آيين زناشويي در ايران باستان





در کيش ايران باستان زناشويي به منظور زندگي خوش و خرم و اتحاد و اتفاق و ازدياد نفوس و تشکيل خانواده چنان بر پايه صحيح و محکم استوار بوده که خود به خود ضامن بقا و دوام زندگي مشترک بود و مهر ومحبت را بين زن و شوهر براي هميشه برقرار مي ساخت.زرتشت در گات ها يسنا پنجاه و سه بند به پسران و دختراني که مي خواهند با هم پيمان ازدواج ببندند اندرز مي دهد که اي دختران شوي کننده و اي دامادان ،اينک بياموزم و آگاهتان کنم .با غيرت از براي زندگاني پاک منشي بجوشيد.هر يک از شما بايد در کردار نيک از ديگري پيشي جويد و از اين راه زندگاني خود را خوش و خرم سازد.در کيش زرتشتي از لحاظ نظم به کارهاي دنيا و محکم ساختن يگانگي و جلوگيري از فساد اخلاقي ،در مورد زناشويي تاکيد زياد گرديده و اين کار به خوبي ستوده شده است.چنانکه در فرگرد چهارم بند چهل و هفت ونديداد اهورامزدا مي گويد:"اي اسپيتمان زرتشت هر آينه ،من مرد زندار را بر مرد بي زن و مرد حانه دار را بر مرد بي خانمان ترجيح مي دهم."باز در فقره چهل و چهار مي گويد:"وظيفه هر شخصي است که برادران همکيش خود را در کسب مال و داشتن همسر راهنمايي و مساعدت کند."در دين زرتشت کمک کردن براي ازدواج کساني که به سن بلوغ رسيده و به علت ناداري بي همسر مانده اند،از کارهاي خوب و پرثواب شمرده مي شود.





عقد و ازدواج


در دين زرتشت عقد و ازدواج به پنج گونه انجام مي گيرد.


1.پادشاه زني-اين ازدوالج عبارت از اين است که پسر و دختر براي نخستين بار با رضايت والدين خود با يکديگر ازدواج کنند.


2.ايوک زني (يگانه-منحصر به فرد)-يعني مردي بخواهد با يگانه دختر پدري ازدواج کند.چون دختر نميتواند دارايي خانه پدر را به خانواده ديگر منتقل کند،موظف است که پس از ازدواج،نخستين پسر خود را به جاي فرزند پدرش قرار داده دارايي را به او بسپارد تا از انقراض خانواده پدرش جلوگيري کند.چنين زني را ايوک زني مي گويند.


3.چاکر زني-اين ازدواج در مورد زن يا مرد بيوه است که بخواهد پس از در گذشت همسر اول همسر ديگر انتخاب کند.چون برابر کيش زرتشتي ،جفت اول در گيتي و عالم پس از مرگ همسر شخص است و مقام پادشاه را دارد،لذا همسر دوم در عالم ديگر،مقام چاکر را در برابر همسر اول خواهد داشت.همچنين وقتي که مرد بخواهد براي دارا شدن فرزند با رضايت زن اول همسر ديگري اختيار کند.زن دوم نيز در مقابل زن اول مقام چاکر زني را خواهد داشت،يعني در خقيقت به منزله چاکر و خدمتکار است.


4.خودسر زني-اين ازدواج عبارت است از اينکه دختر و پسر بالغ پيش از رسيدن به بيست و يک سالگي بخواهند بدون رضايت پدر و مادر خود با يکديگر ازدواج کنند،در اين صورت موبد حق دارد صيغه عقد را جاري سازد ،ولي مادامي که نارضايتي اولياي آنها باقي است،اين زن و شوهر از ارث محروم خواهند بود.
(دختر در شانزده سالگي و پسر در هجده سالگي ميتواند با رضايت اولياي خود ازدواج کند).



5.ستر زني-اگر زن و شوهري بچه دار نشوند و بچه اي را از سر راه برداشته يا از قوم و خيشان بي بضلعت گرفته به فرزندي قبول کنند،در مورد اين بچه وقتي که بزرگ شد مانند ايوک زني عمل ميشود،بدين طريق که اولين پسر آن دختر خوانده،فرزند پدر خوانده محسوب مي شود و پس از فوت پدر خوانده ،صاحب دارايي و املاک خواهد شد.





