بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 67 از 119 اولیناولین ... 1757656667686977117 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 661 تا 670 از مجموع 1187

موضوع: کافه شعر<<

Hybrid View

  1. #1
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    قناعت وار
    تکیده بود
    باریک وبلند
    چون پیامی دشوار
    در لغتی
    با چشمانی
    از سئوال و
    عسل
    و رخساری بر تافته
    از حقیقت و
    باد.
    مردی با گردش ِ آب
    مردی مختصر
    که خلاصه خود بود.

    خرخاکی ها در جنازه ات به سو‏‎ء ظن می نگرد.
    ***
    پیش از آن که خشم صاعقه خاکسترش کند
    تسمه از گرده گاو ِ توفان کشیده بود.
    بر پرت افتاده ترین راه ها
    پوزار کشیده بود
    رهگذری نا منتظر
    که هر بیشه و هر پل آوازش را می شناخت.
    ***
    جاده ها با خاطره قدم های تو بیدار می مانند
    که روز را پیشباز می رفتی،
    هرچند
    سپیده
    تو را
    از آن پیشتر دمید
    که خروسان
    بانگ سحر کنند.
    ***
    مرغی در بال های یش شکفت
    زنی در پستانهایش
    باغی در درختش.

    ما در عتاب تو می شکوفیم
    در شتابت
    مادر کتاب تو می شکوفیم
    در دفاع از لبخند تو
    که یقین است و باور است.

    دریا به جرعه یی که تواز چاه خورده ای حسادت می کند


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  2. #2
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    با آوازی یکدست،
    یکدست
    دنباله چوبین بار
    در قفایش
    خطّی سنگین و مرتعش
    بر خاک می کشید.

    ((-تاج خاری برسرش بگذارید!))
    و آواز ِ دراز ِ دنباله بار
    در هذیان ِ دردش
    یکدست
    رشته ئی آتشین
    می رشت.

    ((- شتاب کن ناصری، شتاب کن!))

    از رحمی که در جان خویش یافت
    سبک شد
    و چونان قوئی مغرور
    در زلالی خویشتن نگریست

    ((- تازیانه اش بزنید!))

    رشته چر مباف
    فرود آمد.
    و ریسمان ِ بی انتهای ِ سرخ
    در طول ِ خویش
    از گرهی بزرگ.
    بر گذشت.

    ((- شتاب کن ناصری، شتاب کن!))
    ***
    از صف غوغای تماشا ئیان
    العازر
    گام زنان راه خود را گرفت
    دست ها
    در پس ِ پشت
    به هم در افکنده،
    و جانش را ار آزار ِ گران ِ دینی گزنده
    آزاد یافت:

    ((- مگر خود نمی خواست، ورنه میتوانست!))
    ***
    آسمان کوتاه
    به سنگینی
    بر آواز ِ روی در خاموشی ِ رحم
    فرو افتاد.
    سوگواران، به خاکپشته بر شدند
    و خورشید و ماه
    به هم
    بر آمد.


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  3. #3
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    من آن مفهوم مجــّرد را جسته ام.

    پای در پای آفتابی بی مصرف
    که پیمانه می کنم
    با پیمانه روزهای خویش که به چوبین کاسه ی جذامیان ماننده است.
    من آن مفهوم مجــّرد را می جویم.
    پیمانه ها به چهل رسید و آن برگشت.
    افسانه های سرگردانیت
    - ای قلب در به در! -
    به پایان خویش نزدیک میشود.

    بیهوده مرگ
    به تهدید
    چشم می دراند.
    ما به حقیقت ساعت ها
    شهادت نداده ایم
    جز به گونه این رنجها
    که از عشق های رنگین آدمیان
    به نصیب برده ایم
    چونان خاطره ئی هر یک
    در میان نهاده
    از نیش خنجری
    با درختی.
    ***
    با این همه از یاد مبر
    که ما
    - من وتو -
    انسان را
    رعایت کرده ایم.
    ***
    درباران وبه شب
    به زیر دو گوش ما
    در فاصله ئی کوتاه از بسترهای عفاف ما
    روسبیان
    به اعلام حضور خویش
    آهنگ های قدیمی را
    با سوت
    میزنند.
    (در برابر کدامین حادثه
    ایا
    انسان را
    دیده ای
    با عرق شرم
    بر جبینش؟)
    ***
    آنگاه که خوشتراش ترین تن ها را به سکه سیمی
    توان خرید،
    مرا
    - دریغا دریغ -
    هنگامی که به کیمیای عشق
    احساس نیاز
    می افتد
    همه آن دم است .
    همه آن دم است .
    ***
    قلبم را در مجری ِ کهنه ئی
    پنهان می کنم
    در اتاقی که دریچه ئیش
    نیست.
    از مهتابی
    به کوچه تاریک
    خم می شوم
    وبه جای همه نومیدان
    میگریم.

