همايش كنكور روي شاخ او مي‌چرخد، روي دو دستش كه موقع حرف زدن با بچه‌ها با هيجان تكانش مي‌دهد و با صدايي كه از دهانش درمي‌آورد، دخترها را به خنده مي‌اندازد.
او هر سال چند روز مانده به برگزاري كنكور در قسمت‌هاي مختلف شهر سالن‌هاي بزرگي را اجاره مي‌كند و بابت ورودي همايش از بچه‌ها تا 150 هزار تومان هم پول مي‌گيرد كه به آنها ياد‌دهد، اضطراب كنكور را چطور كنترل كنند و با كشيدن مهار اعصابشان چطور بهترين نتيجه را از اين آزمون بگيرند.
اين مرد جوان هر سال در روزهاي منتهي به كنكور، چند ميليارد تومان از بابت ارائه نسخه‌هاي روان‌شناسي‌اش به دختران پشت‌كنكوري درآمد دارد.

او مدرك ليسانس دارد و به برکت پارتی بازی هایی که توسط برخی کارکنان صدا و سیما صورت می گیرد، چندین بار در تلویزیون حاضر شده و برای خود شهرتی دست و پا کرده است. البته غير از اسم و رسم، جناب دستمالچی ويژگي‌هاي ديگري هم دارد. او شوخ‌طبع است و در همايش‌هايي كه برگزار مي‌كند، با خوش‌زباني و مهارت بيان به دختران اعتماد به نفس مي‌دهد.

کمی آنطرف تر در آن بالا بالاها در شمال شهر تهران، پارکینگی از اتومبیل های مدل بالا در کنار یک سالن همایش جلب توجه می کند. در ابتدا گمان می کنید کنسرت یک خواننده مشهور برپاست. اما وقتی از پدر و مادرهایی که بسوی سالن می رفتند، سوال کردم، متوجه شدم که قرار است یک مشاور تحصیلی در آنجا سخنرانی کند.

خب ظاهراً این مشاور پرستیژ اجتماعی بهتری دارد، آخر تحصیلکرده فرنگ بوده و دفترش هم در الهیه تهران است که این چیزها برای دختران جوان کلی جذابیت دارد.
او نیز از تب کنکور برای ثروت اندوزی استفاده کرده است و بخوبی می داند که چطور می توان از این راه به ثروت های میلیاردی دست یافت، زیرا خودش در مصاحبه ای گفته بود که ترجیح می دهد بجای مشاوره به دانش آموزان آمریکایی با دانش آموزان ایرانی کار کند. آخر او فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد است و به اصطلاح خودمانی فرنگ دیده است.
آقای مشاور غرب زده محبوبیتش را به علت نپذیرفتن دعوت رسانه ملی برای شرکت در یک برنامه آموزشی و به نشانه مخالفت با برنامه های صدا و سیما کسب کرده است، هرچند بعداً مشخص شد که جناب مشاور پیشنهاد ده میلیون تومانی مدیر شبکه یک را برای شرکت در آن برنامه کافی ندانسته. و بعد هم مصاحبه های تعدادی از رتبه های تک رقمی و دو رقمی کنکور که موفقیتشان را مرهون مشاوره ها و برنامه ریزی های او دانستند، بر شهرت آقای مشاور فرنگ برگشته افزود.

برخی از پدر و مادرهای حاضر در همایش می گویند، سیناتهرانی راه موفقیت در کنکور را بخوبی می شناسد. باید به این افراد گفت: خب اگر نمی شناخت که از این راه ثروت هنگفتی کسب نمی کرد.

برخی از دخترهای حاضر در همایش می گویند: عاشقش هستیم. او بسیار متواضع است و کارش را خیلی خوب انجام می دهد و کلی رتبه تک رقمی و دو رقمی بیرون داده . اما باید به آنها گفت : شما بدون نیاز به این مشاورین و با تکیه بر استعداد و تلاش خود نیز می توانید موفق شوید.
شاید هم آنها عاشق موقعیت بالای اجتماعی آن جوان هستند. کمتر دختری است که جذب جوانی نشود که دارای ثروت هنگفت، ویلای خارج از کشور ، تحصیلات دکترا ، اتومبیل مدل بالا و ... است.