موانع زناشويي


زناشويي در ميان خويشاوندان در موارد زير ممنوع است:


1.نسبت به زن-نزديکتر از پسر عمو و پسر خاله و پسر دايي و همچنين پدر خوانده،برادر خوانده و پسر شوهر جايز نيست.


2.نسبت به مرد-نزديکتر از دختر عمو و دختر عمه ودختر دايي و نيز مادر خوانده،و دختر خوانده را به زني گرفتن جايز نيست.


3.نسبت به زن و مرد-در مورد برادران يا خواهران رضاعي بطور کلي موانع مزبور جاري است.


در مورد مهريه-در کيش زرتشتي چون رهايي اختياري نيست ، به اين جهت براي زناشويي مهريه اي قيد نميشود.





امکان فسخ زناشويي يا رهايي


1.يکي از طرفين ديوانه بوده يا اختلال حواس داشته باشد در صورتي که طرف ديگر آگاه نبوده باشد،بنا به تقاضاي طرفي که سالم است ازدواج قابل فسخ است.


2.هرگاه شوهر عنين بوده و مردي نداشته باشد زن ميتواند تقاضاي طلاق کند.


3.هر گاه ثابت شود زن مرتکب زنا شده،شوهر ميتواند او را رها سازد و اگر ثابت شود که شوهر با زن ديگر زنا کرده است ،زن هم ميتواند تقاضاي طلاق کند.


4.هر گاه شوهر به مدت سه سال مخارج زندگي زن را ندهد،زن ميتواند تقاضاي طلاق دهد.


5.هر گاه زن از اذيت شوهر در خطر باشد ميتواند تقاضاي رهايي کند.


6.هر گاه زن ناشزه(زني که به شوهر خود تمکين نکرده،نا فرماني کند)باشد و رفتارش باعث خطر گردد،شوهر ميتواند تقاضاي طلاق کند.


7.هر گاه شوهر زن ديگري داشته که در موقع ازدواج پنهان کرده و يا زن شوهر ديگري داشته باشد ازدواج بعدي خود به خود باطل است.


8.وقتي که مرد يا زن ترک دين زرتشت کند طلاق جايز است.








گواه گيران مجلس عقد


در اين مجلس بزرگان و موبدان حاضر مي شوند،موبد پس از شنيدن اقرار رضايت از عروس و داماد اندرزهاي سودمند اخلاقي و ديني داده برايشان چنين دعا ميکند:


هر دو تن را شادماني افزون باد.هميشه با فر و جلال باشيد ، به خوبي و خوشي زندگي کنيد،در ترقي و افزايش باشيد،به کردار نيک سزاوار باشيد،نيک پندار باشيد،در گفتار نيکو باشيد،در کردار نيکي به جاي آوريد،از هر گونه بد انديشي دور بمانيد.هر گونه بکاهد،هر گونه بدکاري بسوزاد،راستي پايدار باد،جادويي سرنگون باد،در مزديسني استوار باشيد،محبت داشته باشيد با کردار نيک مال تحصيل کنيد.


با بزرگان يک دل و يک زبان باشيد،با ياران فروتن و نرم خو و خوشبين باشيد،غيبت مکنيد،غضبناک نشويد،از براي شرم گناه نکنيد،حرص مبريد،از براي چيزي بيجا دردمند نشويد،حسد مبريد،کبر و مني نکنيد،هوي و هوس نپروريد،مال کسان را به نا حق مبريد،از زن و شوهر کسان پرهيز داريد از کوشش نيک خود برخوردار باشيد،با حرص انباز مشويد،با غيبت کننده همراه نباشيد،با بدنام پيوند نکنيد،با بيچارگان پيکار نکنيد،پيش پادشاهان سخن سنجيده گوييد،مانند پدر نامور باشيد،در هر صورت مادر را نيازاريد،و به واسطه راست گفتن کامياب و کامروا باشيد.


پس از آن عروس و داماد دست پيوند بهم داده دور آتش ميگردند و ساير تشريفات عروسي به طور معمول است انجام ميشود.