قسمت اول
افقهاي مشخصه
براي اهداف WRB، افقهاي مشخصه تعريف شده در راهنماي اصلاح شده ( فائو، 1988) بهاستثناي افق فيميك بهعنوان ماخذ شناخته شدهاند. افقهاي جديدي نيز معرفي شدهاند مانند افقهاي انديك، آنتروپدوژنيك (افقهاي آنتراكوييك، هيدراگريك، هرتيك، ايراگريك، پلاجيك و تريك)، چرنيك، كراييك، دوريك، فريك، فوليك، فراجيك، فولويك، ملانيك، نيتيك، پترودوريك، پتروپلينتيك، پلينتيك، ساليك، تاكريك، ورتيك، ويتريك و يرميك. برخي از اين افقها جانشين خواص و فازهاي مشخصه فائو شدهاند.
افق يرميك
توصيف عمومي: افق يرميك، افقي سطحي است كه معمولا، اما نه هميشه، داراي تجمع سطحي قطعات سنگي (سنگفرش بياباني) فرورفته در سله لومي داراي حفرات ريز ميباشد كه با لايههاي بادرفت نازك يا لس پوشيده شده است.
معيارهاي مشخصه: افق يرميك بايد خواص زير را داشته باشد:
• خواص اريديك، و
• الف: سنگفرشي كه برق ميزند يا داراي گراول يا سنگهاي داراي ساييدگي بادي [1] ميباشد، يا
ب: سنگفرش و سله داراي حفرات ريز، يا
ج: سله داراي حفرات ريز بالاي يك افق A بشقابي بدون سنگفرش.
شناسايي صحرايي: افق يرميك شامل سله در سطح و افق(هاي) A در زير ميباشد. سله كه بافت لومي دارد، شبكه چندوجهي از تركهاي خشك، اغلب پر شده با مواد بادرفتي كه در افق زيري امتداد دارند را نشان ميدهد. پوسته و افق(هاي) A زيري، ساختمان بشقابي ضعيف تا متوسط دارند.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: افق يرميك اغلب همراه با ديگر افقهاي مشخصه محيطهاي بياباني (افقهاي ساليك، جيپسيك، دوريك، كلسيك و كمبيك) ميباشند. در بيابانهاي بسيار سرد (مثل آنتاركتيك)، آنها ممكن است همراه با افق كراييك باشند. تحت اين موقعيتها مواد درشت كرايوكلاستيك عالب شده و كمي خاكگرد [2] وجود دارد كه به وسيله باد رسوب داده شده است. اينجا يك سنگفرش قوي با لايههاي جلادار، ساييدگي بادي، شن بادي و تجمع كانيهاي محلول ممكن است مستقيما روي افق C سست، بدون سله و افق A زيري وجود داشته باشد.
افق ويتريك
توصيف عمومي: افق ويتريك، افقي سطحي يا زير سطحي است كه داراي مقدار بالاي شيشههاي آتشفشاني و ديگر كانيهاي اوليه مشتق شده از مواد آتشفشاني است.
معيارهاي مشخصه: افق ويتريك بايد خواص زير را داشته باشد:
• 10 درصد يا بيشتر شيشههاي آتشفشاني و ديگر كانيهاي اوليه، يا
• كمتر از 10 درصد رس، يا
• چگالي ظاهري بيشتر از 9/0 كيلوگرم در دسيمتر مكعب، يا
• Feox5/0 + Alox بيشتر از 4/0 درصد، يا
• نگهداري فسفات بيش از 25 درصد، و
• ضخامت حداقل 30 سانتيمتر.
شناسايي صحرايي: افق ويتريك ميتواند در صحرا بهسهولت مشخص شود و ميتواند بهصورت افقي سطحي وجود داشته باشد. بههرحال، اين افق ممكن است زير دهها سانتيمتر از رسوبات آتشفشاني قديمي مدفون شده باشد. همچنين، مقدار نسبتا خوب ماده آلي و مقدار رس پايين دارد. بخش شن و سيلت هنوز داراي شيشههاي آتشفشاني تغيير نيافته و ديگر كانيهاي اوليه هستند (ممكن است با ذرهبين دستي ديده شوند).
