خواندن مطلبی از یكی از دوستان در ارتباط با معماران جوان و وضعیت آنان در بازار کار حرفه ای در ایران مرا را بر آن داشت كه در ارتباط با این موضوع مهم یادداشتی بنویسم. ایشان راهکار اصلی مقابله با شرایط نامناسب موجود و خروج از آن را اتحاد معماران جوان و تشکیل دفاتر کوچک معماری توسط آنان دانسته است:


"باید جوانان در معماری ایران متحد شوند.... کمی فکر کنید، کولی دادن دیگر بس است! یک بار هم گفتم: دایناسورها را فراموش کنید و استخوان‌هایشان را به موزه ها بسپارید، نسیم جوانی باید در معماری ایران وزیدن بگیرد.... دفاتر کوچک و جوانتان را تاسیس کنید و این دفاتر را با هم متحد کنید، نگران کار نباشید، ‌آن را خواهیم گرفت، یاد خواهید گرفت که حقتان را از حلقوم قلدرها بیرون بکشید.... معماری کنید و دانش معماریتان را توسعه دهید، دایناسور ها دارند در جا می‌زنند، زمان از آن شماست.... "


گرچه طرح این موضوع و نقد و بررسی درباره آن را بویژه در شرایط موجود بسیار ضروری و مفید می دانم –امری که شاید باید بسی زودتر از اینها به آن پرداخته می شد- اما راه حل تبیین شده را چاره اصلی نمی دانم. در اینکه معماران جوان در دفاتر معماری و شرکت های مهندسین مشاور استثمار می شوند شکی نیست. –واقعیتی که هرچه شهرت مشاور، که معمولا در ایران وابستگی تام به فرد یا افراد اداره کننده و صاحب امتیاز آنها دارد، بیشتر باشد، مقیاس و شدت آن نیز به مراتب گسترده تر است- اما به نظر می رسد که تمرکز بر افراد و معماران اسم در کرده قدیمی که نقش بهره کشان از حرفه مندان جوان را ایفا می کنند نه راه حل مساله که پاک کردن صورت مساله است. امری که پرداختن به معلول بجای علت اصلی را به ذهن متبادر می سازد.


مشکل امروز جامعه حرفه ای معماری و شهرسازی ایران، قوانین نامناسب ارجاع کار، ضعف دفاتر فنی کارفرماهای دولتی و عمومی، نبود تشکلهای صنفی منسجم که نماینده حقیقی حرفه مندان باشند و قبضه سازمانهای غیردولتی مرتبط موجود در دست باندهایی مشخص و به نوعی همان "دایناسورها"ست. تجربه عملکرد چندساله اخیر سازمانهایی چون نظام مهندسی، برگزاری مسابقات معماری و همایش های مرتبط شاهدی بر این مدعاست. مواردی که تا درباره آنها چاره اندیشی نگردد و ساز و کار مربوط به آنها اصلاح نشود، هرگونه اقدام دیگری تنها درمانی مقطعی و نه قطعی خواهد بود.


در این مدت چه بسیار مشاوران جوان و دفاتر معماری تازه تاسیس متشکل از متخصصان بسیار خوش فکر و خلاق را دیده ام که به دلیل همین ضعف های مذکور یا پس از مدتی به تعطیلی کشیده شده اند و یا به کارهای دست چندم تنها برای بقای خود روی آورده اند. معدود دفاتری نیز که بدلیل پشتوانه مالی قدرتمند شخصی پس از چندین سال امکان ادامه فعالیت یافته و تثبیت گردیده اند نیز یا راهکار را در گره زدن خود با این باندهای قدرت دیده اند و در غیر اینصورت هنوز به علت نبود قوانین و نظامهای حمایتی مدون در دریافت کار با مشکلات عدیده ای مواجه هستند.


در کشوری که بدلیل نظام اقتصادی به شدت متمرکز هنوز بزرگترین کارفرما دولت است و رابطه بر هرگونه ضابطه مقدم می باشد تا هنگامیکه تشکلهای صنفی واقعی شکل نگیرند و از این طریق به سازمانها و وزارتخانه های مرتبط دولتی جهت اصلاح قوانین ارجاع کار، انتخاب مهندسین مشاور، نحوه نظارت بر انجام پروژه ها، تعیین صلاحیت حرفه ای مهندسین و... فشار وارد ننمایند، نمی توان انتظاری جز ادامه وضع موجود را داشت.


امروز، در بازار کار حرفه ای ایران اصل اساسی گرفتن کار است و بدلیل وجود فارغ التحصیلان ریز و درشت فراوان، عدم وجود فرهنگ صنفی مهندسی (برخلاف جامعه پزشکی که بسیار منسجم تر و متحدتر هستند) و نیز فقدان نهادهای ناظر و در مقابل وجود باندهایی سازمان یافته از کار چاق کن ها و بعضی مهندسان قدیمی که با نفوذ در سازمانهای دولتی و نهادهای صنفی قوانین را نیز به نفع خود وضع و یا تغییر می دهند، حرفه مندان جوان جهت اثبات توانایی های خود و حضوری مستقل با معضلات عدیده ای روبرو هستند.


از این رو، به نظر می رسد که راهکار اصلی مقابله با این وضعیت نامناسب، ایجاد تشکلهای صنفی توسط معماران جوان و تقویت آنها، اطلاع رسانی گسترده و ایجاد فشار مضاعف از این طریق و بوسیله کلیه رسانه های نوشتاری، صوتی، تصویری و (بویژه در آستانه هزاره سوم) مجازی بر سازمانهای دولتی و ارگانهای قانونگذاری جهت عادلانه کردن قوانین موجود و کوتاه کردن دست غیرمتخصصان و باندهای نظام مند از صنعت ساخت و ساز کشور می باشد.