بد نامي حيات دو روزي نبود بيش
بشنو ز من كه با تو بگويم چسان گذشت
يك روز،صرف بستن دل شد به اين و آن
روز دگر،به كندن دل زين و آن گذشت
بد نامي حيات دو روزي نبود بيش
بشنو ز من كه با تو بگويم چسان گذشت
يك روز،صرف بستن دل شد به اين و آن
روز دگر،به كندن دل زين و آن گذشت
در آن سوی این دلتنگی ها خدایی هست...که داشتنشجبران تمام نداشتنهاست
نگاه کن
چه فرو تنانه بر در گاه نجابت
به خاک می شکند
رخساره ای که توفانش
مسخ نیارست کرد.
چه فروتنانه بر آستانه تو به خاک می افتد
آنکه در کمر گاه دریا
دست
حلقه توانست کرد.
نگاه کن
چه بزرگوارانه در پای تو سر نهاد
آنکه مرگش
میلاد پر هیا هوی هزار شهزاده بود.
نگاه کن
غنچه با دل گرفته گفت:
زندگی
لب زخنده بستن است
گوشهای درون خود نشستن است
گل به خنده گفت
زندگی شکفتن است
با زبان سبز راز گفتن است
گفتگوی غنچه و گل از درون باغچه باز هم به گوش میرسد
تو چه فکر میکنی؟
کدام یک درست گفتهاند
من که فکر میکنم
گل به راز زندگی اشاره کردهاست
هرچه باشد او گل است
گل یکی دو پیرهن
بیشتر ز غنچه پاره کردهاست!
در هر طلوع و غروب ، زندگی را احساس کن .
محبت کن ،
خوب باش ،
مهربان باش ،
دوست بدار ؛
شاید . . . شاید که فردایی نباشد !!!
امشب تمام عاشقان را دست به سر کن
یک امشبی با من بمان با من سحر کن
گل باغ آشنایی
گل من پرنده یی باش و به باغ باد بگذر
مه من شکوفه یی باش و به دشت آب بنشین
گل باغ آشنایی گل من کجا شکفتی
که نه سرو می شناسد
نه چمن سراغ دارد ؟
نه کبوتری که پیغام تو آورد به بامی
نه به دست باد مستی گل آتشین جامی
نه بنفشه یی
نه جویی
نه نسیم گفت و گویی
نه کبوتران پیغام
نه باغ های روشن
گل من میان گلهای کدام دشت خفتی
به کدام راه خواندی
به کدام راه رفتی؟
گل من
تو راز ما را به کدام دیو گفتی ؟
که بریده ریشه ی مهر شکسته شیشه ی دل
منم این گیاه تنها به گلی امید بسته
همه شاخه ها شکسته
به امید ها نشستیم و به یادها شکفتیم
در آن سیاه منزل
به هزار وعده ماندیم
به یک فریب خفتیم