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: افق ويتريك دقيقا با افق انديك پيوند دارد. مقدار شيشههاي آتشفشاني و كانيهاي اوليه ديگر، همراه با مقدار كانيهاي پدوژنتيك غير كريستالي يا شبهكريستالي اين دو افق را از هم جدا ميكند. افق ويتريك ممكن است با چندين افق مشخصه سطحي مثل افقهاي فولويك، ملانيك، ماليك، اومبريك و اكريك نيمهپوشاني شده باشد.
افق ورتيك
توصيف عمومي: افق ورتيك، افق رسي و زير سطحي است كه بهعلت انقباض و انبساط برق زده و شياردار ميباشد (ساييدهرخ)، ساختمان گوهاي شكل يا متوازيالاضلاع دارد.
معيارهاي مشخصه: افق ورتيك بايد خواص زير را داشته باشد:
• 30 درصد يا بيشتر رس، و
• ساختمان گوهاي شكل يا متوازيالاضلاع با محور طولي كج شده بين 60-10 درجه از حالت افقي و
• ساييدهرخ [1] متقاطع، و
• ضخامت 25 سانتيمتر يا بيشتر.
شناسايي صحرايي: افق ورتيك رسي بوده و داراي پايداري سخت تا خيلي سخت ميباشد. در حالت خشك، افق ورتيك تركهايي با پهناي 1 سانتيمتر يا بيشتر نشان ميدهد. در صحرا وجود سطوح كلوخهاي براق و درخشان (ساييدهرخ)، كه اغلب زواياي تيز با يكديگر دارند، بسيار آشكار است.
خصوصيات ديگر: ضريب انبساط خطي (C OLE)، روشي براي اندازهگيري پتانسيل انقباض و انبساط است و بهصورت نسبت تفاوت بين طول مرطوب و طول خشك كلوخه به طول خشك آن تعريف ميشود: (Lm-Ld)/Ld كه در آن Lm، طول در مكش 33 كيلوپاسكال و Ld، طول در حالت خشكي ميباشد. در افق ورتيك COLE بيش از 06/0 است.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: چندين افق مشخصه ديگر ممكن است مقدار رس بالا داشته باشند منجمله افق آرجيك، ناتريك و نيتيك. اين افقها فاقد خصوصيات خاص افق ورتيك ميباشند. بههرحال آنها ممكن است در دورنما با افق ورتيك همراه باشند كه معمولا پايينترين موقعيت را اشغال ميكنند.
افق اومبريك
توصيف عمومي: افق اومبريك، افق ضخيم، تيره رنگ، غير اشباع بازي، سطحي، غني در ماده آلي ميباشد.
معيارهاي مشخصه: افق اومبريك بايد خواص زير را داشته باشد:
• ساختمان خاك بهقدر كافي قوي، طوريكه افق در حالت خشك، تودهاي و سخت يا خيلي سخت نميباشد. اگر هيچ ساختمان ثانويهاي در بين منشورها موجود نباشد، منشورهاي بسيار درشت با قطر بزرگتر از 30 سانتيمتر در معني تودهاي نميگنجد و
• كروماي مرطوب، كمتر از 5/3، واليوي مرطوب، تيرهتر از 5/3 و واليوي خشك، تيرهتر از 5/5، هر دو در نمونههاي شكسته و ساييده. واليو، حداقل يك واحد تيرهتر از افق C (هر دوي خشك و مرطوب) است، مگر اينكه افق، واليوي مرطوب تيرهتر از 4 داشته باشد كه در اين حالت شرايط تفاوت رنگ صرفنظر ميشود. اگر افق C وجود نداشته باشد مقايسه بايد با افق بلافاصله زير افق سطحي، صورت گيرد و
• اشباع بازي (با 1 مولار استات آمونيوم) كمتر از 50 درصد در تمام ضخامت افق، و
• مقدار كربن آلي6/0 درصد (1 درصد ماده آلي) يا بيشتر در تمام ضخامت افق مخلوط شده (معمولا اين بيشتر از 5-2 درصد بسته به مقدار رس ميباشد). اگر از شرايط رنگ بهعلت مواد مادري تيرهرنگ صرفنظر شود، مقدار كربن آلي حداقل 6/0 درصد بيشتر از افق C ميباشد، و
• شرايط ضخامت زير:
الف: 10 سانتيمتر يا بيشتر، اگر مستقيما روي سنگ سخت، افق پتروپلينتيك، پترودوريك يا افق كراييك زيري قرار گيرد، يا
ب: حداقل 20 سانتيمتر و بيشتر از يكسوم ضخامت سولوم، جاييكه ضخامت سولوم كمتر از 75 سانتيمتر باشد، يا
ج: بيشتر از 25 سانتيمتر، جاييكه ضخامت سولوم بشتر از 75 سانتيمتر باشد.
