بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 9 از 11 اولیناولین ... 7891011 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 81 تا 90 از مجموع 106

موضوع: گزيده اشعار فريدون مشيري

  1. #81
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    اوج
    ای ره گشوده در دل دروازه های ماه
    با توسن گسسته عنان
    از هزار راه
    رفتن به اوج قله مریخ و زهره را
    تدبیر می کنی
    آخر به ما بگو
    کی قله بلند محبت را
    تسخیر می کنی ؟

  2. #82
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    فریاد
    مشت می کوبم بر در
    پنجه می سایم بر پنجره ها
    من دچار خفقانم خفقان
    من به تنگ آمده ام از همه چیز
    بگذارید هواری بزنم
    ای
    با شما هستم
    این درها را باز کنید
    من به دنبال فضایی می گردم
    لب بامی
    سر کوهی دل صحرایی
    که در آنجا نفسی تازه کنم
    آه
    می خواهم فریاد بلندی بکشم
    که صدایم به شما هم برسد
    من به فریاد همانند کسی
    که نیازی به تنفس دارد
    مشت می کوبد بر در
    پنجه می ساید بر پنجره ها
    محتاجم
    منهموارم را سر خواهم داد
    چاره درد مرا باید این داد کند
    از شما خفته چند
    چه کسی می اید با من فریاد کند ؟

  3. #83
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    هنوز همیشه هرگز
    هزار سال به سوی تو آمدم
    افسوس
    هنوز دوری دور از من ای امید محال
    هنوز دوری آه از همیشه دورتری
    همیشه اما در من کسی نوید دهد
    که می رسم به تو
    شاید هزارسال دگر
    صدای قلب ترا
    پشت آن حصار بلند
    همیشه می شنوم
    همیشه سوی تو می ایم
    همیشه در راهم
    همیشه می خواهم
    همیشه با توام ای جان
    همیشه با من باش
    همیشه اما
    هرگز مباش چشم به راه
    همیشه پای بسی آرزو رسیده به سنگ
    همیشه خون کسی ریخته است بر درگاه

  4. #84
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    شکسته
    آن سوی صحرا پشت سنگشتان مغرب
    در شعله های واپسین می سوخت خورشید
    وز بازتاب سرخ غمگین درین سوی
    می سوخت از نو تخت جمشید
    من بودم و رویای دور آن شبیخون
    وان سرخی بیمار گون آرام آرام
    شد آتش و خون
    تاریکی و توفان و تاراج
    پرواز مشعل ها هیاهوی سواران
    موج بلند شعله
    تا اوج ستون ها
    فریاد ره گم کردگان در جنگل دود
    دود در آتش ماندگان بی حرف بدرود
    از هم فروپاشیدن ایوان و تالار
    در هم فرو پیچیدن دروازه دیوار
    بر روی بام و پله در دالان و دهلیز
    بیداد خنجرهای خونریز
    غوغای جنگ تن به تن بود
    اوج شکوه شرق گرم سوختن بود
    دود سیاهش بی امان در چشم من بود
    بر نقش دیواری در آن هنگامه دیدم
    تندیس پک اورمزد افتاده بر خک
    شمشیر دست اهریمن
    کم کم نهیب شعله ها کوتاه می شد
    شب مثل خکستر فرو می ریخت خاموش
    در پرتو لرزان مهتاب
    سنگ و ستونهای به خک افتاده از دور
    اردوی سرببازان خسته
    رویح پریشان زمان اینجا و آنجا
    چون سایه بر بالین مجروحان نشسته
    بهتی به بغض آمیخته
    در هر گلویی راه بر فریاد بسته
    چشم جهان ناه
    تا جاودان بیدار می ماند
    من بازمی گشتم شکسته

  5. #85
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    دور
    من پا به پای موکب خورشید
    یک روز تا غروب سفر کردم
    دنیا چه کوچک است
    وین راه شرق و غرب چه کوتاه
    تنها دو روز راه میان زمین و ماه
    اما من و تو دور
    آنگونه دور دور که اعجاز عشق نیز
    ما را به یکدیگر نرساند ز هیچ راه
    آه

  6. #86
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    نخجیر
    برای کودکان سوگند باید خورد
    که روزی موج می زد بال می گسترد چون دریا درخت اینجا
    مبارک دم نسیمی بود و پروازی و آوازی
    فشانده گیسوان رودی
    گشوده بازوان دشتی
    چمنزاری و گلگشتی
    شکوه کشتزاران و بنفشه جو کناران بود
    خروش آب بود و های و هوی گله
    غوغای جوانانی که شاد و خوش
    می افکندند رخت اینجا
    سلام گرم مشتی مردمان نیک بخت اینجا
    صفای خاطری عشق و امیدی بود
    ترنم شیرین عزیزم برگ بیدی بود
    گل گندم گل گندم نگاه دختر مردم
    چه پیش آمد چه پیش آمد که آن گل های خوبی ناگهان پژمرد ؟
    محبت را و رحمت را مگر دستی شبی دزدید و با خود برد
    کجا باور کنند آن روزگاران را
    برای کودکان سوگند باید خورد
    چه جای چشمهو بید و چمن راه نفس بسته است
    زمین با آسمان ای داد با پولاد پیوسته است
    دگر در خواب باید دید پر.از پری وار پرستو را
    صفای بیشه زار و سایه بید لب جو را
    در انبوه سپیداران چراغ چشمه آهو را
    به روی دشت ها از دختران پیرهن رنگین هیاهو را
    دگر در خواب باید دید
    کجا اما تواند خفت این گم کرده ره در جنگل آهن
    کجا ایا تواند ناله داد از کدامین دوست یا دشمن ؟
    رهایی را نه دستی می رسد از تو نه پایی می رود از من
    چو پیکان خورده نخجیری به دام افتاده سخت اینجا

  7. #87
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    پس از مرگ بلبل
    نفس می زند موج
    نفس می زند موج
    ساحل نمی گیردش دست
    پس می زند موج
    فغانی به فریاد رس می زند موج
    من آن رانده مانده بی شکیبم
    که راهم به فریاد رس بسته
    دست فغانم شکسته
    زمین زیر پایم تهی می کند جای
    زمان در کنارم عبث می زند موج
    نه در من غزل می زند بال
    مه در دل هوس می زند موج
    رها کن رها کن
    که این شعله خرد چندان نپاید
    یکی برق سوزنده باید
    کزین تنگنا ره گشاید
    کران تا کران خار و خس م یزند موج
    گر ایننغمه این دانه اشک
    درین خک رویید و بالید و بشکفت
    پس از مرگ بلبل ببینید
    چه خوش بوی گل در قفس می زند موج

  8. #88
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    حلول
    یک شب از دست کسی
    باده ای خواهم خورد
    که مرا با خود تا آن سوی اسرار جهان خواهد برد
    با من از هست به بود
    با من از نور به تاریکی
    از شعله به دود
    با من از آوا تا خاموشی
    دورتر شاید تا عمق فراموشی
    راه خواهد پیمود
    کی از آن سرمستی خواهم رست ؟
    کی به همراهان خواهم پیوست ؟
    من امیدی را در خود
    بارور ساخته ام
    تار و پودش را با عشق تو پرداخته ام
    مثل تابیدن مهری در دل
    مثل جوشیدن شعری از جان
    مثل بالیدن عطری در گل
    جریان خواهم یافت
    مست از شوق تو از عمق فراموشی
    راه خواهم افتاد
    باز از ریشه به برگ
    باز از بود به هست
    باز از خاموشی تا فریاد
    سفر تن را تا خک تماشا کردی
    سفر جان را از خک به افلک ببین
    گر مرا می جویی
    سبزه ها را دریاب
    با درختان بنشین
    کی ؟ کجا ؟ آه نمی دانم
    ای کدامین ساقی
    ای کدامین شب
    منتظر می مانم

  9. #89
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    تنگنا
    چنان فشرده شب تیره پا که پنداری
    هزار سال بدین حال باز می ماند
    به هیچ گوشه ای از چارسوی این مرداب
    خروس ایه آرامشی نمی خواند
    چه انتظار سیاهی
    سپیده می داند ؟

  10. #90
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    رنج
    من نمی دانم و همین درد مرا سخت می آزارد
    که چرا انسان این دانا این پیغمبر
    در تکاپوهایش چیزی از معجزه آن سوتر
    ره نبرده ست به اعجاز محبت چه دلیلی دارد ؟
    چه دلیلی دارد که هنوز
    مهربانی را نشناخته است ؟
    و نمی داند در یک لبخند
    چه شگفتی هایی پنهان است
    من برآنم که درین دنیا
    خوب بودن به خدا سهلترین کارست
    ونمی دانم که چرا انسان تا این حد با خوبی بیگانه است
    و همین در مرا سخت می آزارد

صفحه 9 از 11 اولیناولین ... 7891011 آخرینآخرین

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •