خوزستان در طول تاریخ به نام‌های گوناگون نامیده شده است. در گذشته‌های دور که خوزستان جزئی از عیلام بود، «حالتامتی» یعنی سرزمین حالتام‌ها نامیده می‌شد. این واژه در متن‌های عیلامی، کتیبه‌های هخامنشی و همچنین کتیبه‌های بومی عیلام دیده شده است.


ژول اُپِر، این کلمه را «حالپیرتی» و به معنی سرزمین اپیرتی‌ها خوانده است. اکدی‌ها، واژه «حالتامتی» را بر اساس قواعد زبان خود «عِلامتو» تلفظ می‌کرده‌اند. علامتو در تورات به صورت «عِلام» ضبط شده است. این نام تا سده 13 قبل از میلاد به سرزمین مورد بحث اطلاق می‌شده ولی از این تاریخ به بعد در کتیبه‌های عیلامی و بومی، به نام «انشان سوسنکا» یعنی مملکت انشان و شوش نامیده شده است. علت پیدایی این نام ظاهراً به قدرت رسیدن حکومت ایالت انشان بوده که بر نواحی اطراف نیز استیلا یافته بود. انشان سوسنکا تا آغاز روی کار آمدن سلسله هخامنشی باقی بود ولی از هنگامی که چئیش پیش دوم هخامنشی؛ جدّ کمبوجیه (کمبوجیه: پدر کوروش)، انشان را در حدود سال 640 قبل از میلاد تصرف کرد، نام انشان در کتیبه‌های پارسی و انشانی به «انزان» تغییر یافت. در این زمان بابلی‌ها و آشوری‌ها، آنجا را همچنان «عِلام» می‌گفتند و از اینجا می‌توان استنباط کرد که عِلام یا عیلام، در حقیقت بر یک منطقه جغرافیایی و بر تشکیلاتی اداری و حکومتی که در آن سرزمین برقرار بوده، اطلاق می‌شده است که پایتخت آن شهر معروف «شوش» بوده است و انشان و خووج یا اوژ از ولایت‌های تابع آن بوده‌اند.


هخامنشیان چون با ایالت «اوژ» که قسمتی از کهگیلویه امروزی را شامل می‌شد، همجوار بوده‌اند، عیلام را به نام «اوژ» می‌خواندند و به همین سبب در متن پارسی کتیبه‌های آنان هم هر جا که سخن از این سرزمین رفته، به صورت «اوژ» ضبط شده است. ولی در متن عیلامی کتیبه‌های مزبور، جز در یک مورد، همه جا به زبان بومی، «حالتامی» ضبط است و یک مورد آن در کتیبه بیستون، ستون پنجم می‌باشد که سومین شورش مردم خوزستان، یعنی همان ناحیه اوژ ذکر شده است. این واژه در رسم‌الخط عیلامی به دو صورت «خوز» و «اوز» خوانده می‌شده است. واژه «اوژ» ظاهراً نام طایفه و یا اسم محلی بوده، مانند واژه خوزستان که به معنی سرزمین خوز می‌باشد. مورخان یونانی گفته‌اند که در ناحیه شرقی شهر کنونی اهواز، مردمانی به نام «اوکسی» ساکن بوده‌اند. این واژه، یونانی شده «اوژ» است.


در زبان پهلوی واژه «اوژ» پارسی به صورت «هووج» تلفظ شده است و راولینسون؛ باستان‌شناس انگلیسی بر این باور است که واژه «هبوجستان و اجار» مندرج در مجمل التواریخ و القصص، از کلمه «هووج» پهلوی گرفته شده است که مؤلف آن احتمالاً از حمزه اصفهانی نقل کرده و این اسم در فارسی «هوز» شده است. با توجه به مطالب بالا، واژه‌های «خوزستان» و «اهواز» هر دو از کلمه‌های «خوز» و «اوز» که عیلامی شده «اوژ» هستند، گرفته شده‌اند. چندین بار در سنگ نبشته‌های داریوش هخامنشی، خوزستان به صورت «هووجه» و خوزستانی به صورت «هووجیه» نامیده شده است. این واژه در فارسی «هوز» شده که جمع عربی آن «اهواز» است. در اینجا می‌بینیم حرف «هـ» به «خ» تغییر یافته که در زبان‌های باستانی ایران و زبان فارسی نظیر آن بسیار دیده شده است مانند «هور زمیه» به جای خوارزم، «هور» به جای خور(شید) و جز این‌ها. نخستین جزء نام هووجه (اووجه) همان واژه «هو» است که در فرهنگ‌های فارسی به معنی «خوب» یاد شده و در ادبیات ما به کار رفته است.