اندازهگيري ضخامت شامل افق انتقالي AB، AE وAC نيز ميباشد.
شرايط براي افق اومبريك بايد يعد از مخلوط كردن 20 سانتيمتر اول (مثل لايه شخم) ديده شود.
شناسايي صحرايي: خصوصيات صحرايي اصلي استفاده شده جهت تشخيص وجود افق اومبريك، رنگ تيره و ساختمان آن ميباشد. بهطور كلي، افق اومبريك ساختمان ضعيفتري نسبت به افق ماليك دارد.
جهت راهنمايي بيشتر، افق اومبريك واكنش (پ هاش آب و 5/2 :1 كمتر از 5/5) اسيدي دارند كه اشباع بازي كمتر از 50 درصد را نشان ميدهد. يك نشانه ديگر براي اسيديته حالتي ميباشد كه بيشتر ريشهها تمايل به حركت افقي بدون وجود سد محدود كننده فيزيكي ريشه دارند.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: شرايط اشباع بازي، افق اومبريك را از افق ماليك كه از جهات ديگر شبيه هستند جدا ميكند. حد بالايي مقدار كربن آلي از 12 درصد (20 درصد ماده آلي) تا 18 درصد (30 درصد ماده آلي) متغير است كه حد پاييني براي افق هيستيك يا 20 درصد، كه حد پايين افق فوليك ميباشد.
جدا كردن از افق فولويك و ملانيك غير اشباع بازي، با رنگ تيره شديد، مقدار كربن آلي بالا، ضخامت و خصوصيات مرتبط با افق انديك در اين دو افق ميسر است. از جهات ديگر، افق اومبريك همراه با افق انديك وجود دارد.
بعضي افقهاي سطحي ضخيم، تيرهرنگ، غني در ماده آلي و غيراشباع بازي وجود دارند كه در نتيجه فعاليتهاي انسان مثل شخم عميق، كوددهي، افزودن كودهاي دامي، وجود تصفيههاي قديمي، ضايعات خانگي و غيره ( افقهاي آنتروپدوژنيك) بهوجود ميآيند. اين افقها معمولا ميتوانند در صحرا با حضور اشياي مصنوعي، نشانههاي بيل، وجود كانيهاي متغير يا لايهبندي نشان دهنده افزايش متناوب مواد كودي، موقعيت نسبي بالاتر در دورنما يا با بررسي تاريخچه كشاورزي نواحي مشخص ميشوند. اگر افق هرتيك يا پلاجيك وجود دارند آناليز P2O5 محلول در 0.5 M NaHCO3 يا آناليز 1 درصد P2O5 محلول در اسيد سيتريك ممكن است نشانه خوبي باشد
افق تاكيريك
توصيف عمومي: افق تاكريك، افقي سطحي با بافت سنگين، داراي سله سطحي و ساختمان بشقابي در بخش پايينتر ميباشد. اين در مناطق خشك در خاكهايي كه در فواصل معين سيل ميگيرد وجود دارد.
معيارهاي مشخصه: افق تاكريك بايد خواص زير را داشته باشد:
• خواص اريديك، و
• ساختمان تودهاي يا بشقابي، و
• پوسته سطحي كه همه خواص زير را دارد:
الف: ضخامت كافي بهطوريكه در حالت خشكي نمي پيچد، و
ب: تركهاي خشك كثيرالاضلاع، كه زمانيكه خاك خشك است حداقل تا عمق2 سانتيمتر امتداد دارند، و
ج: بافتشني، رسيلوم، سيلتيرسيلوم يا ريزتر، و
د: پايداري خشك، خيلي سخت و پايداري تر، بسيار خميري و چسبنده، و
و: هدايت الكتريكي(EC) در خمير اشباع كمتر از dS/m4 يا كمتر از افقي كه بلافاصله زير افق تاكريك است.
شناسايي صحرايي: افق تاكريك در پستيهاي نواحي خشك جاييكه آب سطحي غني در رس و سيلت اما نمكهاي محلول نسبتا پايين ميتوانند تجمع كنند و افق خاك بالاتر را بشويند يافت ميشود. شستشوي دورهاي نمك سبب دسپرسه شدن رس و تشكيل پوسته ضخيم فشرده ريز بافت ميشود كه تركهاي كثيرالاضلاع برجستهاي در حالت خشكي شكل ميدهد. رس و سيلت اغلب بيش از 50 درصد از مواد پوسته را ميسازند.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: افق تاكريك همراه با تعدادي افقهاي مشخصه كه مهمترين آنها افق ساليك، جيپسيك، كلسيك و كمبيك است رخ ميدهد. هدايت الكتريكي پايين و مقدار نمكهاي محلول كم افق تاكريك، آنها را از افق ساليك جدا ميكند.
افق سولفوريك
توصيف عمومي: افق سولفوريك، افقي زير سطحي، بسيار اسيدي كه در آن اسيد سولفوريك از اكسيداسيون سولفيدها تشكيل ميشود.
معيارهاي مشخصه: افق سولفوريك بايد خواص زير را داشته باشد:
• پهاش كمتر از 5/3 در تعليق آب، و
الف: - رنگدانههاي ژاروسيت [1] {KFe3(SO4)2(OH)6} زرد/نارنجي يا شويرتمانيت [2] {Fe16O16(SO4)3(OH)12.10H2O} زرد- قهوهاي، يا
- تجمعات با هيوي Y5/2 يا بيشتر و كروماي 6 يا بيشتر، يا
ب: قرار گرفتن روي مواد خاكي سولفيديك، يا
ج: 05/0 درصد (وزني) يا بيشتر سولفات محلول در آب، و
• ضخامت 15 سانتيمتر يا بيشتر.
شناسايي صحرايي: بهطور كلي، افق سولفوريك، داراي رنگدانههاي ژاروسيت { KFe3(SO4)2(OH)6} زرد/نارنجي يا شويرتمانيت {Fe16O16(SO4)3(OH)12.10H2O} زرد- قهوهاي ميباشد. علاوه بر اين، واكنش خاك شديدا اسيدي ميباشد پهاش(آب) كمتر از 5/3 غير معمول نيست.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: افق سولفوريك اغلب زير يك افق شديدا رنگدانهاي با اشكال اكسيداحيايي مشخص (رنگدانههاي قرمز تا قرمز قهوهاي اكسيد آهن و زمينه تهي از آهن با رنگ روشن) قرار ميگيرد.
افق اسپوديك
توصيف عمومي: افق اسپوديك، افقي زيرسطحي و تيره رنگ ميباشد كه داراي مواد بيشكل انباشته متشكل از ماده آلي و آلمونيوم با/ يا بدون آهن ميباشد. مواد انباشته، با بار وابسته به p H بالا، سطح بالا و نگهداري آب بالا مشخص ميشود.