جالب است که این مشاور بر خلاف سایر مشاورین که خودشان همایش برگزار می کنند، زحمتی برای اینکار نمی کشد و پولی نیز برای اجاره سالن و هزینه های جانبی نمی پردازد، زیرا به گفته یکی از مدیران آموزشگاههای کنکور که در آن سالن حضور داشت،مدیران موسسات و مدارس همه هزینه ها را خودشان متقبل می شوند .
بله آنها همه مقدمات را فراهم می کنند تا جناب مشاور تشریف ببرد و با اتومبیل گرانقیمتش خودنمایی کرده و یک ساعتی چرت و پرت بگوید و چند میلیون تومانی هم به جیب زده و در انتها نیز باکی پر از بنزین هدیه بگیرد و به سلامت به خانه بالای شهرش برگردد.

ظاهراً کلاس آقای مشاور خیلی بالاست و بصورت مستقل و از طریق سایت اختصاصی و دفتر شمال شهرش، کار می کند و اجازه نمی دهد تا مدیرآموزشگاهی بدون هماهنگی اسم او را در فهرست کادر آموزشی اش قرار دهد.
مدیر یکی از مدارس نمونه تهران می گوید: ضعف مدارس در تقويت بنيه علمي دانش‌آموزان، فقدان یک مشاور خوب و توانا، ناتوانی بسیاری از مشاورین در روحيه دادن به دانش آموزان و رقابت شدید میان مدارس چاره ای نمی گذارد که برای موفقیت دانش آموزان مدرسه مان دست به دامن مشاورین موفق بشویم.

او می گوید: پدر و مادرهای بچه ها، روش کاری آقای تهرانی را می پسندند. آنها می گویند: سیناتهرانی خیلی با مهارت کارش را انجام می دهد و بگونه ای به بچه ها انگیزه داده و باورهای موفقیت را در درونشان تقویت می کند که همه ما شاخ درمی آوریم.

دانش آموزان کنکوری ها نیز او را دوست دارند، آنها می گویند: آقای دکتر خیلی تاثیرگذار مشاوره می دهد. او کاری می کند که شما بدون احساس خستگی و دلزدگی با تمام قدرت برای موفقیت در کنکور تلاش کنید. روشهای او برای مطالعه دروس و تست زنی فوق العاده است.

ظاهراً آنها از حساب و کتاب مالی چیزی سر در نمی آورند و نمی دانند که آقای دکتر با مشاوره هایش جیب خود را نیز حسابی پر می کند.

در بخشی از سالن همایش ، دختران کنکوری دور او حلقه زده اند، یکی از آنها می گوید: او یک مشاور ایده آل است. خواهرم سال 89 در کنکور رد شد اما در سال 90 در رشته مهندسی نرم افزار شریف قبول شد. آقای دکتر می خواهد سریعاً از سالن خارج شود ، زیرا به گفته دستیارش او مشاور پروازی است و باید به اصفهان برود.

به عنوان یک خبرنگار نمی توانم درک کنم که چرا خانواده ها برای موفقیت فرزندشان در کنکور دانشگاهها دست به دامن این مشاورین گرانقیمت می شوند. مگر مشاورین زحمت کشی که در مدارس حضور داشته و به کمترین امکانات و حقوق ماهیانه قانع هستند چه چیز از این مشاورین فرنگ رفته کم دارند.

کمی آنطرف چند خانم میانسال نشسته اند. به سمت آنها می روم و از علت حضورشان می پرسم؟
یکی از آنها می گوید: من مدیر مدرسه غیرانتفاعی هستم و آمده ام تا از آقای دکتر تهرانی بخواهم، برنامه آماده سازی بچه های کنکوری مدرسه ام را برعهده بگیرد.
به او می گویم: فکر نمی کنید مشاور گرانقیمتی را انتخاب کرده اید؟ او نیز پاسخ می دهد: والدین دانش آموزان در جلسه اولیاء و مربیان از ما خواسته اند که ایشان را برای هدایت فرزندانشان برای موفقیت در کنکور سال آینده انتخاب کنیم.آنها توجهی به هزینه ها نمی کنند و فقط به موفقیت فرزندانشان می اندیشند.

در انتها به خانواده های عزیز کنکوری باید گفت: آیا کنکور تا این اندازه ارزش دارد که به خاطر قبولی فرزندتان ، حسابهای بانکی آموزشگاههای کنکوری و یا چنین مشاورینی را پرکنید. آیا درست است که در کشوری که بسیاری از مردم بخاطر نداشتن نان شب ، سرشان را گرسنه بر بالین می گذارند، اینهمه پول صرف کلاس های کنکور فرزندانتان شود. آیا رفتن به دانشگاه اینقدر با ارزش است؟ پس چرا با وجود اینهمه افراد تحصیلکرده، کشورمان به پیشرفت محسوسی دست نیافته و همچنان فقر در جامعه بیداد می کند.
خداوند آخر عاقبت همه ما را ختم به بخیر کند.




منبع: نیک صالحی