می توان رشتۀ این چنگ گسست
می توان کاسۀ آن تار شکست
می توان فرمان داد:
های،
ای طبل گران،
زین پس خاموش بمان
به چکاوک اما
نتوان گفت مخوان
نتوان گفت مخوان
می توان رشتۀ این چنگ گسست
می توان کاسۀ آن تار شکست
می توان فرمان داد:
های،
ای طبل گران،
زین پس خاموش بمان
به چکاوک اما
نتوان گفت مخوان
نتوان گفت مخوان
نیکی پیر مغان بین که چو ما بد مستان
هرچه کردیم به چشم کرمش زیبا بود
دوستان در اين زمانه،مثل گل انارند
از دور جلوه دارند،نزديك بو ندارند
در آن سوی این دلتنگی ها خدایی هست...که داشتنشجبران تمام نداشتنهاست
در پرده اسرار كسي را ره نيست
زين تعبيه جان هيچكس اگه نيست
جز در دل خاك هيچ منزلگه نيست
مي خور كه چنين فسانه ها كوته نيست
O` Freedom !.... I hate oppression , I hate imprisonment , I hate the chains , I hate prisons , I hate Regimes (oppressors) , I hate orders and I hate whoever and anything that imprisons you ....
تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم
مایه ی خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست
می کنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم
مرا عهدي است با جانان كه تا جان در بدن دارم
هوادارن كويش را چو جان خويشتن دارم
O` Freedom !.... I hate oppression , I hate imprisonment , I hate the chains , I hate prisons , I hate Regimes (oppressors) , I hate orders and I hate whoever and anything that imprisons you ....
مژه سوزن رفو کن نخ او ز تار مو کن
که هنوز وصلۀ دل دو سه بخیه کار دارد
دارم ز لطف ازل جنت فردوس طمع
گرچه دربانی میخانه فراوان کردم.
من تمنا كردم
كه تو با من باشي
تو به من گفتي
-هرگز،هرگز
پاسخي سخت و درشت
و مرا غصه اين
هرگز
كشت
در آن سوی این دلتنگی ها خدایی هست...که داشتنشجبران تمام نداشتنهاست