اعتمادالسلطنه می‌نویسد:

«سوزیان اسم خوزستان بوده و پایتخت آن را سوز وسوس می‌گفته‌اند که همان شوش باشد و بعد از این که شوش خراب شد، در نزدیکی آن شوشتر را بنا کرده‌اند». مورخان یونانی دوره هخامنشیان و سلوکیان همچون هردوت و گزنفون، نام این سرزمین را سوزیانا، مأخوذ از اسم ایالت و شهر شوش ذکر کرده‌اند. نویسندگان رومی و یونانی دوره اشکانیان و ساسانیان چون موسی خورنی و استرابون، آن را «سوزیس»، «الیماییس» و «الیمااین» و ساکنان آن را «الی‌میان» نوشته‌اند ولی بعضی از مورخان همین دوره از جمله آمین مارسلن یونانی، «سوزیانا» ضبط کرده‌اند.


تا حدود سده 6 هجری قمری، مورخان اسلامی از خوزستان به نام اهواز و مملکت اهواز نام برده‌اند. ولی در این ایام جغرافی‌نویسان ایرانی منطقه مورد بحث را خوزستان می‌نامیده‌اند. از این زمان به بعد نام خوزستان رفته رفته از کتاب‌های جغرافیایی به محیط شعر و ادب نیز وارد شده و در ویس و رامین و شاهنامه فردوسی و ... این نام دیده می‌شود زیرا خوزستان را به واسطه دارا بودن شکر زیاد به معنی شکرستان می‌گفتند. از آثار ادبی و تاریخی برمی‌آید که خوزستان به مناسبت فراوانی شکرش مشهور بوده و مردم ایران از سده‌های 3 و 4 هجری قمری به بعد، این منطقه را به نام خوزستان می‌نامیده‌اند.


در رمضان سال 845 هجری قمری، سیدمحمد مشعشع با بسیاری از عشایر عرب به خوزستان حمله کرد و هویزه را که ساکنانش پارسی زبان و عجم بودند، تصرف کرد. این حمله در مبحث تطورات نام سرزمین خوزستان، فصل نوینی باز نمود به این نحو که اعرابی از واسط، دوب، ثبق، نازور و جزایر عراق، با سیدمحمد مشعشع به خوزستان آمدند. اعراب مذکور به سبب وسعت مکان و آبادانی آن سرزمین، در آنجا ساکن شدند و رفته رفته هویزه، خرمشهر، اهواز و شوش تا حدود دزفول، عرب‌نشین شد و حکومت این ناحیه از ناحیه غیر عرب‌نشین جدا شد. اعقاب سیدمحمد، حکومت ناحیه عرب‌نشین را در دست داشتند و قسمت‌های شمالی و شرقی خوزستان به دست فرستادگان حکومت مرکزی ایران اداره می‌شد. از این ایام است که به منظور تفکیک قلمروهای حکومتی، بخش عرب‌نشین را عربستان نامیدند و بخش دیگر به همان نام خوزستان باقی ماند. بنابراین در آخر سده 9 هجری قمری، منطقه خوزستان به دو بخش عربستان و خوزستان تفکیک شده بود. مورخان دوره نادرشاه افشار و کریم‌خان زند نیز به این مطلب اشاره کرده‌اند. ذکر نام عربستان به بخشی از خوزستان به زمان قاجاریه نیز کشیده شد به طوری که در احکام و فرمان‌ها نیز ذکر می‌شد. بعضی از نویسندگان چون صنیع‌الدوله، لسان‌الملک سپهر و ...، نام خوزستان را بر هر دو بخش اطلاق کرده‌اند و برخی چون حاج میرزاحسن حسینی فسایی مؤلف فارسنامه ناصری برای این که ناحیه مزبور از عربستان اصلی تمیز داده شود، کلمه عجم را به آن افزوده‌اند. با این حال این پیش‌بینی‌ها نتوانست مانع رواج کلمه عربستان شود و حتی این اسم از زمان سلطنت مظفرالدین شاه قاجار بر سراسر خوزستان اطلاق شد و از این زمان است که سیاحانی که به ایران آمده و به منطقه مزبور مسافرت کرده‌اند، در سفرنامه‌های خود، این سرزمین را کلاً عربستان نامیده‌اند.

پس از جنگ جهانی اول (1914-1918 میلادی) که موضوع اتحاد اعراب به خوزستان سرایت کرد، شیخ خزعل به امید جدایی خوزستان از ایران و تشکیل حکومتی مستقل به نام عربستان، در اواسط 1303 خورشیدی، کمیته‌ای به نام «قیام سعادت خوزستان» به عضویت خود و جمعی دیگر دایر کرد. تلاش‌های بسیاری به وسیله بیگانگان برای تعمیم نام عربستان و فراموش شدن کلمه خوزستان به کار گرفته شد و این وضع تا سال 1303 خورشیدی که حکومت مرکزی(رضا شاه پهلوی) موفق شد پس از چندین سال غفلت از امور خوزستان، به آن ناحیه توجه کند، باقی بود. در این تاریخ نام عربستان به کلی از فرمان‌ها و مکاتبه‌های دولتی حذف و به «خوزستان» تغییر نام یافت.