    آه
    من
    حرام شده ام!
    ***
    با این همه - ای قلب در به در!-
    از یاد مبر
    که ما
    - من وتو -
    عشق را رعایت کرده ایم،
    از یاد مبر
    که ما
    - من و تو -
    انسان را
    رعایت کرده ایم،
    خود اگر شاهکار خدابود
    یا نبود


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  4. #4
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    خدای را
    مسجد من کجاست
    ای ناخدای من؟
    در کدامین جزیره آن آبگه ایمن است
    که راهش
    از هفت دریای بی زنهار
    می گذرد؟
    ***
    از تنگابی پیچاپیچ گذشتیم
    - با نخستین شام سفر -
    که مزرعه سبز آبگینه بود.

    و با کاهش شب
    - که پنداری
    در تنگه سنگی
    جای خوش تر داشت -
    به در یائی مرده درآمدیم
    - با آسمان سربی ِ کوتاهش -
    که موج و باد را
    به سکونی جاودانه مسخ کرده بود.
    و آفتابی رطوبت زده
    - که در فراخی ِ بی تصمیمی خویش
    سر گردانی می کشید،
    و در تردید ِ میان فرو نشستن یا بر خاستن
    به ولنگاری
    یله بود-.
    ***
    ما به سختی در هوای کندیده طاعونی ‍‍‍‍‎‏َدم می زدیم و
    عرق ریزان
    در تلاشی نو میدانه
    پارو می کشیدم
    بر پهنه خاموش ِ دریائی پوسیده
    که سراسر
    پوشیده ز اجسادی ست که چشمان ایشان
    هنوز
    از وحشت توفان بزرگ
    بر گشاده است
    و از آتش خشمی که به هر جنبنده
    در نگاه ایشان است
    نیزه های شکن شکن تندر
    جستن می کند.
    ***
    و تنگاب ها
    و دریاها.
    تنگاب ها
    و دریاهای دیگر...
    ***
    آنگاه به دریائی جوشان در آمدیم،
    با گرداب های هول
    وخرسنگ های تفته
    که خیزاب ها
    بر آن
    می جوشید.

    ((-اینک دریای ابرهاست...

    اگر عشق نیست
    هرگز هیچ آدمیزاده را
    تاب سفری اینچن
    نیست!))
    چنین گفتی
    با لبانی که مدام
    پنداری
    نام گلی
    تکرار می کنند.

    و از آن هنگام که سفر را لنگر بر گرفتیم
    اینک کلام تو بود از لبانی
    که تکرار بهار و باغ است.

    و کلام تو در جان من نشست
    و من آ ن را
    حرف
    به حرف
    باز گفتم.
    کلماتی که عطر دهان تو را داشت.

    و در آن دوزخ
    - که آب گندیده
    دود کنان
    بر تابه های تفته ی سنگ
    می سوخت ـ
    رطوبت دهانت را
    از هر یکان ِ حرف
    چشیدم.

    و تو به چربدستی
    کشتی را
    بر دریای دمه خیز ِ جوشان
    می گذراندی.
    و کشتی
    با سنگینی سیــّالش
    با غـّژا غـّژ ِ د گل های بلند
    - که از بار غرور بادبان ها
    پست می شد -
    در گذار ِاز دیوارهای ِ پوک ِ پیچان
    به کابوسی می مانست
    که در تبی سنگین
    می گذرد.
    ***
    امـّا
    چندان که روز بی آفتاب
    به زردی نشست،
    از پس تنگابی کوتاه
    راه
    به دریایی دیگر بردیم
    که پاکی
    گفتی
    زنگیان
    غم غربت را در کاسه مرجانی آن گریسته اند و
    من اندوه ایشان را و
    تو اندوه مرا
    ***
    و مسجد من
    در جزیره ئی ست
    هم از این دریا.
    اما کدامین جزیره، کدامین جزیره،نوح من ای ناخدای من؟
    تو خود ایا جست و جوی جزیره را
    از فراز کشتی
    کبوتری پرواز می دهی؟
    یا به گونه ای دیگر؟ به راهی دیگر؟
    - که در این دریا بار
    همه چیزی
    به صداقت
    از آب تا مهتاب گسترده است
    و نقره کدر فلس ماهیان
    در آب
    ماهی دیگریست
    در آسمانی
    باژ گونه -.
    ***
    در گستره خلوتی ابدی
    در جزیره بکری فرود آمدیم.
    گفتی
    ((- اینت سفر، که با مقصود فرجامید:
    سختینه ئی ته سرانجامی خوش!))
    و به سجده
    من
    پیشانی بر خاک نهادم.
    ***
    خدای را
    نا خدای من!
    مسجد من کجاست؟
    در کدامین دریا
    کدامین جزیره؟-
    آن جا که من از خویش برفتم تا در پای تو سجده کنم
    و مذهبی عتیق را
    - چونان مومیائی شده ئی از فراسوهای قرون -
    به ورود گونه ئی
    جان بخشم.

    مسجد من کجاست؟

    با دستهای عاشقت
    آن جا
    مرا
    مزاری بنا کن!





    اعترافی طولانیست شب اعترافی طولانیست
    فریادی برای رهائیست شب فریادی برای رهائیست
    و فریادی برای بند.

    شب
    اعترافی طولانیست.
    ***
    اگر نخستین شب زندان است
    یا شام واپسین
    - تا آفتاب دیگررا
    در چهار راه ها فرایاد آری
    یا خود به حلقه دارش از خاطر
    ببری-،
    فریادی بی انتهاست شب فریادی بی انتهاست
    فریادی از نوامیدی فریادی از امید،
    فریادی برای رهائیست شب فریادی برای بند.

    شب فریادی طولانیست


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  5. #5
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    شکوهی در جانم تنوره می کشد
    گوئی از پاک ترین هوای کوهستان
    لبالب
    قدحی در کشیده ام

    در فرصت میان ستاره ها
    شلنگ انداز
    رقصی میکنم-
    دیوانه
    به تماشای من بیا!


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  6. #6
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    نه!
    هرگز شب را باور نکردم
    چرا که
    در فراسوهای دهلیزش
    به امید دریچه ئی
    دل بسته بودم


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  7. #7
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    در سرزمین حسرت معجزهای فرود آ مد
    [ واین خود معجزه ئی دیگر گونه بود ]

    فریاد کردم،:
    «- ای مسافر!
    با من از زنجیریان بخت که چنان سهمنک دوست می داشتم
    این مایه ستیزه چرا رفت؟
    با ایشان چه می باید کرد؟»

    «- بر ایشان مگیر!»

    چنین گفت و چنین کردم

    لایه تیره فرو نشست
    آبگیر کدر
    صافی شد
    و سنگریزه های زمزمه
    در ژرفای زلال
    درخشید

    دندانهای خشم
    به لبخندی
    زیبا شد

    رنج دیرینه
    همه کینه هایش را
    خندید

    پای آبله در چمنزار آفتاب
    فرود آمد
    بی آنکه از شب نا آشتی
    داغ سیاهی بر جگر نهاده باشم


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  8. #8
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    اینک چشمی بی دریغ
    که فانوس را اشکش
    شور بختی مردمی را که تنها بودم وتاریک
    لبخند می زند

    آنک منم که سرگردانی هایم را همه
    تا بدین قله جل جتا
    پیموده ام
    آنک منم
    میخ صلیب از کف دستان به دندان برکنده

    آنک منم
    پا بر صلیب باژگون نهاده
    با قامتی به بلندی فریاد


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  9. #9
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    در برابر بی کرانی سکن
    جنبش کوچک گلبرگ
    به پروانه ئی ماننده بود

    زمان با گام شتابناک بر خواست
    و در سرگردانی
    یله شد
    در باغستان خشک
    معجزه وصل
    بهاری کرد

    سراب عطشان
    برکه ئی صافی شد
    و گنجشکان دست آموز بوسه
    شادی را
    در خشکسار باغ
    به رقص در آوردند


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  10. #10
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    اینک موج سنگین گذرزمان است که در من می گذرد
    اینک موج سنگین زمان است که چون جوبار آهن در من می گذرد
    اینک موج سنگین زمان است که چو نان دریائی از پولاد و سنگ در من می گذرد
    ***
    در گذر گاه نسیم سرودی دیگرگونه آغاز کرده ام
    در گذرگاه باران سرودی دیگرگونه آغاز کرده ام
    در گذر گاه سایه سرودی دیگرگونه آغاز کرده ام

    نیلوفر و باران در تو بود
    خنجر و فریادی در من
    فواره و رؤیا در تو بود
    تالاب و سیاهی در من

    در گذرگاهت سرودی دگر گونه آغاز کردم
    ***
    من برگ را سرودی کردم
    سر سبز تر ز بیشه

    من موج را سرودی کردم
    پرنبض تر ز انسان

    من عشق را سرودی کردم
    پر طبل تر زمرگ

    سر سبز تر ز جنگل
    من برگ را سرودی کردم

    پرتپش تر از دل دریا
    من موج را سرودی کردم

    پر طبل تر از حیات
    من مرگ را
    سرودی کردم


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •