ساخت فصلهاي بعدي کار چندان راحتي نخواهد بود.
در بحث کارگرداني و سبک دکوپاژيک مجموعه تاريخي آن هم از نوع معاصر نيز مشخصاً مراقبت کرديد دوربينتان خيلي خودنمايي نکند ...
ـ بله دقيقا ...
بيشتر به دنبال يک کارگرداني نامحسوس و تنها روايت کامل قصه بوديد؟
ـ نکتهاي که خودم سعي کردم رعايت کنم، ريتم خاص دروني و ريتم خاص بروني سريال بود. ريتم خاص دروني سريال خيلي زياد بود. وقتي که سريال ريتم دروني داشته باشد، دکوپاژ درشت توي چشم ميزند. در واقع رئال بودن قصه بيرون ميزند. حالا اگر قصه ريتم بيروني داشته باشد، دکوپاژ ميتواند يک رنگ و لعاب جديد به کار بدهد. دکوپاژ در کار من به ريتم دروني بروني مرتبط ميشود و البته سعي کردم خيلي دوربين حرکات خاصي نداشته باشد تا ذهنيت تماشاگر از قصه منحرف نشود.
از زمان، شکل و شمايل پخش سريالتان راضي هستيد؟
ـ اگر کار در زمان ديگري در طول سال پخش ميشد، حتماً بهتر و بيشتر ديده ميشد، ولي خب سياست مديران بود که اين روزها سريال روي آنتن برود. خوشبختانه چهار قسمت از سريال بعد از 22 بهمن روي آنتن ميرود و اين کمک ميکند تا کار بيشتر ديده شود. ما چهارشنبه 10 قسمتمان به پايان ميرسد. پنجشنبه خلاصه 10 قسمت را داريم و بعد از آن چهار قسمت پاياني را از شنبه پي خواهيم گرفت.
و سوال آخر. از فيلم سينماييتان چه خبر؟
ـ فيلم در حال گذراندن مراحل فني است. بايد ببينيم در آينده چه اتفاقي رخ خواهد داد.
منبع:بانی فیلم
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن