به موجب اسناد و مدارك تاريخي عدالت از قديم در ايران مقام بسيار جليلي داشته و ايرانيان در ار مختصات نژادي و سجاياي اخلاقي و تعليمات مذهبي زردشت اهميت مخصوصي به عدالت دادند.
عموم مورخين مي نويسند كه سلاطين ايران فوق العاده عادل، رعيت پرور، مهرگان و صادق القول بودند راجع به روحيات خاص و طبايع عدليه سلاطين ساساني مورخين ايراني متفق الراي بوده و شواهد زيادي داريم.

مثلا" اردشير بابكان در نطق تاجگذاري خود مي گويد: عدالت را حمايت خواهيم كرد و حامي تمامي رعايا ي خود خواهيم بود عمارت بزرگ برپا خواهد شد فراواني و نعمت بر زمين ارزاني خواهد گشت ملت ما به وجه حسن و فراغت كامل و خير خواهي اداره خواهد شد... عدالت من شامل قومي ضعيف و بزرگ و كوچك خواهد بود اقوال من مطابق اعمالم خواهد بود.

و باز در جايي ديگر مي گويد: پادشاه بايد يك مجراي آزادي براي عدالت بدهد عدالت منبع تمام خوبيهاست اين يك قطعه ايست مرتفع براي دفاع از حكومت و نگهداري از انتظامات امتناع و انكار عدالت نتيجه و نشانه بدبختي و خرابي مملكت است.

اما نمونه اي از عدالت خواهي :پس از آنكه روم به دو قسمت شرقي و غربي تقسيم شد يكي از سلاطين روم به شاپور اين چنين مي نويسد: نظر به اعتماد و امنيت كاملي كه در مملكت شما حكمفرماست ميخواهم خطي مشي شما را در اصول مملكت داري تعقيب كرده اساس سلطنت خود را مطابق عقايد و دستورات شما قرار دهم.

شاپور در جواب اين چنين مي نويسد: من هرگز خلاف وعده عمل نكردم ، من جنگ كردم براي اينكه مملكتم توانا باشد نه براي اينكه بغض و هوا و هوس خود را خاموش كرده باشم من به رعاياي خود اعتماد و اطمينان دارم،ولي نه به حدي كه گستاخ و جسور باشند آنها را از خود مي ترسانم ولي نه به آن اندازه كه ازخود متنفر كنم .

من تنبيه مي كنم براي جرم نه براي فرونشاندن خشم خود.همچنين عدالت انوشيروان شهره ي آفاق بود و شرح عدالت و ذكر خوبي و احسانهاي وي زينت بخش تواريخ عالم مخصوصا" ايرانيان گرديده به حدي كه مسلمانها او را عادل مي گفتند و مي گويند.

حضرت محمد (ص)كه در زمان پادشاهي او به دنيا آمده فرموده است: وُلِدَتْ في زَمَن ِ مَلك عادل.

راجع به عدالت انوشيروان فقط به حكايت ذيل اكتفا مي كنيم«گويند يك نفر سفير رومي داخل مدائن شده و به قصر معروف خسرو انوشيروان رفت و ديد در يك قسمت آن قصر با عظمت يك بي نظمي و بي تناسبس رامشاهده نمود علت را پرسيد گفتند: در اين قسمت كه بي نظمي مشاهده مي شود چون ملك و خانه محقر يك پيرزن است و پيرزن حاضر نمي شود همان قسمت از كلبه ي خود را به شاهنشاه ايران بفروشد و پادشاه نيزنمي خواهد او را مجبور به فروش نمايد.

منبع: شرحي بر سيستم حقوقي ايران در عهد ساساني