نظر بر قرعه ی توفیق و یمن دولت شاه است
بده کام دل حافظ که فال بختیاران زد
نظر بر قرعه ی توفیق و یمن دولت شاه است
بده کام دل حافظ که فال بختیاران زد
در ره عشق نشد كس به يقين محرم راز
هر كسي بر حسب فهم، گماني دارد
دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب
بنال هان که از این پرده کار ما به نواست
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
دوست دارم شمع باشم در دل شب ها بسوزم
روشني بخشم ميان جمع و خود تنها بسوزم
در آن سوی این دلتنگی ها خدایی هست...که داشتنشجبران تمام نداشتنهاست
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجــــیم که آسودگی ما عدم ماسـت
تاراه قلندري نپويي نشود
رخساره بخون دل نشوي نشود
سودا چه پري تاكه چو دلسوختگان
ازاد بترك خود نگويي نشود
در راه تو،كي ارزشي دارد اين جان ما
پاينده باد خاك ايران ما
در آن سوی این دلتنگی ها خدایی هست...که داشتنشجبران تمام نداشتنهاست
صد هزار جوان در خون یکدیگر بغلطند/از برای اینکه می خواهد یکی کشور بگیرد /چرخ بازیگر اگر بازیگری از سر بگیرد/آتشی روشن شود دامان قیصر هم بگیرد![]()
دل اگر از من گريزد،واي من
غم اگر از من گريزد،واي دل
در آن سوی این دلتنگی ها خدایی هست...که داشتنشجبران تمام نداشتنهاست