معيارهاي مشخصه: افق اسپوديك بايد خواص زير را داشته باشد:
• الف: - هيوي YR5/7 يا قرمزتر با واليوي 5 يا كمتر و كروماي 4 يا كمتر زمانيكه مرطوب و خرد شده هستند، يا
- هيوي YR10 با واليوي 3 يا كمتر و كروماي 2 يا كمتر زمانيكه مرطوب و خرد شده هستند، يا
ب: زيرافقي كه 5/2 سانتيمتر يا بيشتر ضخامت دارد و بهصورت ممتد با تركيبي از ماده آلي و آلمونيوم با/ يا بدون آهن سيماني شده است (سختلايه نازك آهن)، يا
ج: پلهاي واضح ماده آلي بين ذرات شن، و
• 6/0 درصد يا بيشتر كربن آلي، و
• پهاش (1:1 در آب) 9/5 يا كمتر، و
• الف: حداقل 5/0 درصد Feox5/0 + Alox و 2 برابر يا بيشتر Feox5/0 + Aloxنسبت به افق اومبريك، اكريك، آلبيك يا آنتروپدوژنيك رويي، يا
ب: مقدار چگالي نوري عصاره اكسالات (ODOE [1])، 25/0 يا بيشتر كه 2 برابر يا بيشتر از مقدار افق رويي ميباشد، و
• ضخامت حداقل 5/2 سانتيمتر و حد بالايي زير 10 سانتيمتر از خاك معدني سطحي، مگر اينكه يخبندان دائمي در عمق 200 سانتيمتر وجود داشته باشد.
شناسايي صحرايي: افق اسپوديك معمولا زير يك افق آلبيك قرار ميگيرد و رنگ قهوهايسياه تا قرمزقهوهاي را دارد. افق اسپوديك همچنين، ميتواند با حضور سختلايه نازك آهن يا زمانيكه تكامل ضعيف دارند با حضور پلهاي ماده آلي مشخص شود.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: افق اسپوديك ميتواند خواصي شبيه افق انديك غني در كمپلكسهاي آلمونيوم- ماده آلي داشته باشد. بعضي مواقع فقط آزمايشات تجزيهاي ميتواند بين اين دو افق تفاوت بگذارد. افق اسپوديك حداقل 2 برابر افق رويي اومبريك، اكريك، آلبيك يا آنتروپدوژنيك درصد Feox5/0 + Alox دارد. اين ملاك، معمولا براي افق انديك كه در آن كمپلكسهاي آلومينيوم- ماده آلي بسيار متحرك هستند، كاربرد ندارد.
افق ساليك
توصيف عمومي: افق ساليك، افق سطحي يا زير سطحي در عمق كم ميباشد كه داراي غنيسازي ثانويه با نمكهاي بسيار محلول مثلا نمكهاي محلولتر از جيپسوم (در 25 درجه سانتيگراد CaSO4.2H2O, 85/4-= logKs) ميباشد.
معيارهاي مشخصه: افق ساليك بايد خواص زير را در تمام اعماق داشته باشد:
• الف: هدايت الكتريكي (EC) خمير اشباع بيش از dS/m15 در 25 درجه سانتيگراد در بيشتر ايام سال، يا
ب: اگر pH (آب) خمير اشباع از 5/8 تجاوز كند (براي خاكهاي كربناتي قليايي) يا كمتر از 5/3 (براي خاكهاي اسيدي سولفاتي)،EC بيشتر از dS/m8 در 25 درجه سانتيگراد، و
• حداقل 1 درصد نمك، و
• حاصلضرب ضخامت (سانتيمتر) در درصد نمك 60 يا بيشتر، و
• ضخامت 15 سانتيمتر يا بيشتر.
شناسايي صحرايي: نشانههاي تصادفي معمولا وجود افق ساليك را نشان ميدهند. گياهان نمكدوست مانند تاماريكس و گياهان زراعي تحمل كننده نمك اولين نشانهها هستند. لايههاي تحت تاثير نمك اغلب ساختمان پوفي ارائه ميدهند. نمكها فقط پس از تبخير رطوبت خاك رسوب ميكنند. اگر خاك مرطوب يا تر باشد لازم نيست اين رسوبات ديده شوند.
نمكها ممكن است در سطح (سولونچاك بيروني) يا در عمق (سولونچاك دروني) رسوب كنند. پوسته نمكي سطحي، جدا از افق ساليك است
افق پلينتيك
توصيف عمومي: افق پلينتيك، افقي زيرسطحي است كه از مخلوط رسهاي كائولينيتي، كوارتز و ديگر تركيبات غني در آهن و فقير از نظر هوموس تشكيل شده است و بهصورت غير قابل برگشت، تا سختلايه يا تا تجمعات نامنظم در معرض تكرار تري و خشكي و اكسيژن آزاد، تغيير مييابد.
معيارهاي مشخصه: افق پلينتيك بايد خواص زير را داشته باشد:
• 25 درصد (حجمي) يا بيشتر از مخلوط رسهاي كائولينيتي، كوارتز و ديگر تركيبات غني در آهن و فقير از نطر هوموس تشكيل شده است كه بهصورت غير قابل برگشت تا سختلايه يا تا تجمعات نامنظم در معرض تكرار تري و خشكي و اكسيژن آزاد، تغيير مييابد.
• الف: 5/2 درصد (وزني) يا بيشتر آهن قابل استخراج با سيترات- ديتيونات، مخصوصا در بخش بالايي افق يا 10 درصد در رنگدانهها يا تجمعات، و
ب: نسبت بين آهن قابل استخراج با اسيد اكسالات (پهاش 3) و سيترات- ديتيونات كمتر از 1/0، و
• كمتر از 6/0 درصد (وزني) كربن آلي، و
• ضخامت 15 سانتيمتر يا بيشتر.
شناسايي صحرايي: افق پلينتيك عمدتا رنگدانههاي قرمز معمولا در شكلهاي بشقابي، چندوجهي، يا مشبك نشان ميدهد. در حالت رطوبت مداوم خاك، مواد پلينتيك معمولا سخت نيستند ولي شكننده يا خيلي شكننده ميباشند و با بيل بريده ميشوند.
مواد پلينتيكي در نتيجه يكبار خشكي و تري بهصورت غير قابل برگشت سخت نميشوند. فقط تكرار خشكي و تري آنرا بهصورت غير قابل برگشت تا يك سختلايه سنگآهن يا تا تجمعات نامنظم تغيير ميدهد مخصوصا اگر اين در معرض گرماي خورشيد نيز قرار گيرد.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: مطالعات ميكرومورفولوژيكي ممكن است مقدار تلقيح توده خاك با آهن را نشان دهد. اندازهگيريهاي مقاومت نفوذي و درصد آهن كل ممكن است نشانه خوبي باشد
افق پتروپلينتيك
توصيف عمومي: افق پتروپلينتيك، يك لايه ممتد از مواد سخت شده است كه در آن آهن يك عامل سيماني مهم و ماده آلي در آن وجود ندارد يا فقط در مقدار ناچيز وجود دارند.
معيارهاي مشخصه: افق پتروپلينتيك بايد خواص زير را داشته باشد:
• الف:10 درصد (وزني) يا بيشتر آهن قابل استخراج با سيترات- ديتيونات در حداقل بخش بالايي افق، و
ب: نسبت بين آهن قابل استخراج با اسيد اكسالات (پهاش 3) و سيترات- ديتيونات كمتر از 1/0، و
• كمتر از 6/0 درصد (وزني) كربن آلي، و
• سيماني بهحدي كه قطعات خشك در آب از هم نميپاشد و اين افق نميتواند بهوسيله ريشه مورد نفوذ قرار گيرد، و
• ضخامت 10 سانتيمتر يا بيشتر.
شناسايي صحرايي: افق پتروپلينتيك بسيار سخت ميباشد و معمولا لايههاي با رنگ قهوهاي تا زردقهوهاي است كه ممكن است تودهاي باشد يا شكل شبكهاي يا بشقابي به هم پيوسته يا ستوني را نشان دهد كه مواد غير سخت شده را احاطه ميكند. آنها با سخت شدن غير قابل برگشت پلينتيت بوجود ميآيند. لايههاي سخت شده، ممكن است شكسته شوند كه در اينصورت ميانگين فواصل افقي بين شكستگيها بايد 10 سانتيمتر يا بيشتر بوده و شكستگيها خودشان بايد بيش از 20 درصد (حجمي) لايهها را اشغال نكرده باشند.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: افق پتروپلينتيك همراه با افق پلينتيك بوده و از آن بهوجود ميآيد. اغلب، افق پلينتيك ميتواند با لايههاي پتروپلينتيك زيري، كه شكل گرفته است براي مثال در بريدگيهاي جادهها دنبال شود.
مقدار ماده آلي كم، افق پتروپلينتيك را از سله نازك آهن، آهن باتلاقي [1] و افق اسپوديك سخت شده كه براي نمونه در پادزول كه داراي مقدار نسبتا بالاي ماده آلي است ايجاد شده جدا ميكند
افق پتروجيپسيك
توصيف عمومي: افق پتروجيپسيك، افقي سيماني، داراي تجمع ثانويه جيپسوم (C aSO4) ميباشد.
معيارهاي مشخصه: افق پتروجيپسيك بايد خواص زير را داشته باشد:
• 60 درصد يا بيشتر جيپسوم. درصد جيپسوم بهصورت حاصلضرب مقدار جيپسوم برحسب cmol/kg خاك و وزن معادل جيپسوم (86) بر حسب درصد محاسبه ميشود، و
• سيماني شده تا حدي كه قطعات خشك در آب از هم نميپاشد و اين افق نميتواند بهوسيله ريشه مورد نفوذ قرار گيرد، و
• ضخامت 10 سانتيمتر يا بيشتر.
شناسايي صحرايي: افق پتروجيپسيك، مواد سفيد سختي هستند كه عمدتا داراي جيپسوم ميباشند. بعضي اوقات افق پتروجيپسيك بسيار سخت و قديمي با لايههاي ورقهاي نازك با ضخامت 1 سانتيمتر پوشانده ميشود.
خصوصيات ديگر: اندازهگيري مقدار جيپسوم در خاك جهت اثبات مقدار مورد نياز و افزودن آن، روش مناسبي جهت اثبات وجود افق پتروجيپسيك و توزيع جيپسوم در توده خاك ميباشد.
در مقطع نازك، افق پتروجيپسيك يك ميكروساختمان فشرده با حفرات كم نشان ميدهد. توده خاك از كريستالهاي متراكم عدسي شكل جيپسوم مخلوط با مقدار كمي از مواد آواري تشكيل شده است. ماتريكس رنگ زرد تيره دارد. گرههاي منظم (شكل گرفته در محلهاي رنگ روشن)، داراي خاكدانههاي كريستالي تجمع يافته با فابريك Hypidiotopic يا Xenotopic بوده و اغلب در ارتباط با حفرات ميباشد. نشانههايي از فعاليتهاي بيولوژيكي [1]، بعضي مواقع، قابل رويت ميباشد.
ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: افق پتروجيپسيك از افق هيپرجيپسيك بوجود ميآيد و اين دو دقيقا به هم پيوند خوردهاند. درجه سيماني شدن، افق پتروجيپسيك را از افق هيپرجيپسيك جدا ميكند.
افق پتروجيپسيك همراه با افق كلسيك وجود دارد. تجمعات كلسيك و جيپسيك معمولا مكانهاي متفاوتي را در پروفيل خاك به علت تفاوت حلاليت كربنات كلسيم و جيپسوم اشغال ميكند. معمولا آنها ميتوانند به طور واضح با مورفولوژي (افق كلسيك را ببينيد) از همديگر تشخيص داده شوند.