هر چه دوست داری بگو؛
فقط نگو برای رفتنها و گذشتنها راهی به جز خیره شدن به نقطه ی کور سرنوشت نیست .
هر چه دوست داری بگو؛
فقط نگو برای رفتنها و گذشتنها راهی به جز خیره شدن به نقطه ی کور سرنوشت نیست .
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم...
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
گاه دلتنگ می شوم دلتنگتر از همه دلتنگی ها گوشه ای می نشینم
وحسرتها را می شمارم و باختن ها را و صدای شکستن ها را ...
نمی دانم من کدام امید را نا امید کرده ام و کدام خواهش را نشنیدم
و به کدام دلتنگی خندیدم که اینچنین دلتنگم؟
دلتنگم دلتنگ
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
برای تو...
می خواهم برای تو بنویسم آری برای تو برای تو که در کل
وجودمی برای تو که تمام دنیای منی می خواهم نوشته هایم
را به نگاهت بدهم به نگاه ناز تو به دستان نوازشگرت به تو که
با گرمی عشقت به من زندگی دوباره دادی به تو که اگر نباشی
من دیگر نیستم پس باش تا من هم باشم.
بمون تا من بمونم...
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
تو برایم گرمایی گرمتر از صداقت داری
و تو برایم عشقی تو گرم و زیبا هستی و تو شهد ماندگاری را
در وجودت جاودانه داری تو غروری غروری خالصانه تر از تواضع
ومن امروز برایت دلتنگم و من برایت امروز مشتاقم و تو امروز برایم
آرزو هستی .
دلتنگم دلم برای دیدنت پر می کشد و نگاهم تو را می جوید
من امروز:
همه جا بوی تو را می جویم
و من امروز برایت دلتنگم
دلتنگم
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
سوگند به شبنم هایی که پیش از بیدار شدن خورشید به دنیا می آیند و به
گلهایی که خوشبوتر از همه خاطره های زمین هستند از عشق گفتن و نوشتن
آسان نیست.
عشق کوچه ایی است که آهنگ اشتیاق قلبها را می توان در آن شنید. عشق
افقی است آبی که نگاه بارانی عاشقان به آن دوخته شده است. عشق نفسهای
کودکی شادمان است که از غصه های ریزو درشت عالم چیزی نمی داند.
تو از عشق چه می دانی؟
اولین بار عشق را کجا دیدی؟
چه وقت با او حرف زدی؟
چه کسی به تو گفت: عشق چه رنگی است؟
عشق گاهی به رنگ آسمان است و گاهی به رنگ پرهای پرستویی که به دنبال
آشیان می گردد و گاهی دیگر به رنگ آرزوهایی که در قلبهایمان پنهان کرده ایم.
من از عشق وضو می سازم. من با عشق نماز می خوانم. من در عشق غرق
می شوم. من بی عشق در کنج قفسی که میله هایش از حسرت است
می پوسم. من بی عشق میمیرم.
با عشق می توان حرف زد . با عشق می توان راه رفت با عشق می توان
همه دیوار ها را برداشت و به جای آن پنجره کاشت.
سوگند به چشمهای تو...
سوگند به چشمهای تو که همیشه بیدارند بزرگترین درس هستی جز این دو
حرف نیست:
بی عشق نمی توان زیست...
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
شاید از همان وقت مال تو بودم که هنوز ترا ندیده بودم زیرا که خاک
مرا از ازل با مهر تو سرشتند.
من این راز را از همان دم یافتم که نام تو را برای نخستین بار
شنیدم و ناگهان دل در برم تپید زیرا روح تو را در این نام پنهان
شده بود تا روح مرا بسوی خویش خواند.
یکروز نام تو را شنیدم و هماندم نفس در سینه ام خاموش شد
دیر زمانی گوش فرا دادم اما فراموش کردم جوابی بگویم.
آندم بود که هستی من با تو در آمیخت و گویی احساس کردم
که برای نخستین بار ندایی به گوش دلم رسیده است.
براستی آیا تو از این اعجاز خبر داشتی ؟
خبر داشتی که من بی آنکه تو را شناخته باشم به شنیدن نام
تو دانستم که محبوب خویش را یافتم ام و با شنیدن نخستین
کلمات تو این گمان را یقین پیوسته دیدم ؟
پیش از تو روزهای عمر من با تاریکی و نومیدی می گذشت.
تو زندگانی مرا با فروغ امید روشن کردی و قتی صدای تو را شنیدم
رنگ از رخم پرید و بی اختیار دیده بر زمین افکندم و در آن دم
بود که دلهای ما با نگاهی خاموش از هم بوسه عشق ربود من
نام تو را در نگاه تو خواندم...
و بی آنکه از خود پرسیده باشم به خویش پاسخ گفتم :اوست
آری اوست که سالها آرزوی داشتنش را داشتی
حالا آمده است برو به استقبالش
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
برای امروز وفردا عهد می بندم نهایت شادی را به تو هدیه کنم
نه در صداقت تو شک کنم ونه بی اعتماد بلکه حیات تو را با رشد
و ژرفای بیشتری غنا بخشم هرگز تلاش نکنم تا تو را تغیر دهم
بلکه تغییراتی را که خود می پذیری بپذیرم و محبت تو را می پذیرم
بی آنکه دغدغه ی فردا را داشته باشم چون می دانم فردا بیش
از امروز
دوستت خواهم داشت
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
رو سر بنه به بالین
تنها مرا رها کن
ترک من خراب شب گرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا
شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا
خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو
هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت
ترک ره بلا کن
ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده
بر آب دیده ما
صد جای آسیا کن
خیره کشیست ما را
دارد دلی چو خارا
بکشد کسش نگوید
تدبیر خونبها کن
بر شاه خوب رویان
واجب وفا نباشد
ای زرد روی عاشق
تو صبر کن
وفا کن
دردیست غیر مردن
کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم
کین درد را
دوا کن
در خواب دوش پیری
در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد
که عزم سوی
ما کن
گر اژدهاست بر ره
عشقست چون زمرد
از برق این زمرد
هین دفع اژدها کن
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
امشب همه چیز رو به راه است
همه چیز آرام.....آرام ... باورت می شود ؟ دیگر یاد گرفته ام شبها بخوابم " با یاد تو "
تو نگرانم نشو !
همه چیز را یاد گرفته ام !
راه رفتن در این دنیا را هم بدون تو یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم !
یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم !
تو نگرانم نشو !!
همه چیز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی !
یاد گرفته ام ....نفس بکشم بدون تو......و به یاد تو !
یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن...
و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم !
تو نگرانم نشو !
همه چیز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام که بی تو بخندم.....
یاد گرفته ام بی تو گریه کنم...و بدون شانه هایت....!
یاد گرفته ام ...که دیگر عاشق نشوم به غیر تو !
یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم ....
و مهمتر از همه یاد گرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم !
اما هنوز یک چیز هست ...که یاد نگر فته ام ...
که چگونه.....! برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم ...
و نمی خواهم که هیچ وقت یاد بگیرم ....
تو نگرانم نشو !!
"فراموش کردنت" را هیچ وقت یاد نخواهم گرفت
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )