-
مدير بازنشسته
نرخ بیکاری طبیعی و نايرو!
بطور کلی اشتغال کامل معرف نقطه ای در بازار کار است که از تعادل عرضه و تقاضای نیروی کار حاصل می گردد . بدین ترتیب که در وضعیت اشتغال کامل همه منابع در دسترس در تولید کالا و خدمات به کار گرفته می شود . زمانی که همه عوامل موجود در اقتصاد بطور کامل و کارا به کار گرفته شود تولید در حداکثر و بیکاری در حداقل خود قرار دارد . ا لبته در اقتصادی که با حداکثر ظرفیت تولیدی و در سطح اشتغال کامل فعالیت می کند همواره درصدی به عنوان نرخ بیکاری وجود دارد که همان نرخ طبیعی بیکاری است . براساس نظریه معروف فریدمن ، نرخ طبیعی در واقع سطحی از بیکاری است که اقتصاد بطور متوسط با درنظر گرفتن مجمو عه ای از شوک ها به آن خواهد رسید . به نظر وی سیا ستهای دولت که بطور مستقیم بر حداقل دستمزدها و یا بیمه های بیکاری تاثیر دارد ، می توا ند نرخ طبیعی بیکاری را در اقتصاد حرکت دهد . واژه نايرو در سال 1970 (دوره ای که تورم به سرعت در حال افزایش بود ) وارد زبان اقتصاد کلان شد و عبارت است از نرخ بیکاری که تورم در آن شتابان نیست ، یک نرخ بیکاری که نه فشار رو به بالای تورم و نه فشار رو به پایین تورم وجود ندارد . در دهه اخیر بحث جدید نايرو جای خود را در میان طرفداران و منتقدین نظریه فیلیپس باز کرده به نحوی که امروزه در کشورهای صنعتی از نرخ نايرو در تحلیل های سیاسی و سیاست گذاری استفاده می کنند . تقریبا به اثبات رسیده که اگر کشوری بخواهد به سوی تعادل پایدار و با ثبات قدم بردارد به نحوی که نرخ تورم آن قابل پیش بینی و پایدار باشد باید نايرو را برآورد و با نرخ بیکاری واقعی در اقتصاد مقایسه کرد.
وقتی بیکاری کمتر از مقداری است که نايرو نشان می دهد ، تقاضا برای دستمزدهای واقعی بیشتر از مقداری است که بنگاهها حاضر به پرداخت هستند . (در همان سطح قیمتهاو انتظارات قیمتی رایج در اقتصاد) این پروسه در یک جریان قیمت- دستمزد همچنان ادامه می یابد .کارگران دستمزد مورد انتظار خود را دریافت نمی کنند و بنگاهها نیز قیمت های واقعی مورد درخواست خود را بدست نمی آورند. در نتیجه تورم بالاتر از حدی که انتظار می رود افزایش می یابد.
مفهوم تعادل در نظریه نايرو عبارت از نرخ تورمی است که با نرخ انتظاری آن برابر و بعلاوه، این نرخ پایدار می باشد . در این صورت تعادل زمانی بدست می آید که بیکاری تا سطح نايرو افزایش و در این حالت رفتار تعیین کنندگان دستمزد و قیمت در این نقطه سازگار می باشد . به عبارت دیگر تئوری نرخ طبیعی، تغیر در نرخ تورم را یک پدیده مرتبط با بازار کار می داند که اهمیت آن را می توان بوسیله نرخ بیکاری اندازه گیری نمود .
توصیه سیاستی این نظریه اینست که اگر بانک مرکزی کشورها بتوانند سیاست پولی اتخاذ نمایند و نرخ رشد پولی را به نحوی تعیین نمایند که نرخ بیکاری حقیقی در اقتصاد مساوی با نايرو قرار گیرد ، در این صورت می توانند نرخ پایداری را برای تورم در کشور برقرار کنند . اگر به جای آنکه نرخ پایداری برای تورم برقرار شود ، بانک مرکزی بخواهد نرخ تورم را به سمت صفر درصد کاهش دهد در این صورت باید نرخ بیکاری حقیقی در اقتصاد بالاتر از نايرو قرارگیرد.
کلار در مقاله خود مطرح می کند نرخ طبیعی بیکاری و نايرو قابل تعویض نیستند. بلکه نايرو یک رابطه اقتصادی تجربی است که با منحنی فیلیپس تخمین زده می شود ، در حالی که نرخ طبیعی بیکاری یک شرط تعادل در بازا کار است که مشخصه های اقتصادی بازار را منعکس می کند. همچنین عنوان می کند روش برآورد این دو نرخ با هم متفاوت است ولی پیش بینی هر دو از تورم یکسان است. مفهوم نرخ طبیعی بیکاری و نايرو از دیدگاه منحنی فیلیپس قابل بحث است . تفاوتی که بین این دو مفهوم وجود دارد در خطی یا غیر خطی بودن منحنی فیلیپس است .
بر اساس اصول نظری اگر در کشوری تبادل میان تورم و بیکاری بر اساس منحنی خطی فیلیپس تبیین شود در این صورت بین دو مفهوم نايرو و نرخ طبیعی بیکاری مورد نظر فریدمن تفاوتی وجود ندارد و هر دو مفهوم می تواند به جای یکدیگر استفاده شوند .
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن