دانشمندان بر این اعتقادند كه «فرهنگ» با تاثیرگذاری بر ساختار و عملكرد مغز، آن را سیم‌كشی می‌كند.

«پارک» از دانشگاه «تگزاس»، و «چیه‌مائو هوانگ» از دانشگاه «ایلینویز»، راه‌هایی که فرهنگ ممکن است از طریق آن بر ساختار مغز و عملکرد آن تاثیر بگذارد را مورد بررسی قرار دادند.
بر اساس یافته‌های این پژوهشگران، شواهدی وجود دارد که فرهنگ‌های هوادار اصول اجتماعی در شرق آسیا، در مقابله با فرهنگ‌های فردگرایانه «غربی»، هم بر مغز و هم بر رفتار اثر می‌گذارند.


اهالی شرق آسیا تمایل دارند اطلاعات را در یک شیوه فراگیر پردازش کنند، در حالی که «غربی‌ها» تمایل دارند تا بر موردهای فردی تمرکز كنند. بنابراین تفاوت‌هایی میان اهالی شرق آسیا و غربی‌ها در زمینه توجه، طبقه‌بندی و استدلال وجود دارد. برای نمونه، در یک مطالعه، پس از مشاهده عکس‌هایی از ماهی‌های در حال شنا، احتمال بیشتری وجود داشت که داوطلبان ژاپنی در مقایسه با داوطلبان آمریکایی، جزییات متنی را به خاطر آورند.


آزمایش‌هایی که حرکت‌های چشمان شرکت‌کنندگان را پیگیری می‌کرد، نشان داد: غربی‌ها زمان بیشتری را به نگاه کردن به اجسام مرکزی اختصاص می‌دهند، در حالی که داوطلبان چینی بیشتر به پس زمینه می‌نگرند. به علاوه، فرهنگ ممکن است در شیوه‌ای که اطلاعات چهره‌ای را پردازش می‌کنیم، نقش داشته باشد.
پژوهش‌های بیشتر نشان داد: وقتی به چهره‌ها نگاه می‌کنیم، اهالی شرق آسیا بر روی منطقه مرکزی چهره‌ها تمرکز می‌کنند، در حالی که «غربی‌ها» گسترده‌تر، نگاه و هم بر روی چشم‌ها و هم بر دهان تمرکز می‌کنند.


به گفته این محققان، همچنین بررسی تغییرات در فرایندهای شناختی، اطلاعاتی در مورد فرایندهای سالمندی و نیز تغییرات مرتبط با فرهنگ که ممکن است رخ دهد، را به دست می‌دهد.


هنگامی که سخن از یادآوری آزاد، حافظه کاری، و سرعت پردازش به میان می‌آید، سالمندی تاثیر بیشتری در مقایسه با فرهنگ دارد و کاستی این عملکردها، نتیجه سالمندی و نه تجربه‌های فرهنگی است. «پارک» و «هوانگ» می‌گویند: با سالمندی، هر دو فرهنگ به سوی ارایه متوازن‌تری از خود و دیگران حرکت می‌کنند و این امر به آن جا منتهی می‌شود که «غربی‌ها» کمتر خودگرا شده و احتمالا اهالی شرق آسیا بیشتر خودگرا شوند.