چكيده:
در طول حيات صنعتي، ابزارها / راهكارهاي مختلفي به منظور بهبود وضعيت توليد از نظر كمي و كيفي مورد نظر بوده است. كميت توليدات صنعتي در ابتداي روند گسترش صنعت، به عنوان پارامتر اساسي جهت ادامة حيات سازمان ها بوده است در حاليكه با گذر از زمان، اهميت كيفيت محصولات براي حفظ بازار فروش به عنوان پارامتر تعيين كننده اي در سرنوشت سازمان ها شناخته شده است. در اين راستا، ابزارهاي متعددي جهت بهبود اين پارامتر اساسي توسط بشر استفاده شده است. در اين برهه از زمان كه دنياي رقابتي نياز به برترين ها جهت باقي ماندن در شرايط رقابتي دارد، متدولوژي شش سيگما (6d) به عنوان روشي سيستماتيك جهت به كارگيري منسجم از ابزارهاي مختلف كيفي مطرح گرديد. در اين متدولوژي سعي بر كاهش انحرافات فرايندها مي باشد كه اهداف اساسي در به كارگيري آن را مي توان در مواردي شامل كاهش تغييرات، كاهش عيوب، بهبود بازدهي، بالا بردن رضايت مشتري و بهبود در مسائل مالي خلاصه نمود. شش سيگما زماني در صنعت به عنوان يك ابزار قوي و مؤثر كاربرد خواهد داشت كه اقدامات اصلاحي و پيشگيرانه كوتاه مدت يا بلند مدت قادر به بهبود فرايند نباشند. در صورت نياز به شناخت علل اساسي و مزمن ايجاد انحراف ذاتي در فرايند، استفاده از اين روش بسيار مفيد است.
تاكنون تصور مديران از روش هاي بهبود كيفيت تنها افزايش هزينه جهت دستيابي به اين هدف بوده است. ولي مطرح شدن متدولوژي شش سيگما بر اين باور مديران خط بطلاني مي كشد و نشان مي دهد كه افزايش سطح كيفيت منجر به كاهش هزينه و سرعت توليد مي گردد. اين پارادايم ذهني برخلاف نظريات قبلي كه افزايش سرعت و كاهش هزينه را عامل بهبود كيفيت مي دانستند، در نظرية جديد هدف افزايش سطح كيفيت مي باشد كه اثراتي مانند افزايش سرعت و كاهش هزينه هاي توليد را به دنبال دارد. اين تغيير الگوي ذهني، موتور محركي است كه مديران را به استفاده از اين ابزار جهت بالا بردن سرعت و كاهش هزينه توليد سوق مي دهد.
كلمات كليدي: شش سيگما، قابليت فرايند، طراحي آزمايشات، تصديق و صحه گذاري، ارزيابي ريسك، مميزي فرايند.
مقدمه
شرايط خاص اقتصادي كه امروزه شركت هاي فعال در آنها رقابت مشغولند، نياز مبرمي را جهت استفاده از ابزارهايي براي بهبود كيفيت و تطبيق با شرايط اقتصادي، ايجاب مي كند. توجه به مقوله كيفيت در چنين جوي، در راس تفكر نظريه پردازان و مديران برجسته جهاني قرار گرفته است. مديران با شرايطي از قبيل عدم وجود سرمايه، نياز به كاهش هزينه ها و فروش بيشتر محصولاتشان مواجه هستند و لازم است در شرايط متغير و ناپايدار اقتصادي سازمان خود را به نحوي راهبري نمايند كه قادر به پاسخگويي به تمامي نيازها باشد. متدولوژي شش سيگما به عنوان يكي از روش هاي كيفي است كه اجراي آن تاثيرات مثبت قابل ملاحظه اي در افزايش سطح كيفيت، كاهش هزينه و ارتقاي رضايت مشتري داشته است، همچنين اين روش به عنوان يكي از پيشرفته ترين مباحثي است كه در حال حاضر سرآمد اهداف سازمان هاي بزرگ دنيا قرار گرفته است.
واقعيت اينست كه سازمان ها نياز مبرمي به راه هاي اندازه گيري براي آنچه كه به عنوان ارزش در نظر مي شود، دارند. اندازه ها يا مشخصه ها به هر عضو و هر فعاليت در سازمان بر مي گردد. آنچه كه نمي توان اندازه گيري كرد، قابل تغيير نيز نمي باشد. اساس شش سيگما مشخصه هايي را به كار مي گيرد كه ميزان موفقيت هر آنچه را كه سازمان انجام مي دهد، اندازه گيري مي كند. به عبارت ديگر، بدون اندازه گيري فرايندهاي يك شركت و تغييرات اين فرايندها، دانستن اين امر كه سازمان در چه موقعيتي است و به كجا خواهد رفت، غيرممكن مي باشد.
به طور كلي، شش سيگما فرايندي از پرسش هايي است كه منجر به ايجاد جوابهاي ملموس و كمي مي شود كه در نهايت نتايج سود آوري توليد مي كند. در اين مقاله متدولوژي شش سيگما به صورت اجمالي مورد بررسي قرار مي گيرد و مراحل اجرايي اين مقوله تشريح مي گردد.
مفهوم شش سيگما
آنچه در مفهوم شش سيگما مستتر است را مي توان در اصول ذيل خلاصه نمود:
• هوشمندانه كاركردن نه فقط سخت كاركردن.
• بهبود كيفيت و كاهش هزينه ها.
• ابزاري براي كاهش نوسانات (تغييرات).
• روشي بر اساس فرايند حل مساله.
• چشم اندازي براي محصولات و خدمات عالي.
• ارج نهادن به مشتريان.
• مقايسي براي مقايسه سازمانهاي جهان شمول.
• هدفي براي تقويت بنيه رقابتي سازمان.
شش سيگما تلفيقي از مديريت كيفيت و مهندسي سيستم ها مي باشد كه اصول فوق را پوشش مي دهد. آن زمان كه سازمان با استفاده از ابزارهاي مختلف كيفيتي مانند، كايزن، كنترل كيفيت، اقدامات اصلاحي و پيشگيرانه مشكلاتي را در سطوح پايين (از نظر امكان شناسايي و قابليت برطرف نمودن و غيره) شناسايي و رفع نمود، براي حل مشكلات ريشه اي و مزمن از متدولوژي شش سيگما، استفاده مي گردد. هرچه كه سطح سيگما بالاتر مي رود لازم است يك افزايش نمايي در كاهش نقص ها ايجاد شود، به طوريكه با رفع مشكلات محدود و ريشه اي كه با ابزارهاي ساده كيفي قابل شناسايي و حل نمي باشند، سطح سيگما افزايش مي يابد.
رسيدن به سطح شش سيگما يك چشم انداز است و هنوز شركتهاي مطرح در استفاده از اين روش، قادر به دستيابي به سطح شش سيگما نبوده اند. در هر حال افزايش سطح سيگما منجر به ايجاد بهبودهاي چشمگير در افزايش كيفيت و كاهش هزينه هاي سازمان شده و بهبود مستمر را به نحوي مطمئن پايه ريزي كرده است. سيگما به عنوان معياري جهت محك زدن ميزان پراكندگي جامعه شناخته شده است و فلسفه شش سيگما بر اساس كاهش نوسانات و تغييرات پايه گذاري شده است. شش سيگما بيان كننده محدوده اي از مقادير متغير هاي تصادفي با توزيع نرمال مي باشد كه انتظار مي رود 73/99% از كليه مقادير در محدوده سه سيگما از دو طرف مقدار ميانگين جامعه آماري قرار گيرد. ايرادات كيفي از طريق يك علت ريشه اي به نام نوسان بروز مي كنند. براي بهبود كيفيت لازمست نوسانات اندازه گيري شوند، كاهش يابند و پيشگيري شوند. كليه مراحل اجراي پروژه هاي شش سيگما به دنبال اين هدف تبيين يافته اند .
در صورتيكه فرايند در سطح 3 سيگما انجام شود نرخ ايرادات برابر با 27/0% (2700 ايراد در هر ميليون واحد توليد شده) خواهد بود. در اين حالت با تغيير ميانگين فرايند به اندازه 5/1 سيگما كه جزئ ماهيت هر فرايند مي باشد، تنها 32/93% از سطح زير منحني در حدود مشخصه محصول قرار خواهدگرفت و اين به معني وجود عيب در محصول است. بنابراين باقي ماندن درسطح 3 سيگما، ايجاد محصول بدون ايراد را تضمين نمي نمايد.
با كاهش مداوم نوسانات قابليت فرايند افزايش مي یابد در طول زمان بر اساس شرايط توليد، به سطح شش سیگما میرسد به اين ترتيب فلسفه توليد بدون ايراد تحقق مي يابد .
سرآغاز شش سيگما
تولد شش سيگما در سال 1979 در موتورلا صورت گرفت. در اين زمان بود كه ارتباط و وابستگي بين كيفيت بالاتر و هزينه هاي توسعه پايين تر در توليد محصولات، شناخته شد و مورد توجه قرار گرفت. در زمانيكه اكثر شركتهاي آمريكايي بر اين باور بودند كه كيفيت هزينه ايجاد مي كند، موتورلا اين واقعيت را به درستي درك كرد كه بهبود كيفيت ، هزينه ها را كاهش خواهد داد و و تثبيت اين پارادايم ذهني، اساس به كارگيري متدولوژي شش سيگما را قوت بخشيد.
موتورلا 5 الي 10 درصد از درآمد ساليانه خود را و در برخي شرايط 20 درصد از درآمد فروش را صرف برطرف نمودن كيفيت پايين نمود. اين دگرگوني موجب برگرداندن 800 تا 900 ميليون دلار در هر سال، به دليل وجود فرايندهايي با كيفيت بالاتر گرديد. بعد از 4 سال، شش سيگما 2/2 بيليون دلار براي شركت موتورلا ذخيره نمود. پايه گذاران شش سيگما در موتورلا كاري را انجام دادند كه در اكثر شركتها غير ممكن بود. در سال 1993 موتورلا شش سيگما را در بسياري از فرايندهاي توليدي خود به كار گرفت و در اندك زماني، شش سيگما در كليه صنايع ديگر بسط يافت .
آنچه كه بيش از هر چيز موجب استقبال مديران از به كارگيري اين متدلوژي شده است، ايجاد يك انتقال الگوي ذهني در مورد افزايش كيفيت محصولات/ خدمات سازمان مي باشد. برخلاف نظريات قبلي كه كاهش سرعت توليد و افزايش هزينه را عامل بهبود كيفيت مي دانستند،، در نظريه جديد بهبود كيفيت موجب افزايش سرعت توليد و كاهش هزينه هاي توليد مي گردد. بنابراين بر اين اساس مي توان گفت كه كيفيت علت است نه اثر.