ابویزید طیقور بن عیسی البسطامی معروف به بایزید بسطامی از بزرگ‌ترین عارفان و بزرگان اهل تصوف است که در سال های 161 تا234 می زیسته و بیش از دیگران دارای شهرت و اهمیت بوده و رفتار و گفتارش در همهٔ مردان راه حق تأثیر کرده‌است، به این جهت داستان‌ها و سخنان او بیش از هر صوفی و عارفی در کتب صوفیه و عرفا آمده‌است و مخصوصا در آثار منظوم عرفانی مانند آثار عطار و مثنوی مولوی بیشتر جلوه‌گر است.
فریدالدین عطار در تذکره الاولیا ۵۵ صفحه به ذکر شرح حال و اقوال بایزید اختصاص داده و این مقدار تفصیل دربارهٔ صوفی و عارفی دیگر در آن کتاب به نظر نمی‌رسد. عطار در آغاز شرح حال او می‌نویسد «آن سلطان العارفین آن برهان المحققین اکبر مشایخ بود و اعظم اولیا و حجت خدای بود و خلیفهٔ به حق در اسرار و حقایق نظری نافذ و حدی بلیع داشت و پیش از او کسی را در معانی طریقت چندان استنباط نبود که او را».
نقل است که چون مادر او را به مکتب فرستاد، در سورهٔ لقمان به این آیت رسید: «ان اشکرلی و لوالیدیک» یعنی شکر گوی مرا و شکر گوی مادر و پدر را چون معنی این آیه بدانست نزد مادر رفت و گفت : در دو خانه کدخدایی چون کنم، یا از خدا در خواه تا همه آن تو باشم یا مرا به خدا بخش تا همه آن او باشم مادر گفت: تو را در کار خدا کردم و حق خود به تو بخشیدم».
پس از بسطام بیرون رفت و سی سال در بادیهٔ شام می‌گشت و ریاضت می‌کشید.